eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
62 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21973-1643461156040.mp3
438.5K
دختر شهید و خواهر شهیدم ام کلثومم که غم روی غم دیدم واویلا واویلا واویلا واویلا با مسمار و از زهر و از تیغ و خنجر این دنیا از من گرفته سه برادر واویلا... دارم از ظلم سقیفه به دل آذر قدر من مخفی بود چون قبر مادر واویلا... من زاده ی کوثر و هل اتی هستم آه ای فلک از چه رو بسته ای دستم واویلا... دیده ام آتش گرفته یک پروانه خزان آمده به غارت گلخانه واویلا... یا رسول الله شده دیده ام خونبار من کجا و رفتن به کوچه و بازار واویلا.... @babollharam
ای بانوان را مقتدا ، یا ام کلثوم بنت علی مرتضی ، یا ام کلثوم ای پیرو زهرا ی اطهر در نجابت وی دُرِّ تقوا و حیا ، یا ام کلثوم آرام جان مجتبائی در مدینه ای خواهرخون خدا،یاام کلثوم همواره بودی یاور ام المصائب در سرزمین کربلا، یا ام کلثوم در روزعاشورا توبودی یارزینب ای بانوی درد آشنا ، یا ام کلثوم خواندی به کوفه خطبه ازشورکلامت درکوفه شدغوغابه پا،یاام کلثوم رفتی اسارت همره خواهربه کوفه از کوفه تا شام بلا، یا ام کلثوم بودی پرستار یتیمان در خرابه کردی به زینب اقتدا یاام کلثوم (نجوا)یم وروزجزا چشم امیدم باشد به الطاف شما، یا ام کلثوم @babollharam
چه دیده، ام کلثوم پریشان ز،داغ شش برادرگشت گریان به طفلی دید داغ مادرش را بیابنگردوچشمان ترش را غم بابا ،وداغ یک برادر نرفته ازدل غمدار ه،خواهر امیدش برحسین وزینبش بود همیشه نام او روی لبش بود خودم دیدم که، اکبر دست‌وپا زد خودم دیدم حسینش راصدازد خودم دیدم که خولی ظالمانه که می‌زد بر سکینه تازیانه خودم دیدم که طفلی شیرخواره گلوی نازکش شد، پاره‌پاره خودم دیدم تنی خونین و عریان شده پامال زیر سم اسبان چو دیدم آمدند از خیمه بیرون عزیزان حسین با قلب محزون بدیدم شد جدا دستان عباس که شد همرنگ خون آن لاله‌ی یاس بدیدم خیمه‌ها گردیده غارت‌ برادرمیروم سوی،اسارت بدیدم زینب محزون و مضطر کمان شد قدش از داغ برادر برادربر رخت خنجر کشیدند سر ت رابین گودالی بریدند یکی تیری زده بر مشک عباس که می خندد عدو بر اشک عباس بدیدم محشر کبری به پا بود عزیز فاطمه جانش فدا بود زمین توزیارتگاه عشاق زیارت خانه ی دلهای مشتاق شنیدم‌ می‌وزد از تربت او شمیم جانفزای عترت او نرفته داغ اوازخاطرمن شکسته ازغم او،این پر من منه ،کلثوم ،بیمارحسینم شب مرگم،هودارحسینم @babollharam
میان قحطیِ انسانیت؛ دریایِ دیگر داشت برایش زندگی در اوج غم معنای دیگر داشت نگاهش کرد و روحش تازه شد از آن وقارِ ناب کنارش غرقِ آرامش شد و دنیایِ دیگر داشت حسین بن علی بعد از غم بی مادری یک عمر کنار زینبش یک خواهر والایِ دیگر داشت برادر را مدد میداد در روز دهم، وقتی- تک و تنها هزاران داغِ ناپیدایِ دیگر داشت پس از خود، پیش زینب با بصیرت أم کلثومش به طومار قیام ِ کربلا امضایِ دیگر داشت خیالش راحت از روشنگری بود و شبیهِ خود میان کاروان، خورشیدِ بی همتایِ دیگر داشت همان که دختر خیبرشکن بود و شجاعانه زمانِ گفتن از اجدادِ خود غوغایِ دیگر داشت کلامش موجز و نافذ، بیانش تیغِ برّنده کنارِ خطبه اش در کوفه عاشورایِ دیگر داشت دلش خون بود از بزم یزید و خندهٔ خولی به یاد خیزران در گوش خود آوایِ دیگر داشت پس از سیلابِ داغ و آه؛ در چشمش پس از گریه نشست ابری که پشتش سیلِ باران هایِ دیگر داشت!
قسمت این بود از همان اول عاشقان پایِ هم کنند ایثار یک نفر صاحبِ حرم باشد یک نفر بی نشان، بدون مزار یک نفر شد خدیجه خانوم و قبر او مانده خاکی و تنها همه هستیِ خودش را ریخت پایِ مدفونِ گنبدِ خضرا یک نفر نیمه هایِ شب رفت و مانده چون گوهری میانِ صدف یک نفر قبلگاهِ عالم شد صاحبِ صحن و بارگاهِ نجف یک نفر سيّدِ بنی الزّهرا در بقیع و بدون صحن و سراست همه عزت و شکوه ِ او همگی نذر شاهِ کرببلاست در میانِ دو دخترِ زهرا یک نفر پایِ ماه، کوکب شد امِّ کلثوم با تمامِ وجود هستی اش نذر نامِ زینب شد در مدینه دو داغِ سنگین دید او عزادارِ جد و مادر بود آن دوشنبه که مادرش افتاد شاهدِ بی حیائیِ در بود دید مادر نفس نفس میزد دید مسمارِ نانجیب چه کرد دید سنگینیِ لگدها با شاخه باردارِ سیب چه کرد دید یک زن چگونه دوره شده دید زیرِ قلاف بازو را دید چادر چگونه خاکی شد کتکِ یک شکسته پهلو را دید وقت هجوم نامَحرم دردسرهایِ زن چه چیزی شد عاقبت هم رسید جایی که پیش او صحبت کنیزی شد پا به پایِ عقیله هر منزل بارِ ماتم کشیده این بانو دیده بر رویِ نیزه هجده تا یوسفِ سربریده این بانو با تمامِ مخدراتِ حرم سرِ بازارِ شام گیر افتاد پایِ راسِ بریده عباس وسط ازدحام گیر افتاد دید سنگی ز راه ِ دور آمد سرِ بر نیزه را تکانی داد بارها پیشِ چشم خواهرها همه سرها ز نیزه ها افتاد میشنید از کنارِ راسِ حسین هرقدم ناله هایِ زهرا را نالة یا بُنَی می آمد هر چهل منزل از دل صحرا مادری قد کمان صدا میزد تشنه لب جان سپُردی ای پسرم بین گودال من خودم دیدم چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم دست انداخت بر محاسن تو جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند چون گلو از جلو بریده نشد پیش چشمان من تو را چرخاند
5989-1665310490543.mp3
1.88M
السلام امام شیعیان محبوب دلها گل باغ ولایت،سبط طاها علی بن محمد ، یبن الزهرا علی بن محمد ، یبن الزهرا ببین مولا منم عبد و گدایت شه دور از وطن،جانم فدایت چو شمع انجمن گریم برایت علی بن محمد ، یبن الزهرا چو مادر ای دو عالم خاک کویت شده گویا وفاتت آرزویت که قبرت،کنده دشمن پیش رویت علی بن محمد ، یبن الزهرا فدای لطف دستان کریمت فدای گریه بر درد قدیمت هجوم آورده دشمن بر حریمت علی بن محمد ، یبن الزهرا فلک در اضطراب آه و واویلا من و حال خراب آه و واویلا تو و بزم شراب آه و واویلا واویلا آه و واویلا واویلا دوباره زنده گشته یاد خوبان حسین و زینب و یک جمع نالان یزید و خیزران واشک طفلان واویلا آه و واویلا واویلا @babollharam
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم @babollharam
5989-1665310490543.mp3
1.88M
السلام امام شیعیان محبوب دلها گل باغ ولایت،سبط طاها علی بن محمد ، یبن الزهرا علی بن محمد ، یبن الزهرا ببین مولا منم عبد و گدایت شه دور از وطن،جانم فدایت چو شمع انجمن گریم برایت علی بن محمد ، یبن الزهرا چو مادر ای دو عالم خاک کویت شده گویا وفاتت آرزویت که قبرت،کنده دشمن پیش رویت علی بن محمد ، یبن الزهرا فدای لطف دستان کریمت فدای گریه بر درد قدیمت هجوم آورده دشمن بر حریمت علی بن محمد ، یبن الزهرا فلک در اضطراب آه و واویلا من و حال خراب آه و واویلا تو و بزم شراب آه و واویلا واویلا آه و واویلا واویلا دوباره زنده گشته یاد خوبان حسین و زینب و یک جمع نالان یزید و خیزران واشک طفلان واویلا آه و واویلا واویلا @babollharam
جلوه می بارد از جمال علی جذبه می جوشد از جلال علی   هر که دارد خدا به خاطر اوست هر که دارد خدا حلال علی   مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وبال علی   ای نفسهات در خصال صدوق ای بزرگیت از خصال علی   همه ی حرف توست قال نبی همه ی حال توست حال علی   آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه های کال علی   لطف زهرا تو را به ما دادند از کرمخانه ی عیال علی   ای نماز مطهر زهرا سجده های معطر زهرا   خیره ای بر مقاماتش مثل قابی برابر زهرا   می وزد در هوای گیسوت عطر گلهای قمصر زهرا   آسمانی و مژده ات را داد به زمینی ها پیمبر زهرا   بی خودی نیست فاطمی هستی پُری از نور کوثر زهرا   می زند موج در احادیثت جلوه های مکرر زهرا   با شما جبرئیل نام مرا  می رساند به محضر زهرا   ای طلوع علی الدوام حسن آفتاب بلند بام حسن   جابر آورده ات سلام رسول مادرت گفته ات سلام حسن   می رسند از تبار مادریت هفت معصوم بر امام حسن   حسنی زاده ای ز آل حسین ای حسینی ترین کلام حسن   دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نام حسن   بسکه داری ارادتش آقا در بقیعی به احترام حسن   خوشبحالت کنار او هستی ای تمام علی تمام حسن   ای محمد ترین دعای حسین دومین احمد حرای حسین   آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدای حسین   از پدر ارث برده است عمری سر این شانه ات روای حسین   آنکه روزی حسین منی گفت گفت بعدش تویی برای حسین   ای علی اکبر امام شده اکبر بعد کربلای حسین   تو حسینیه ی خدا هستی با تو ماندیم در هجای حسین
  خبر رسیده که امشب ز راه دور می آیی میان حُلّه ی عرشی غرق نور می آیی   خبر رسیده همه محو روشنای تو هستند شبیه آینه هایی چنان بلور می آیی   ابهت است که در چشم های تو شده نازل چه با شکوه ولی خالی از غرور می آیی   پدر تو را  ز خدایش میان سجده گرفته سلام روی لبت غرق در سرور می آیی   رجب مرّجب اگر شد به یمن مقدم تان بود شبیه نهر پر از باده ی طهور می آیی   نسب نسب همه عالی مقام ها متعالی به دامن علوی ها حسین پور ! می آیی   مفاعلن فعلاتن محمد بن علی شد مگر تو هم به میان دل بحور می آیی؟ ** به اختیار خودت انتخاب را به تو دادند تمام ادعیه ی مستجاب را به تو دادند   سخاوت و نفس و سادگی مادر آب و شجاعت و جگر بوتراب را به تو دادند   طبیعی است در عالم مَثل نداشته باشی چرا که پرتو شش آفتاب را به تو دادند   پدر بزرگ کریم و کریمه مادر پاکت کریمی و کرم بی حساب را به تو دادند   رسیدی از پس پرده مگر که فقه بگویی به امر خالق یکتا کتاب را به تو دادند   برای اینکه بگردم همیشه در پی ات آقا سوال را به من اما جواب را به تو دادند   میان این همه واژه به من "رعیت ساده" و لفظ جالب "عالیجناب" را به تو دادند   دلیل حال خوش من فقط تویی تو چرا که همیشه مرهم حال خراب را به تو دادند   به اتفاق پدر ،عمه های کرببلایی در انتها عَلَم انقلاب را به تو دادند   به این نتیجه رسیدم گریز روضه همین جاست یکی دو مرتبه طفل رباب را به تو دادند   بگو که لحظه ی مرثیه خوانی همگانی همیشه روضه ی قحطی آب را به تو دادند   _خاکساری  
حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده   پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس فیض مدام از عالم بالا رسیده   فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده   آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد حالا ببیند چارمین آقا رسیده   این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر از کوثر پر گوهر زهرا رسیده   داعیه داری که به علمش ناز می کرد کارش به شاگردی این آقا رسیده   با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده   لطفش همیشه شامل حال گداهاست از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده...   یا باقر العلم النبیّین یا محمّد فرقی نداری در حقیقت با محمّد   دریای علمت تا ابد ساری و جاری تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری   در جهل تاریک و خزان معرفت ها با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری   مثل پیمبر دست مردم را گرفتی با تو سر راه آمده عبد فراری   وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو با آبروتر از گدایی هست کاری؟   از تو نوشتم دفترم شد آسمانی یک آسمان لبریزِ حس بی قراری   از تو نوشتم یادم آمد که غریبی افتاد از دستم قلم در یک کناری   یک دست روی سینه و دست دگر را در پنجره های ضریحی که نداری...   از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...   _رحیمی