eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
88 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ببینید👆 نمایی کوتاه از فعالیت بی وقفه دوستان در مجموعه بابُ الحَرَم جهت تولید کتیبه و پرچم ویژه عید بزرگ غدیر و ارسال به سراسر کشور عزیزمان ایران ❤️ مبلغ غدیر باشیم .. سفارش کتیبه و پرچم از طریق👇 @babolharam_shop_admin و یا شماره تماس:
09052226697
02155912510
@babolharam_shop
_ امام_ محمد_ باقر_علیه_السلام عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب روضه ی آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است باورم نیست تماشای تنی بی سر را باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدن سوختن چارقد دختر را غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک غارت پیرهـن و غـارت انگشتر را ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می ریخت نیـزه هایی که ربـودند سر اصـغر را آه در گوشه ی ویرانه که دق مرگ شدیم تا که همبازی من زد نفس آخر را کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم بیـن زنجیر نهـان کرد تنی لاغــر را چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم سرخ دیدم بدنش… تکّه ای از معجر را _لطفی @babollharam
امام_ محمد_ باقر_علیه_السلام یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده مثل روز دهم از فرط عطش با طفلان درشب حجره به روی شکمش افتاده آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد دیده از دست ابالفضل علمش افتاده دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش تا دم علقمه در هر قدمش افتاده نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد زخمهای تن آقا رقمش افتاده بعد اینقدر مصیبت که سرش آوردند تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی “شمر” که:”خودم می کِشم و می کُشمش”افتاده دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته باز در پای دمش بازدمش افتاده مثل بین الحرمین است مدینه اما سر پا نیست… دراین سو حرمش افتاده مهدی_ رحیمی @babollharam
# شهادت_ امام_ محمد_ باقر_علیه_السلام من از تبار باقرم مردم بدانید دل بیقرار باقرم مردم بدانید مست و خمار باقرم مردم بدانید امروز یار باقرم مردم بدانید فردا کنار باقرم مردم بدانید دست از غم او تا قیامت برندارم ای کهکشانها آسمانها در مدارت عرش خدا عزّ و جلّ بیقرارت ختم رسل کرده سلامش را نثارت بیچاره تر از من نداری در کنارت دارم درون سینه ام شوق زیارت کی می شود سر بر مزار تو گذارم ای ابتدای روضه ها از خانه تو ای هیأت عشاق در کاشانه تو قلب تمام قدسیان دیوانه تو بار تمام صحنه ها بر شانه تو شد خانه آباد من ویرانه تو من حاجتی جز مردن از عشقت ندارم شکر خدا امشب پریشان تو هستم مانند زهرا دیده گریان تو هستم بیچاره ی آن قبر ویران تو هستم تقدیر بوده اینکه حیران تو هستم من مرده بوی گریبان تو هستم پس کی غم تو می کشد بر روی دارم امشب تفأل می زنم بر چشمهایت مثل مزارت مانده خلوت روضه هایت عیبی ندارد روضه می گیرم برایت جانی که دارم جان من آقا فدایت آتش زده زهر جفا بر دست و پایت ای کاش پای غصه هایت جان سپارم ای سوز آه سینه تو آسمان سوز بر ما عطا فرما کمی ای مهربان سوز قبر خرابت روضه ای داغ و نهان سوز ای خاطرت آزرده از یک ظهر جانسوز بر چشمهایت چند عکس خانمانسوز امشب بیاد خاطراتت لاله زارم قوم پیمبر را همه گمراه دیدی آنچه ندیده هیچ چشمی آه دیدی در بین آتش ذکر یا الله دیدی چندین ستاره در مدار ماه دیدی یک یوسف بی سر میان چاه دیدی می گفتی از این غم هماره بیقرارم @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من بر تو، ای عزیزتر از جان! گریستم صبحان غزل نوشتم و شامان گریستم هم در مصیبت تو فراوان سرودم و هم در مصیبت تو فراوان گریستم گفتند لاله‌های تو بی آب بوده‌اند در روضه، مثل ابر بهاران گریستم گفتند از تن تو ربودند پیرهن جامه‌دران بر آن تن عریان گریستم خواندم حدیث "یا بن شبیب" از قضا شبی تا صبح با روایت ریّان گریستم نگذاشت هیچ عید برایم عزای تو فطر و غدیر و جمعه و قربان گریستم ذی‌حجّه و رجب چه تفاوت؟ که من به تو شوّال گریه کردم و شعبان گریستم گریه برای تو همه از سعدیّ من است آری؛ به بوستان و گلستان گریستم دیدم که دارد از تو نمک، شورهای او من نیز با نوای نریمان گریستم از اشک آب می‌خورد اشعار من که من یک بیت اگر سرودم، دیوان گریستم @babollharam
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
با سلام و تبریک ایام خدمت شما همراهانِ جان؛ به اطلاع می رساند، جهت دیدن محصولات فرهنگی تولید شده برای و همچنین ایام می‌توانید به آدرس کانال فروشگاه بابُ‌‌ الحَرَم «کانال متن روضه» مراجعه و بر روی پیوستن کلیک نمایید: آی دی کانال فروشگاه: @babolharam_shop آدرس جهت خرید حضوری: تهران ، شهرری ، میدان هادی ساعی ، خیابان آستانه ، نبش کوچه شهید رجبی ، فروشگاه فرهنگی باب الحرم. آی دی سفارش جهت خرید مجازی : @babolharam_shop_admin شماره تماس 09052226697 02155912510 پی‌نوشت: دوستانِ عزیزی که در شهرهای مختلف هستند با افتخار محصولات توسط پست خدمتشون ارسال میشه. @babolharam_shop
کتیبه و پرچم باب الحرم
#اطلاعیه با سلام و تبریک ایام خدمت شما همراهانِ جان؛ به اطلاع می رساند، جهت دیدن محصولات فرهنگی تولی
. فروشگاه متعلق و زیر نظر کانالِ متنِ روضه می باشد و محصولات تولید شده توسط تعداد زیادی از خانواده های نیازمند آبرودار ارائه میگردد. لینک فروشگاه جهت دیدن محصولات: https://eitaa.com/joinchat/2540175362C51b82d5246
امام _هادی _علیه_السلام  شروع عشق به نام خدا به نام شما من آفریده شدم تا شوم غلام شما   هزار شکر نبوده هنوز روی سرم به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما   کبوتر دل من که نمی پرد همه جا از آن زمان که گرفتار شد به دام شما   برای آنکه جنان را فقط نگاه کند نشسته است شب و روز روی بام شما   خوشا به حال کسی که شده در این دنیا مسیر زندگی اش روشن از کلام شما   شما تمامی دار و ندار من هستید تمام عمر همه اعتبار من هستید   جهان به زیر قدوم تو خار می گردد نفس زنی همه عالم بهار می گردد   برای عرض ارادت به محضرت، خورشید به سمت گنبد تو رهسپار می گردد   یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب میان صحن تو مثل غبار می گردد   اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم هزار بار به پایت نثار می گردد   اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد   همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد   دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی   نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم تمام حاجت من آستانه ات هادی   بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی   به عرش نقل محافل بیان مدح شماست و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی   تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی   تو آمدی که بدانم جلال يعني چه ! تو آمدی که ببینم جمال يعني چه !   بگیر دست مرا تا به سامرا ببری بگیر دست مرا عرش کبریا ببری   ببین که دور و بر من غریبه بسیار است بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری   تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری   همه یقین من این است راه حق آنجاست به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری   به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری...   که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا : "میان آن همه لشكر ...حسين... وا...تنها..."   _رسول زاده @babollharam