بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
#حسن_لطفی
▶️
اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است
چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است
ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود
هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است
ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز
گرچه نفس گرفته و طاقت نمانده است
ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت
حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است
ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت
او مانده است حیف که قوت نمانده است
ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما
عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است
در علقمه سپاه حرم مانده روی خاک
چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است
من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد
چیزی به غیر رخت اسارت نمانده است
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
#علی_اصغر_یزدی
▶️
روی خاک دشت جسمت نامرتب مانده است
نه ...تو تنها نیستی پیش تو زینب مانده است
یادگار مادرت غارت شد اما جای آن
روی جسمت یادگار سم مرکب مانده است
نیتش خیر است و دارد با عصایش می زند
پیرِ نامردی که در معنای مذهب مانده است
زیر خورشید بیابان پیکرت ماند و سرت
نزد راهب در کلیسا نیمه ی شب مانده است
روضه ی سخت سنان و ساربانت خوانده شد
روضه ی گرگان وحشی مار و عقرب مانده است
قرن ها خواندند از زخم لبت اما هنوز
روضه باید خواند زیرا حق مطلب مانده است
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او
بر پهلویش سیاهی یک چکمه مانده است
بر جای جای پیکر او صدمه مانده است
خالی ست جای سر، به روی این بدن چرا؟
مانده است روی خاک، تنش بی کفن چرا؟
یعنی کدام نیزه سرش را ربوده است
قربانی ِ کدام گناهِ نبوده است؟
پس آن عقیق سرخ سلیمانی اش چه شد؟
با ساربان بگو که مسلمانی اش چه شد؟
بیش از هزار شعله ی زخم است بر تنش
رد های بوسه مانده به رگ های گردنش
از نعل های تازه تنش بی نصیب نیست
این پیکر مقطع الاعضا عجیب نیست؟
تا که سرش به نیزه ی دشمن سوار شد
دیگر حریم خیمه به غارت دچار شد
نامحرمان دویده به دنبال خیمه ها
نزدیک می شوند به خلخال خیمه ها
غیرت نمانده است به مردان این دیار
با بچه ها بگو که علیکُنَ بالفرار
شاعر: #حسن_کردی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
#علی_اصغر_یزدی
روی خاک دشت جسمت نامرتب مانده است
نه ...تو تنها نیستی پیش تو زینب مانده است
یادگار مادرت غارت شد اما جای آن
روی جسمت یادگار سم مرکب مانده است
نیتش خیر است و دارد با عصایش می زند
پیرِ نامردی که در معنای مذهب مانده است
زیر خورشید بیابان پیکرت ماند و سرت
نزد راهب در کلیسا نیمه ی شب مانده است
روضه ی سخت سنان و ساربانت خوانده شد
روضه ی گرگان وحشی مار و عقرب مانده است
قرن ها خواندند از زخم لبت اما هنوز
روضه باید خواند زیرا حق مطلب مانده است
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
#حسن_لطفی
اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است
چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است
ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود
هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است
ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز
گرچه نفس گرفته و طاقت نمانده است
ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت
حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است
ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت
او مانده است حیف که قوت نمانده است
ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما
عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است
در علقمه سپاه حرم مانده روی خاک
چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است
من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد
چیزی به غیر رخت اسارت نمانده است
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم