#امیر_المومنین_ع_شام غریبان
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
شام غریبان علی شیر خداشد
دربین محراب دعاحیدر فداشد
شام غریبان فاطمه ا ز ره رسیده
آمدبه دیدار علی قامت خمیده
بهر غریبی تو آه از دل کشیده
شام غریبان علی امشب رسیده
با محسنش زهرا چه با زحمت رسیده
با صورت نیلی مه عصمت رسیده
زخم سرت تادید زینب باز افتاد
دیدم به سختی حیدر دلخسته جان داد
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#شب_سوم__مولا
#شب_بیست_و_سوم_ماه_مبارک_رمضان
تورفتی از برما ای تمام دلخوشیم
سه شب رسیده زداغ غمت تومیکشیم
پدر زلطف تو دلخوش به زندگی بودم
بههرطرف که روم عاشقانه میکِشیم
بیابه خانه ببین بی تو درهمم بابا
ببین نگرتو دگرقامت خمم بابا
هنوز زخم غم مادرم به دل باشد
هنوزمن زغم کوچه درهمم بابا
سه شب شده که تو رفتی عزیز دل ز برم
من از ضمیر دل خون گرفته باخبرم
بیاد دست تووآن نوازشت هستم
سه شب رسیده و اکنون ببین شکسته پرم
مثال سوره مریم به غصه دمسازم
به هرمصیبت وغمهای کربلا سازم
غریب و بیکس و تنها دراین دیارم من
به بوریا به کفن یا به بوسه پردازم
تورفتی ودم رفتن به لب حسین داری
خوشابه حال توبابا که نورعین داری
کناره مادر پهلو شکسته میمانی
به کربلا توامیدی به عالمین داری
چه گفتهای به من هر جا نگاه عباس است
به هر نفس دل پرغصه آه عباس است
چه گفتهای که ابوالفضل دست و پا گم کرد
ولی بدان که حسین در پناه عباس است
حواس اوهمه جا بوده سوی معجر من
خوشم که دست نوازش نهاده بر سر من
نگاه لطف برادر همیشه سوی من است
ادب نگر که نگفته به من که خواهر من؟
اصالت ادبش محترم شمرده مرا
به احترام کلام پدر برده مرا
به غصه و غم اگرمبتلا شوم مردهست
به سینه از در دوستی تافشرده مرا
تویی تو پشت و پناهم برادرم عباس
تویی تو در همه جا یار ویاورم عباس
تمام عمر مطیع امام خود بودی
توخالق ادبی وتو باورم عباس
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#شب_سوم__مولا
#شب_بیست_و_سوم_ماه_مبارک_رمضان
سه شب زداغ علی روی لب پدر شده است
دودیده ی حسنین غرق درگهر شده است
سه شب شده که علی در میان مردم نیست
نثار خرمن هرسینه ای شرر شده است
سه شب شده که زداغ علی نوابرپاست
به چشم های حسین وحسن نظر شده است
شکست بال و پرکودکان کوفه زغم
چنان چو مرغ، سر خود به زير پر شده است
همان خرابه که شب ها گذر گه او بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر شده است
ببربه پير جذامي سلام بابا را
بگوز مرگ من او را که بیخبر شده است
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
____________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ورودمسلم به کوفه-5شوال
#دورهء_محرم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✅
چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند
قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند
بوده ای اینگونه بر انگشتر دست حسین
ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند
ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول
مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند
نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست
عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند
تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین
کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند
اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا
پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند
هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت
ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند
ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید
اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند
بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت
بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند
اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی
مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ورودمسلم به کوفه-5شوال
✅
آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم
بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم
کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم
آمدم کوفه گرفتار، غم کوچه ودیوارِ شدم
لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا
برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها
دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین
رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین
زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین
ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین
خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست..
استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست
باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم
کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم
مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند
منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم
آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم
خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم
دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد...
اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد...
ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد
سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد...
السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت
میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ
اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد
بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد
زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد...
سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد
چکنم وای که نام توحسین روی لب است
دل من مضطرب از آمدورفت زینب است
دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید
وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید
راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید
یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید
ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم
آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ
زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد
دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد
ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد
همه را بودکه با ناله روانی میکرد
یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود
مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود...
شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید
صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید...
رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید
اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید
زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست
غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام صادق(ع)
یا شیخ الاوصیاهمه عالم فدای تو
شکرخداکه شد دل من آشنای تو
یاشیخ الاوصیا .حرمت قبلگاه من
شاهی کریم هستی و من هم گدای تو
شیخ الائمه هستي ومولاي شيعيان
هستم مريدوخادم صحن وسراي تو
چون یاکریم من به امیدتو می پرم
پرواز می کنم همه شب در لوای تو
شادم کبوترم به تو وصحن خاکیت
چشمش به رحمت است وبه َ لطف و عطای تو
امشب هوای صحن بقیع تو کرده ام
شادم کبوترم سوی صحن وسرای تو
سلطان عالمین بخداصادق است وبس
هستم گدای کوی تو وجان فدای تو
شبهابیادصحن بقیع گریه میکنم
بر سینه می زنند همه در عزای تو
یاشیخ الاوصیا. شده ام شرمسار تو
دارم امید بر تو و یکدم لقای تو
امشب عزای صادق آل محمد(ص)است
باگریه بغض میکنم اندرهوای تو
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
____________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#روضه_باز_و_مکشوف ♦
ای دست وپا بریده دگر، دست و پا مزن
اینگونه دست وپا وسط قتلگا مزن
دیدم که نیزه ای به گلویت فرونشست
درزیرچکمه، مادر خود را صدا مزن
درزیرخنجری وشدی پاره پاره تن
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بر روی سینه ی تونشسته شمروسنان
مردم زناله، نالهی واغربتا مزن
از شانهی شکسته کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش من دلخسته، پا مزن
زینب کنارخیمه آتش گرفتهاست
ملعون بیاحسین مرا بی هوا مزن
قدری بنوش جرعهی خون ازگلوی خود
سیراب گشته ای ازخون،نوا مزن
جسم تواز شرارهی غم آب گشته است
باناله ات شرر به دل مبتلا مزن
دیدم که شمربرده به غارت عبای تو
حرف از عبای رفته به غارت شه ها مزن
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
__________________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
میان کوچه خدایا کسی زمین میخورد
میان لشکراعدا کسی زمین میخورد
صدای پای سپاهی رسیده دراینجا
میان کوچۀ طاها .کسی زمین میخورد
به نیمه های شب آید صدای واویلا
به کوچه بیکس وتنها،کسی زمین میخورد
به یاری گل خیرالنسا نیامدکس
میان کوچۀ غمها،کسی زمین میخورد
چه شد که ناله کشید از جگر مولا
میان هجره خدایا،کسی زمین میخورد
هنوز اهل وعیالش به خانه می نالد
میان مجلس اعدا،کسی زمین میخورد
هنوز می رسد آوای بلبلی خسته
که خواند گوشۀ صحرا،کسی زمین میخورد
تمام اهل وعیال. اشکشان بود جاری
میان خانه خدایا،کسی زمین میخورد
اگرچه خون شهیدان به کربلا جاریست
به پیش زینب کبرا ،کسی زمین میخورد
رسیده ناله "مجنون" به گوش عالمیان
کنارمقتل مولا،کسی زمین میخورد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت
میان آتش در موی اطهرت میسوخت
تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست
ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت
شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو
میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت
تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند
بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت
نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو
نشددگربخداغارته پیراهن تو
برای بستن دستت طناب اوردند
تورابه مجلس غم با عذاب اوردند
سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش
ولي به لطف پیمبرجواب آوردند
تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او
ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟
چوآمدی به درخانه.اهل وعیال
برای خستگی ات ظرف اب اوردند
تمام خاطره کوچه ها تدایی شد
به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد
به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم
بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم
بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم
بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم
تنی به روی زمین درمیان گودال است
بیادزینب وجسم بدون سر بودم
نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ
بیادسنگ یهودی هرگذر بودم
رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها
که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت
میان آتش در موی اطهرت میسوخت
تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست
ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت
شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو
میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت
تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند
بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت
نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو
نشددگربخداغارته پیراهن تو
برای بستن دستت طناب اوردند
تورابه مجلس غم با عذاب اوردند
سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش
ولي به لطف پیمبرجواب آوردند
تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او
ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟
چوآمدی به درخانه.اهل وعیال
برای خستگی ات ظرف اب اوردند
تمام خاطره کوچه ها تدایی شد
به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد
به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم
بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم
بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم
بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم
تنی به روی زمین درمیان گودال است
بیادزینب وجسم بدون سر بودم
نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ
بیادسنگ یهودی هرگذر بودم
رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها
که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
✨اشعارمحرم
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین
با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین
بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است
درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین
دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده
بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین
حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود
درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین
پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا
روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین
حامی کل علمداران تو ، عباس شد
چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین
دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه
هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین
شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام!
خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین
دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است
ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین
تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود
هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین
آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد
فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین
میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت
میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت
🔸شاعر:
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
_____________
#امام_حسن#مرثیه_امام_حسن مجتبی(ع)
دل مست نگاهی سَرِ بازار حسن بود
هرعاشق دلخسته خریدار حسن بود
این سوز جگر مصلحتش درپی یار است
زیرا جگر سوخته بیمار حسن بود
در سینۀ من عشق چنین خانه نموده است
صدحیف که عمری دل من خار حسن بود
وصل است دوای منه دلخسته همیشه
تدبیر، چه سودی که دلم زار حسن بود
عمر ی به دره خانه ی ارباب نشستم
همواره دلم مشتری کار حسن بود...
نومیدنگشتم به دره کوی تو آقا
این مرحمت از خانه ی ایثار حسن بود
آخر به کجا روی کنم,تاکه توهستی
دیدم که جهان جمله گرفتار حسن بود
از زهرشرربار جگرپاره شدی تو
آن قاتل بی رحم بدهکارحسن بود
(مجنون )به هوای حرمت زار نشسته
عمری همه جا بندۀ دربار حسن بود
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم