eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
69 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
شانه اش گفتم و دلم لرزید دستم از حرکتِ قلم لرزید شانه اش بی سبب نشد خم شد جایی انگار که عصا هم شد! وقتِ مضمونِ بی هوا شده است راهِ کوچه به شعر وا شده است کوچه ای که در آن شهید شده از غمش گیسویش سپید شده کوچه ای که نزد پَر از قَفَسش تا لبش وا شد آخرین نَفَسش گفت یک کوچه و من و مادر گُذرِ و روز ِ روشن و مادر با پر و بال بود مادرِ من شاد و خوشحال بود مادرِ من ارثِ شیعه شده نصیب بس است نیست بابا دگر غریب بس است تا سرش پیچِ کوچه را رد کرد ناگهان راه را عدو سد کرد جانِ من بود روی لب میرفت مادرِ من عقب عقب میرفت اینکه رخسارِ ماه هاله شده بعدِ قاپیدنِ قباله شده آسمان از صداش میلرزید رگم از ناسزاش میلرزید مادرم صورتش به پایین بود علتِ ناگهانی اش این بود وای دستش چگونه جرات کرد سر به دیوار بد اصابت کرد از خجالت سرم زمین افتاد پیشِ من مادرم زمین افتاد جگرم این شده که پاره شده داغدارِ دو گوشواره شده قاتلم خاکِ تارِ چادر شد جای پای کنارِ چادر شد تا که با زحمت از زمین پا شد صدمه ی چشمها هویدا شد ای امان از به شانه بردنِ او از غمِ تا به خانه بردنِ او روی دوشم فرشته باران بود به لبِ مادرم "حسن جان" بود... 🔸شاعر: ___________________________ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
نه اینکه فقط خونِ دلش از دهنش رفت از روی حسد حُرمتِ تابوت و تنش رفت دفن بدنش سخت شده طول کشیده آنقَدرکه تیر آمد و بین کفنش رفت! 🔸شاعر: ___________________________