eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
جواد _الائمه_ علیه_السلام میان حجره غریبانه دست و پا میزد همان که روضه اش آتش به جان ما میزد میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت و گاه مادر مظلومه را صدا میزد تمام حاجت او انتقام سیلی بود… ….از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم شراره ها به دل حضرت رضا میزد صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب گریز روضه او را به کربلا میزد دلش گرفت برای کسی که در گودال عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد همین که چشم به هم میگذاشت او می دید که روی نیزه سر شیر خواره را میزد همان که سر شاه را جدا کرده سه ساله را طرفی برده و جدا میزد برای اینکه نبیند دوباره این ها را میان حجره غریبانه دست و پا میزد _نظری @babollharam
جواد _الائمه_علیه_السلام دل من را چه مبتلا کرده جلوه هایی که دم به دم داری حضرت عشق! حضرت باران! در دل خسته ام حرم داری در هوای زیارت حرمت در به در می شویم مثل نسیم السلام علیک یابن رئوف السلام علیک یابن کریم دل به آفاق جود می بندد هر کسی آمد و اسیرت شد در جوانی دل شکسته‌ی ما سرو قامت خمیده پیرت شد از نگاهت مراد می گیرم شده قلبم مرید چشمانت شاهد لحظه های دلتنگی! دل تنگم شهید چشمانت جان من! بین خانه‌ی خود هم به خدا آنقدر غریبی که غربتت را کسی نمی فهمد تویی و قلب بی شکیبی که … قفس غربت و دلی مجروح پر و بال پرنده می ریزد گریه می باری و کنارت باز ام فضل است خنده می ریزد سر به دیوار بی کسی داری در غروب غریب فاصله ها گم شده ناله های بی رمقت در هیاهوی شوم هلهله ها دگر آقا تو خوب می دانی ناله‌ی بی جواب یعنی چه التماس نگاه لب تشنه ندبه‌ی آب آب یعنی چه به فدای کبوترانی که دست در دست آسمان دادند بال در بال ، گریه در گریه به تنی خسته سایه بان دادند حجره ات کربلا شده آقا گریه های من اختیاری نیست جای شکرش هنوز هم باقیست در کنار تو نیزه داری نیست غرق در خاک و خون رها مانده بین گودال پیکر خورشید خواهری خسته بوسه می گیرد از گلوی مطهر خورشید ** سر قرآن که رفت بر نیزه آسمان غرق در تلاطم شد در هجوم سپاه سر نیزه آیه های مقطعه گم شد _رحیمی @babollharam
جواد _الائمه_علیه_السلام خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد از روی خاک حجره سر خاکی تو را بر دارد و به گوشه دامن مکان کند می خواهی آب آب بگویی نمی شود گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟ چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد تا بام می شود سر سالم تری رسید با شرط این که این لبه در امان دهد بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد اکبر_ لطیفیان @babollharam
جواد _الائمه_علیه_السلام مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود ‌ گریه مکن بهانه به دست کسی مده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمی شود این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود گیسو مکش به خاک ؛دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود باور کنم به در نگرفته است صورتت؟ این جای تنگ و این قد و بالا…نمی شود! با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جای تنت جا نمی شود خوبیِ پشت بام همین است ای غریب پای کسی به سینه تو وا نمی شود اکبر _لطیفیان @babollharam
جواد _الائمه_علیه_السلام «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد» شنیده ام که گدا موج می زند به درت سرای جود تو خالی ز مستمند مباد تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب به جز به سوی تو این ناله ها بلند مباد به آفتاب، مبادا که پیکرت افتد جمال شمس تو در دست نیش خند مباد بساط گریه، فراهم برای مرد غمین اگر به گریه ی او خنده می کنند مباد لب کبود تو ای وارث حسین عزیز ز چوب دستی کفار، بند بند مباد _سهرابی @babollharam
جواد _الائمه_علیه_السلام به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند @babollharam
امام_ محمد_ باقر_علیه_السلام یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده مثل روز دهم از فرط عطش با طفلان درشب حجره به روی شکمش افتاده آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد دیده از دست ابالفضل علمش افتاده دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش تا دم علقمه در هر قدمش افتاده نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد زخمهای تن آقا رقمش افتاده بعد اینقدر مصیبت که سرش آوردند تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی “شمر” که:”خودم می کِشم و می کُشمش”افتاده دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته باز در پای دمش بازدمش افتاده مثل بین الحرمین است مدینه اما سر پا نیست… دراین سو حرمش افتاده مهدی_ رحیمی @babollharam
امام_ سجاد _علیه_ السلام بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت هم زیارتنامه اش آتش گرفت هم سر و عمامه اش آتش گرفت باورش میشد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نا نجیب پست با یک مشک آب پرسه میزد پیش چشمان رباب کوچه های شام خیلی سخت بود سنگهای بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرفهای تند و تیزی می شنید واژه ای مثل کنیزی می شنید خنده های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش میدهد ضربه آخر عذابش میدهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد جواد_ پرچمی @babollharam