eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بابا نگو تو قلب ما وا شده پای غصه ها چرا جوابی نمیده مادر دیگه، بگو بابا نکنه دل بریده از ما می خواد رها شه از این بیابون نکنه با غمش بذاره داغ یتیمی رو این دل خون ٢ هیچ کی یار کوثر نمی شه غصه هام دیگه سر نمی شه کسی برام که مادر نمی شه * تو ماه رحمت و دعا داری میری ز پیش ما؟ آخه بگو چی می شه پس حکایت من و بابا؟ شب و درد و فغان و صحرا نه خواهری و نه یک برادر چطوری من آروم بگیرم تو این مصیبت بگو تو مادر دل ز دیدنت سیر نمی شه زهرا با تو دلگیر نمی شه نرو مادر من دیر نمی شه * خدیجه بانوی وفا تو واپسینِ لحظه ها یه نیم نیگاهی کن به من قرار من! برا خدا تو که تو موج رنج و محنت یه عمری بودی انیس طاها حالا هم جون من بیا و بمون دو روزی کنار زهرا بی تو روزی شیرین نمی شه بی تو خونه آذین نمی شه دیگه تنها تر از این نمیشه @babollharam
حرف دل باز زاشک قلمم جاری شد ساقی آمد ز ره و موسم میخواری شد همه بتها به سجود بت من افتادند تاازآن چهره ناز پرده برداری شد چشم چرخاند ونگاهش همه دلها راکشت غمزه تیردوچشمش به دلم کاری شد شدزعطر سرزلفش همه عالم مست گویی عالم همه جادکه عطاری شد باشیوع خبرخال سیاه دولبش عشق او روی زمین باعث بیماری شد نمی از کنج لبش نیمه ماه رمضان طعم شیرینی هرسفره افطاری شد شب عشق است فضاسبز به رنگ چمن است درمدینه همه جاصحبت نام حسن است آمدی و دل زهراشده است شادزتو آمدی خانه حیدرشده آباد زتو دل مادر دلبابا دل هرمنتظری ازکمندغم و اندوه شد آزاد زتو نوه اول پیغمبرآخرحسنی که به قرآن نموده است خدایاد زتو خاکبوسی وگدایی توباشد باما روزمحشر به گدایان ره امدادزتو توکریم بن کریمی و همه میگیرند رزق دوعالمشان راشب میلادزتو آمدی سحر حسودان شده باطل امشب پای گهواره توریخته صددل امشب آنقدر خوش سخن و خوش نفس وخوش سیری که زبان زد شده ای بین نژادبشری خواستم ماه بخوانم رخ زیبای تورا دیدم از قرص قمر توبه خداماه تری کوچه بندآمده برخیز سوی خانه برو شده ای باعث حیرانی هررهگذری دستگیری وکرامت بخداپیشه توست یار هر مانده درراه میان سفری سگ هم ازسفره تو روزی خود میگیرد این بعیداست که ماراتوزخاطرببری همه دارایی خودرازکرامت دادی که دگرنیست زآوازه حاتم خبری سید سبزقبا.نور سرشتی بخدا سید خیل جوانان بهشتی بخدا هیچکس ازسرکوی تونرفته نومید خصم هم برکرمت هیچ ندارد تردید اولین میوه باغ علی و فاطمه ای که زیمن قدمت چرخ ولایت چرخید لولو آیه قرآن تویی ای زیبارو که خدا ازتو واز نسل توکرده تمجید همه ابعادتووزندگیت درغربت میدرخشد به دل شیعه شبیه خورشید تیغ شمشیرتو درجنگ جمل چون طوفان لشکر آ ن زن بی اصل و نسب راپاشید باعث عزت اسلام شدی باحکمت صلح کردی نشود فتنه دوران تشدید بعدحیدر توامام همه عالم هستی وحسین ابن علی ازتونمایدتقلید باسرانگشت توکعبه رود ازجابالا پای درس توسرافرز جهان شد سقا اذن حق بودکه توسیدو مولاباشی تشنگان رمضان رایم ودریا باشی میکنی زنده به یک چشم هزاران عیسی کم مقامی است بگویم تو مسیحاباشی گرنداند کسی وخاک مزارت بیند به خیالش نرسد شاهی و آقاباشی زخم دشنام شنیدی و بغل واکردی تاچه حدی تو دگراهل مداراباشی موسفیدی به جوانی به سراغت آمد ازغم یارتو حق داری اگرتاباشی توفقط آمده ای غصه وغم رابخری وسط کوچه غم محرم زهراباشی پس بمان و همه جا دور وبر مادرباش وسط کوچه اگرشدسپرمادرباش @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره در خونت اومد گدا دوباره زدی بنده هاتو صدا شده موقع رحمت عام تو منم اومدم اومدم ای خدا! ببین توشه ام خالی و در عوض پرم از خجالت پرم از گناه ندارم امیدی به جز تو خدا من موسپید و من روسیاه الهی! العفو یا ربنا جز اینجا اگه جای دیگه برم ردم می کنن با سرافکندگی امیدم به لطفت نشه ناامید دوباره بده رخصت بندگی یه عمره گره خورده تو کار من من اما هنوزم نمی فهممو منو توی خوبا بخر ای خدا! شبای دعا کم نکن سهممو الهی! العفو یا ربنا به هرجا که رفتم شدم ناامید دلم رو به هر جا سپردم ، نشد کم از تو طلب کرده بودم خدا! ولی ذره ای لطف تو کم نشد تو هر بار بخشیدی اما ببین که توبه شکوندن دیگه کارمه حسابش دیگه رفته از دست من نمی دونم این چندمین بارمه الهی! العفو یا ربنا نفهمیدم این که نفهمیدمت تو رحمی به این عبد کج فهم کن تو رو جون زهرا ببخشم خدا! تو رو جون مولا به من رحم کن با این سرکشی ها که من می کنم چه جور روم میشه که بگم بنده ام مجازات می بنده هر کی کنه به جز تو قضاوت رو پرونده ام الهی! العفو یا ربنا تو جوری عنایت به من می کنی که انگار من بی گناهم خدا! هنوزم تو رو خوب نشناختم هنوزم توی اشتباهم خدا! نشد وقف تو لحظه های شبم دیگه وصف روزامو اصلن نگو دلم با همه هست و پیش تو نیست خدا!هست و نیستم رو کن زیر و رو الهی! العفو یا ربنا دعا کن زبون دلم وا بشه به یک باره استغرلله شم بدیهامو امشب فراموش کن با خوبای ماه تو همراه شم به من سوز و اشک و دعا هدیه کن به حق حسین و دل خواهرش منو تشنه ی معرفت کن خدا به لبهای خشک علی اصغرش الهی! العفو یا ربنا @babollharam
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم گناه کردم و از رو نرفتم و حالا مرا زمین زده این کوله بار سنگینم قساوت دل آلوده ام سبب شده است امام عصر خودم را اگر نمی بینم همیشه بر در این خانه محترم بودم منی که مستحق ناسزا و نفرینم خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم ولی به رحمت پروردگار خوش بینم درست نیست بیایم به خانه، می دانم اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟ اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را خوشم به لطف علی در صف محبینم شنیده ام که علی همدم فقیران بود در آرزوی علی سال هاست مسکینم خدا کند که بیاید کنار من باشد خدا کند که بیاید زمان تلقینم مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست که اشک روضه ی عباس هست تسکینم شکسته ای کمرم را بلند شو برویم سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟ هزار شکر که ام البنین نمی بیند چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم @babollharam
1_1013792550.mp3
26.25M
در مناجاتِ سحرگاه دعا کن ما را ماهِ زهرا تو در این ماه دعا کن ما را جای این عاشقِ بیچاره بگو یک العفو روسیاهیم بکِش آه دعا کن ما را کوله بارِ گنه و جرم و خطا سنگین است رهبرِ راه در این راه دعا کن ما را ما سرِ سفره یِ اِفطار دعایت کردیم سرِ افطار تو هم گاه دعا کن ما را روزه با روضه گِره خورده لبم خشکیده حقِّ خشکیِ لبِ شاه دعا کن ما را حقِّ دُردانه یِ ویرانه به ما کن نظری العجل بقية الله دعا کن ما را سرِ بابا به رویِ دامنِ دختر که نشست ناله زد آه... پدر... آه دعا کن ما را تو نبودی همه به گریه یِ ما خندیدند آه از نیمه شب و راه دعا کن ما را صورتم مثلِ گلّ یاسِ علی نیلی شد زَدَنم پایِ سرِ ماه دعا کن ما را بر روی دامنِ من نیمه یِ شب ندبه بخوان در مناجاتِ سحرگاه دعا کن ما را @babollharam
1_3960180561.m4a
2.35M
نوحه‌یِ زمینه - مناجات و روضه - سبک درُو وا کن رویِ من.... دروُ وا کن رویِ من صاحبخونه تا بِشم مهمونِ خونه‌یِ شما به سرم منّت بذار تا دوباره بگیرم دم تویِ بیت‌الشّهدا اِتّفاقِ قشنگیه بندگی تویِ حرمِ خدایِ رحمان و رحیم سفره وا می‌کنه برام خدا تو بیت‌الشّهدا با دستایِ شاهِ کریم دلم می‌خواد که حُر بشم مثلِ مجید قربانخانی منو خودش سَوا کنه دلم می‌خواد زهیر بشم که عاقبت‌به‌خیر منو اربابِ باوفا کنه نوکر باید همیشه نوکری کنه تو شادی و عزا نوکر باید بشینه پایِ پرچمِ شما وقتِ دعا نوکر باید بزنه رویِ سینه سنگِ عشقِتو آقا آقام آقام حسین (۴) @babollharam
الحمدلله الذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته ی تباهی دارم عاصی ام و نامه ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم @babollharam
با همه دلنگرانیم خداحافظ عشق ما که تنهای جهانیم خداحافظ عشق عقل تکلیف مرا خوب معین کرده دردِ در سینه نهانیم خداحافظ عشق امشب این آخر عشق است خداحافظ جان خِبره در کندن جانیم خداحافظ عشق در سکوت است خداحافظی مظلومان مُهر خورده به دهانیم خداحافظ عشق @babollharam
الهی و ربی من لی غیرک توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم روزه ام را فقط افطار به تربت کردم خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه اش احساس خجالت کردم روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم @babollharam
شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب کنار بستر مرگ یگانه امّیدش گرفته زمزمه، یا رب خدیجه را دریاب همانکه هستی خود را به هستی ام بخشید همانکه سوخت به پای منادی توحید همانکه گرمی پشت رسالت من بود و می تپید برای نبوّت خورشید در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت زبان زخم عدو، تیغ تیز و برّان داشت خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت همانکه درک مقامش مقام می آرد و جبرئیل برایش سلام می آرد همان سرشت زلال و مطّهری که خدا ز نسل پاک و شریفش امام می آرد مقام و منزلتش را کسی چه میداند شریک امر رسالت همیشه میماند قد خمیده و موی سفید او امشب هزار روضه برای رسول میخواند برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم برای آنکه ز من هم غریب تر گردید شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم قنوت امشب زهرا فقط شده مادر به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر الهی مادر یاسم غریب می میرد غریب بود و غریبانه جان دهد آخر خدیجه گریه نکن این همه از این غم ها که گریه ها بنماید به جای تو زهرا برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان ببوس سینه او را ببوس دستش را اگر تو بودی،یاس تو غنچه وا میکرد بجای تکیه بر آن در، تو را عصا میکرد اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا بجای فضّه در آنجا تو را صدا میکرد خسوف بر رخ ماهش نمینشست ای کاش و گوشواره ز گوشش نمیگسست ای کاش میان آن همه نامحرم و به پیش علی کسی ز فاطمه پهلو نمیشکست ای کاش اگر کفن تو نداری عبای من به تنت ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت می آوری تو به مقتل خدیجه، زهرا را چه می کنی تو در آن لحظه های آمدنت @babollharam
شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم سینه کبودهای عزای خدیجه ایم از لطف فاطمه است که ما مادری شدیم با یک دعای نیمه شبش کوثری شدیم وقتی خدیجه مادر ما شیعه ها بُوَد دیگر چه غم که جای من و تو کجا بُوَد با یک دعاش، حاجت ما هم روا بُوَد از چه پی عبای رسول خدا بُوَد؟! وقف خدا شده همه مال و منال او پیغمبر خدا شده محو خصال او او اوّلین زنی است که غم پرور نبی است کوری چشم عایشه … او همسر نبی است هم همسر نبی است وَ هم یاور نبی است یعنی که بعد شیر خدا لشکر نبی است … … آثار رنج در وجناتش عیان شده مانند محتضر شده و نیمه جان شده این روزها که حال و هوایش عوض شده از بس که گریه کرده صدایش عوض شده مکّه، مدینه شد که صفایش عوض شده از چه خدیجه طرز دعایش عوض شده؟! دختر برای مادر خود گریه می کند مادر برای دختر خود گریه می کند دنیا بنا نداشت به زهرا وفا کند دنیا بنا نداشت که حق را ادا کند می خواست که خون به دل مرتضی کند با هیزم آمده که جهنّم به پا کند نامردِ بی حیا … روی او را کبود کرد با تازیانه بازوی او را کبود کرد @babollharam
تو کیستی که سینه ی ما بی قرار توست چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست کم نیست این که مادر زهرای اطهری سوگند می خورم که همین افتخار توست در هر کجا همیشه کنار پیمبر و در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست مادر بزرگ محترم خانواده ای داماد خانواده علی بی قرار توست دنیای تو همیشه هوایش بهاری است در بین خانه ات نوه هایت بهار توست خیل کثیر خانه ی پیغمبر از تو بود زهرای خانه ی نبوی یادگار توست بیخود نبی به پای کسی پا نمی شود هر مادری که مادر زهرا نمی شود دنباله دار عشق و اویس قرن شدی در شب دلیل گریه ی چشمان من شدی جایت اگرچه زیر کسای نبی نبود مادر شدی خلاصه ی آن پنج تن شدی در هر نماز نافله پشت پیمبرت محو عروج هر شبی خویشتن شدی دخت علی ز چهره ی تو ارث برده است ای مادری که مادر ام الحسن شدی چندین کفن اگر چه محیای تو شده مادر بزرگ یک نوه ی بی کفن شدی گریان روضه های رسول خدا شدی گریان داغ غربت یک پاره تن شدی جبریل گفت روضه ی زخمی دوباره را در روی خاک یک بدن پاره پاره را @babollharam
وفات _حضرت _خدیجه _کبری_ سلام_ الله_ علیها از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد خاک مزار مادرش را میگرفت و با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد یاد گذشته یاد آینده برای این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد گرم تماشای عزاداری آنها یک گوشه ای آرام حیدر گریه میکرد تکرار شد این قِصه اما در دل شب این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد بر روی قبر مخفی مادر به یاد آن شعله ها و یاس پرپر گریه میکرد وقتی که خون تازه از مسمار میریخت انگار بر حال علی در گریه میکرد دست خدا را دست بسته میکشیدند زهرا به مظلومی شوهر گریه میکرد صیادها با تازیانه حمله کردند کوچه قفس بود و کبوتر گریه میکرد یک روز هم زینب به زیر تازیانه در قتلگه پیش برادر گریه میکرد وقتی که طفلان بین آتش میدویدند بر نیزه چشم آب آور گریه میکرد @babollharam
وفات_ حضرت_ خدیجه_ کبری_ سلام_ الله _علیها حتم دارم که رفتنی هستم به خدا می سپارمت آقا خواهش ِ مادرانه ای دارم جان ِ تو، جان ِ دخترم زهرا حسرت ِ دیدن ِ عروسی او به دلم ماند،چاره ای هم نیست درشب ِ خواستگاری دختر غم ِ بی مادری، غمی کم نیست مادرم، حق بده که بی تابم چشم هایم به اشک ناچاراست نیستم پیش او زمانی که بین دیوار و در گرفتار است دختر ِ پابه ماه ِ بی مادر دردهایی نگفتنی دارد کاش بودم، شنیده ام با او در و همسایه دشمنی دارد گریه هایت هنوز یادم هست وقتی از آن چهل نفر گفتی جان سپردم ز درد، وقتی از لگدی بی خبربه در گفتی شاعر:وحید قاسمی @babollharam
حتى اگر نبخشد این چشم‌تر می‌ارزد این دور هم نشینى وقت سحر می‌ارزد جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست هر وقت می‌نشیند در پشت در می‌ارزد گریه م گرفت و دیدم دست مرا گرفتند پیش کریم خیلى خون جگر می‌ارزد من که توقع قرب از هیچکس ندارم اصلا همین که هستم این دور و بر می‌ارزد چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند پس گم شدن براى مهر پدر می‌ارزد هر طور می‌پسندى بشکن دل گدا را هرچه شکسته‌تر شد دل بیشتر می‌ارزد فرموده اند روزه یعنى على ؛ یقینا... ...کار علیست مردم روزه اگر می‌ارزد چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز ریگ نجف به قدر صد کوه زر می‌ارزد یک یا على به جاى العفو پاکمان کرد این یا على براى ما آنقدر می‌ارزد هر چه خراب کردم دیدم درست کردى ویرانه بودن من از این نظر می‌ارزد گر تو نمی‌پسندى تغییر ده قضا را از کوى نیکنامان یک آن گذر می‌ارزد حداقل به کار حسین که می‌آییم اینبار را ضرر کن ما را بخر...می ارزد اکبر _لطیفیان @babollharam
گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه جوانی است زمان رسیدن به خدا جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه رجب گذشت... یکی هم به داد من برسد چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه رسید سوی من آقا و رفت از دستم دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام دو چشم خیسِ نشسته به راه... پشت گناه! دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه جواد _شیرازی @babollharam
دارد برای همسر خود گریه می کند با گریه های کوثر خود گریه می کند همسر فقط نبود خدیجه برای او او در فراق یاور خود گریه می کند دیروز بر عمویش و حالا به همسرش فردا برای دختر خود گریه می کند روزی که شعله می شود اجر رسالتش آنجا به یاس پرپر خود گریه می کند روزی که با جراحت پهلوی خود کسی بر حال و روز شوهر خود گریه می کند طفلی در امتداد مصیبات کوچه بر آثار درد مادر خود گریه می کند یک روز می رسد که زنی بین قتلگاه بر کشته های بی سر خود گریه می کند وقت نزول آیۀ سنگین کعب نی بر پیکر برادر خود گریه می کند …یا ایها الرسول ببین رأس روی نی دارد به حال خواهر خود گریه می کند عباس را بگو که دل زخم دختری دارد برای معجر خود گریه می کند (برگرفته از وبلاگ حسینیه) @babollharam
می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم دارم به پای پیکر تو گریه می کنم بر لحظه های آخر تو گریه می کنم اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست این کوه درد بر سر دوش پدر نشست با دخترت تو این دم آخر سخن بگو مادر بیا و حرف دلت را به من بگو بابای من ز هجر تو دلگیر می شود قلب جوان او ز غمت پیر می شود مادر بیا به خاط زهرا بمان مرو حتی گرفته است دل آسمان مرو مادر بمان ز بیت نبوت صفا مبر آرامش و قرار دل مصطفی مبر مادر بمان و از دل این خانه پا مکش بر صورت شکسته ی خود این عبا مکش داری تو عزم رفتن از این خانه می کنی سقف دل مرا ز چه ویرانه می کنی من التماس می کنم ای مادر عزیز امشب بیا و خاک عزا بر سرم مریز این زندگی بدون تو دشوار می شود تو می روی و دسته گلت خار می شود تو می روی و فاطمه ات می شود یتیم گردد دچار رنج و مصیبات بس عظیم تو می روی و فاطمه آزار می کشد آزار ها از آن در و دیوار می کشد تو می روی و شعله کشد دست بر رخم روزی به تازیانه دهد خلق پاسخم تو می روی و داغ به سینه نشستنی است روزی رسد که پهلوی زهرا شکستنی است رسول_ زاده @babollharam
بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو برای بی کسی فاطمه بمان بانو . به جان دختر مظلومه ات مرو از دست مساز اشک یتیمانه را روا بانو بمان و فاطمه را خود عروس کن آری که دختران همه محتاج مادران بانو برای غربت من جان به لب شدی اما بدان که غربت زهراست بعد از آن بانو به باغ یاس تو سیلی زنند باور کن بمان که یاس نمیرد جوان جوان بانو میان این در و دیوار فضه میطلبد مرو که مشکل او را کنی نهان بانو بمان برای همیشه ،همیشه یارم باش مرا هنوز غریب وطن بدان بانو نمانده هیچ برایت که یک کفن بخری عبای ختم رسل بر تو ارمغان بانو _ژولیده @babollharam
وفات _حضرت _خدیجه _کبری_ سلام_ الله_ علیها از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد خاک مزار مادرش را میگرفت و با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد یاد گذشته یاد آینده برای این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد گرم تماشای عزاداری آنها یک گوشه ای آرام حیدر گریه میکرد تکرار شد این قِصه اما در دل شب این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد بر روی قبر مخفی مادر به یاد آن شعله ها و یاس پرپر گریه میکرد وقتی که خون تازه از مسمار میریخت انگار بر حال علی در گریه میکرد دست خدا را دست بسته میکشیدند زهرا به مظلومی شوهر گریه میکرد صیادها با تازیانه حمله کردند کوچه قفس بود و کبوتر گریه میکرد یک روز هم زینب به زیر تازیانه در قتلگه پیش برادر گریه میکرد وقتی که طفلان بین آتش میدویدند بر نیزه چشم آب آور گریه میکرد @babollharam
وفات_ حضرت_ خدیجه_ کبری_ سلام_ الله _علیها حتم دارم که رفتنی هستم به خدا می سپارمت آقا خواهش ِ مادرانه ای دارم جان ِ تو، جان ِ دخترم زهرا حسرت ِ دیدن ِ عروسی او به دلم ماند،چاره ای هم نیست درشب ِ خواستگاری دختر غم ِ بی مادری، غمی کم نیست مادرم، حق بده که بی تابم چشم هایم به اشک ناچاراست نیستم پیش او زمانی که بین دیوار و در گرفتار است دختر ِ پابه ماه ِ بی مادر دردهایی نگفتنی دارد کاش بودم، شنیده ام با او در و همسایه دشمنی دارد گریه هایت هنوز یادم هست وقتی از آن چهل نفر گفتی جان سپردم ز درد، وقتی از لگدی بی خبربه در گفتی شاعر:وحید قاسمی @babollharam
سنگین،واحدحضرت خدیجه(س) میسوزی و میسازی      آماده ی پروازی        مرو تو ای صبر و قرار احمد              مرو تو ای باغ و بهار احمد مرو تو ای دار و ندار احمد مرو خدیجه اِی قرار   زهرا (۳) بعد تو اِی مونسم     من غریب و بی کسم بمان تو اِی بانوی دلدار من    ای خدیجه مهربان یار من بی تو غریبم ای تو غمخوار من مرو خدیجه اِی قرار    زهرا مونس غمهای من      مادر زهرای من خانه شده اسیر موج غمها                 می سوزم از داغ تو روز و شبها می شوم بی تو خدیجه تنها مرو خدیجه اِی قرار    زهرا من ماندم و مصیبت       زهرا و غم و غربت بعد تو می شود دل و جان مضطر        مقتل فاطمه شود پشت در ز کینه ی عدو شود او پرپر مرو خدیجه اِی قرار   زهرا
و مرثیه ی حضرت خدیجه (س) ای مادر زهرای اطهر یا خدیجه ای همسر خوب پیمبر یا خدیجه آموزگارِ بخشش و ایمان تو هستی آئینه دارِ حضرت یزدان تو هستی دین خدای مصطفی را یاوری تو با ثروت خود ذوالفقار حیدری تو تو اولین همراه ختم المرسلینی تو بهترین مصداق اُم المومنینی در مهربانی و وفا هستی تو غوغا در علم و احسان و ادب اُلگوی زهرا اما تو همپای نبی محنت کشیدی بار غم ختم رسل را هم چشیدی با رفتن تو می شود زهرا یتیمت قلب نبی شد پیر از داغ عظیمت پیغمبر از داغ تو بانو بر زمین خورد رفتی ندیدی فاطمه سیلی ز کین خورد انگار بی بی ، بی کفن بوده ، فدایش جانم به قربان حسین و کربلایش
بی تو دلها ندارد قرار خسته ایم از تب انتظار العجل وعده ی کردگار حال و روز زمین گشته تار درد ها مهلک و بی شمار از پس پرده بیرون بیا با قدومت بیاور بهار بی حجابی شده افتخار رفته از مردها اختیار چشم و دلها به فحشا دچار نهی منکر گرفتار عار کیست دیگر به فکر وقار؟ حق علی گفت و شد یادگار «لعن اللهُ مَن لا یُغار» گرچه این نیست پایان کار سبز خواهد شد این شوره زار یک شب از قلب گرد و غبار با دَم مرتضی، ذوالفقار از خم جاده، ای تک سوار می رسی و عدالت شود در جهان با شما برقرار @babollharam
مدح امام حسن مجتبی ع با قدومش راه هر گمگشته پیدا میشود جلوه ای از حی سرمد باز افشا میشود ما ز بالای عیارش اینچنین دانسته ایم ، واژه های شعر با نامش مُطَلّا میشود ارث دارد از پدر رفتار را،ابن الکریم، در دل این خانه یک دنیا گدا جا میشود با حلول جوشش این چشمه ی ماه شِگَرف سرزمین آسمانها بکر و زیبا میشود نور اسماعیلی اش خورشید وار آمد ز ره، پیش پایش هر سرابی موج دریا میشود گاهِ قحطی دید چشم کوفه ی آن روزها با دعایش دست ابر آسمان وا میشود صبحدم یعنی شب میلاد آقا جانمان آن که پای طلعتش خورشید هم پا میشود سالها با عشق او سر کرده ایم و میکنیم عاشقی اینگونه با معشوق معنا میشود در جُزام غفلت از جان رسته ایم و عاقبت با مسیح فاطمه این مرده احیا میشود از غبارانیم و امیدیست ما را زین سبب، خاک راهش هرکه باشد اهل بالا میشود در بیان وصفش این تعریف هم گنجاندنیست هر که گوید یا حسن دلبند زهرا میشود @babollharam
هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام... جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد ‌ روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش... بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد در میان اولیائت بهتر از شاه نجف بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد آی روزه دارهای تشنه، فَابکِ لِلحسین چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟! زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر در خانه ی آقا به تمنای کریم صف کشیدند شب وروز گداهای کریم من به جز خیر ندیدم زکرمخانه ی او بنده ام بنده ی شرمنده ی مولای کریم ماهمه سائل دستان کریم حسنیم چشم داریم به احسان و به اهدای کریم آفتاب کرم دوست به او می تابد غرق انوار الهی شده دنیای کریم جز حسن نیست کریمی که زبانزد باشد ما ندیدیم دراین دایره همتای کریم این قبیله به خدا عادت احسان دارند نیست غیر از کرم وجود سجایای کریم نفر چارم اصحاب کسا اوست ولی لقب اوشده بین همه آقای کریم نکشد منت حاتم که کند فخر براو هرکه دارد به کف اش گوهر دریای کریم اف بر آن زن که پس از دیدن آثار کرم زهر غم ریخت به جان ودل دانای کریم گفت برهمسر خود زود برو، قاتل او مات و مبهوت شد از صبر وشکیبای کریم شکرلله که «وفایی» به کرمخانه ی دوست متبرک شده شعر تو به امضای کریم @babollharam