#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
یاسی که شاخه اش به دو ضربه بریده شد
افتاد بر زمین و دوباره کشیده شد
آه از نهاد عرش خدا هم بلند شد
وقتی که غنچه با گل از این باغ چیده شد
مادر که رفت پشت در خانه ایستاد
یک مرتبه صدای شکستن شنیده شد
شعله کشید از درمان آتشی و بعد
این روضه های کرب و بلا آفریده شد
از این طرف که دست ید الله بسته شد
قد چو سرو مادر از آن سو خمیده شد
هنگام بردن علی از آستان در
یک قطره خون به روی عبایش چکیده شد
دستی نوشت فاطمه چندی مریض شد
اما کسی نگفت که زهرا شهیده شد
طاقت می آورید بگویم برایتان
هنگام غسل پهلوی مادر چه دیده شد؟
بازو کبود سینه کبود و بدن کبود
از فرط گریه چشم حسین و حسن کبود
#مهدی نظری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
تنی که سوخته باشد به آب حساس است
چنین تنی به رخ آفتاب حساس است
مریض نیمه شب از سوز درد می نالد
اگرچه خواب ندارد به خواب حساس است
کسی که دلخوشی اش کنج بستر افتاده
سلام اگر بدهد بر جواب حساس است
تمام چادر مادر به کوچه خاکی شد
به خاک چادر او بوتراب حساس است
کسی که پشت در خانه در خطر بوده
به آتش و به در و اضطراب حساس است
همیشه پنجه دست شکسته مادر
به وزن دسته این آسیاب حساس است
اگرچه سوخت ولی چادرش نیفتاده
یقین که مادرمان بر حجاب حساس است
پس از گلی که میان فشار در بوده
علی همیشه به بوی گلاب حساس است
وجبرئیل که بیت علی بهشتش بود
به خانه و به بنای خراب حساس است
#مهدی نظری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد
فقط عباس او کافی ست تا ام البنین باشد
همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین آور
فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد
رباب و زینب کبری عروس و دخترش هستند
که بعد از فاطمه او باید ام المؤمنین باشد
به دور نام او از چار سو عمری پسرهایش
رکاب از نام خود دارند تا این زن نگین باشد
تمام بچه هایش بهترند از دیگران اما
یکی این بین چون عباس باید بهترین باشد
رباب و زینب از عباس می خواندند قبل از او
که قطعا روضه خوانِ خبره باید آخرین باشد
وَمادر روضه ی عباس را تا آب می خواند
چرا که آخر این روضه باید نقطه چین باشد
به سطح آب، عکس ماه می ریزد به هم گاهی
ولی ماهش چگونه ارباًاربا بر زمین باشد
حضور چار امام در بقیع و مادری یعنی؛
که بعد از مرگ هم باید که او ام البنین باشد
#مهدی رحیمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ما با علی امام تو هم رأی می شویم
هردم برای شیر خدا ذوالفقار ،تو
آن روزکه تمامی مردم پیاده اند
برروی ناقه های بهشتی سوار،تو
آنجابرای اینکه شفاعت شویم ما
حتما دودست ساقی خود را بیار،تو
محشر به نام پاک تو محشور میشویم
بی اذن تو زدرب جنان دور میشویم
توآمدی که درشب دلها قمرشوی
درسینه ی شکسته ی دوران گُهرشوی
توآمدی که قامت دین را بپا کنی
برشاخه های نخل ولا برگ و بَرشوی
تو آمدی که سوره کوثربیاوری
تو آمدی برای علی بال و پرشوی
توآمدی که مادری ات رانشان دهی
تو آمدی که مادر کل بشرشوی
معنای اصل ام ابیهافقط تویی
توآمدی که باعث فخرپدرشوی
توآمدی که در دل دریای شعله ها
مثل کتاب سوخته ای شعله ور شوی
تو آمدی که برلب سادات روز و شب
شعربلند مادرم و میخ درشوی
تو آمدی که باطن شهری عیان شود
تو آمدی که شاهدمرگ پسرشوی
من که برای مدح توچیزی نداشتم
تنها قلم به صفحه قلبم گذاشتم
#مهدی _نظری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
هر جا که روضه ایست به پا باورت شود
بی تاب تر ز هر دل بی تاب زینب است
اصلاً خدا گواست که در سال شصت و یک
بنیانگذار روضۀ ارباب زینب است
معلوم بود موقع رفتن ز چشمهاش
در سینه رازهای عجیبی نهفته داشت
این روضه های عام که مردُم شنیده اند
صدها نمونه سخت ترش را نگفته داشت
از قطعه ای ز پیرهنی کهنه حرف داشت
با یک سند که بود به مشتی گره شده
از پیکری که طبق روایت مشبک است
از ضربه های تیغ ، شبیه زره شده
تا لحظه های آخر عمرش عجیب بود
یک لحظه هم ز یاد حسینش جدا نشد
جایی نبود عمّۀ سادات رفته و
یک لحظه بعد روضه در آنجا به پا نشد
هر جا که رفت دختر حیدر تمام عمر
گریه برای حضرت شیب الخضیب کرد
بر صورت و سرش زد و کم کم ز حال رفت
تا یاد جای چکمۀ آن نانجیب کرد
افتاد هر زمان که به گرما به یاد او
او که سه روز زیر تب آفتاب ماند
رفت و به یاد پیکر او تا دمِ غروب
در زیر آفتاب ،کنار رباب ماند
گرچه که داستان سرش روی نیزه ها
سخت است و خواهر این همه را باورش نبود
اما گمان کنم که جگرسوز و سخت تر
از داستان غارت انگشترش نبود
روزی هزار مرتبه با یاد آب سوخت
آبی که قسمت علیِ اصغرش نشد
تیغی نماند در کف دشمن که آشنا
با جسم پُر ز خون علی اکبرش نشد
تا انتهای زندگی اش گریه کرد و بس
با یاد خشکیِ لب او بر لب فرات
با یاد گریه های سه ساله به زیر پا
با شعله های دامن علیا مخدرات
اکنون که با گذشتن بیش از هزار سال
هر روز ، روضه گرم تر از روز دیگر است
بی شک حیات شیعه ز خون برادر و
مدیون اشکهای پر از حرف خواهر است
زینب شهیده است به مرگ خودم قسم
او کشتۀ جسارت بازار برده است
غیر از شهیده هر که بگوید به عمه جان
در حق خاندان علی ظلم کرده است
#مهدی _مقیمی
(برگرفته از وبلاگ حسینیه)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#اعیاد_شعبانیه
باز انگار جهان حادثه در سر دارد
شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد
جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد
کودکی آمده که هیبت حیدر دارد
چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی
ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی
وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد
چون که مدح تو فقط کار برادر باشد
عاشق آن است که آیینه دلبر باشد
یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد
تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است
کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است
آمدی با دل دریا که تو دریا باشی
آمدی نور دل حضرت مولا باشی
میر و سردار و پناه دل آقا باشی
تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی
یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را
از تو آموخته ام غیرت و سربازی را
راهی علقمه سقا شده ماشاالله
دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله
جنگ خیبر شده٬مولا شده٬ماشاالله
بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله
تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله
ذکر لاحول ولا قوة الا بالله
#مهدی چراغ زاده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#تخریب_بقیع
عمریست به شیعیان حسادت دارند
بدجور به یکدگر شباهت دارند
از کوچه و از بقیع دانستم که
اینها به خراب کردن عادت دارند
از اینهمه خوب در جهان خوب تری
مرغوب تری اگر که مخروب تری
تاکور شود هر آنکه نتواند دید
بی گنبد و بی ضریح محبوب تری
اینها که همیشه جنگ را باخته اند
تخریب کنند گوئیا ساخته اند
زود است که بشنویم درشهر رسول
بین الحرمین راه انداختهاند
از آنهمه خاک انتخابت کردند
پس منشاء اینهمه ثوابت کردند
گاهی سبب خیر، عدو خواهد شد
آباد شدی چونکه خرابت کردند
#مهدی _رحیمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_ جواد _الائمه_ علیه_السلام
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضه اش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
تمام حاجت او انتقام سیلی بود…
….از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد
صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم
شراره ها به دل حضرت رضا میزد
صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب
گریز روضه او را به کربلا میزد
دلش گرفت برای کسی که در گودال
عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد
همین که چشم به هم میگذاشت او می دید
که روی نیزه سر شیر خواره را میزد
همان که سر شاه را جدا کرده
سه ساله را طرفی برده و جدا میزد
برای اینکه نبیند دوباره این ها را
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
#مهدی _نظری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam