eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
💠یاد خدا و آرامش قلب‌ها قرآن کریم می‌فرماید، مومنین دلهاشون با آرامش پیدا میکنه. یعنی به خدا میاره اَلَّذينَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللهِ سوره رعد آیه ۲۸ 🌷 ترجمه: كسانى كه ايمان آورده‌اند، دل‌هايشان به ياد خدا آرامش مى‌گيرد 👈 بعد دنباله‌ی آیه، بعنوانِ یک قاعده‌ی کلّی می‌فرماید: اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌷 ترجمه: آگاه باشید که با ياد خدا دل‌ها آرامش پيدا مى‌كند ✍️ علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌نویسد، از ظاهر آيه، انحصارى بودن اين مطلب فهميده میشه. ❌ یعنی معنای دقیقِ آیه این نیست که «دل‌ها با آرام می‌گیرد» ✅ بلکه معنای آیه اینه که «دل‌ها فقط و فقط با آرام میگیرد» 👌 یعنی دل‌ها جز به ، با چيز ديگه‌ای اطمينان و آرامش پیدا نمی‌کنه. ✔️ مال و ثروت رفاه، تکنولوژی و... برای انسان میاره، و زندگی رو راحت‌تر میکنه، ❌ ولی در زندگی نمیاره. ✅ فقط و فقط در است. 👌 خدا ما رو طوری ساخته که جز با یادش دلمون آروم نمی‌گیره. ✴️ اگه بیقراری... ✴️ اگه دلتنگی... ✴️ اگه دلگیری... ✴️ اگه متحّیری... ✴️ اگه استرس و اضطراب داری... 🔔 گیرِ کار اینجاست که هزار یاد، جز در دلت جولان میده➣●•
سر به زیر آمده خورشید گدایی بکند ماه را روی تو هر بار هوایی بکند   رو سیاه آمده تا با قلم گلدسته روی خود را پر از انوار طلایی بکند   آمد از دور غریبی دم ایوان طلا تا که با بردن اسم تو صفایی بکند   پای عشق تو گرفتار شده عاشق تو پس محال است اگر فکر رهایی بکند   از حدیثی که (اَنَا اولُ وَالْآخِر) داشت میشود گفت علی کار خدایی بکند   کعبه از عشق برای تو گریبان بدرد بهر مدح تو غزل جامه ی ایمان بدرد   کوچه کوچه نفسش را که صبا می آورد با خودش حال مناجات و دعا می آورد   عطر نان و رطبش، عطر بهشت است یقین لقمه ای را که فقط دست خدا می آورد   تا که دشمن به دلش ترس بیفتد، احمد با خودش حرز علی را همه جا می آورد   از نجف تا به نجف دور زمین آشوب است مست بودن فقط از جام ولایت خوب است   مثل ابری که از آن درّ و گهر می بارید علی از خوف خدا تا به سحر می بارید   وقت رزمش همه دیدند که باران آمد از هوا روی زمین یکسره سر می بارید   آنقدر شهر نظر تنگ به جانش افتاد که فقط بر سر او چشم  نظر می بارید   او خودش دید میان در و دیواره ی باغ که روی یاس و اقاقیش تبر می بارید   کوچه نا امن شد و دست ز حیدر نکشید بر سر فاطمه اش گرچه خطر می بارید   گرچه یک روز علی کشته به محراب شده ست لیک از داغ در و کوچه ی غم آب شده ست   _کریمی (برگرفته از سایت بی پلاک)