بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#محمود_ژولیده
بِبَریدم که پیام از تنِ بی سر دارم
حرفها با سپهِ کوفه ز حنجر دارم
شِکوه بر فاطمه دارم ز جسارتهاتان
من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم
تشنه کشتید و بریدید سرِ مهمان را
حال این رختِ اسیریست که در بر دارم
مَحرمان را همه کشتید و زبان دار شُدید
غارت آزاد شد و دست به معجر دارم
بزنیدم ببَریدم به همه میگویم
من در این دشتِ بلا چند برادر دارم
بار بستید و برفتید ولی من چه کنم
من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم
یا اجازه بدهید اینهمه را دفن کنم
یا گذارید که انگشتِ جدا بر دارم
یکطرف بی سر و بی دست، علمدارِ رشید
یکطرف دستِ علمدارِ دلاور دارم
دارم اینجا به حرم یک تنِ ارباً اربا
و سرِ نیزه سرِ زخمیِ اکبر دارم
رأسها را که بریدید و سرِ نیزه زدید
دستها را چه کنم،اینهمه لشگر دارم
یکطرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید
یکطرف مانده دوتا گمشده دختر دارم
یکطرف کعب نی و حرف بَد و سوی دگر
تازیانه به سر و صورتِ خواهر دارم
خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر
داغدیده به برم، اینهمه مادر دارم
یا اخی بوسه به رگهای بریده بزنم
زانکه مأموریتِ تازه ز حیدر دارم
بوسۀ حنجرۀ تو نَفَسِ تازه دهد
تا ببیند که من هم کس و یاور دارم
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#سیدپوریا_هاشمی
ای سربریده بال و پرم را نگاه کن
داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن
پاشو کمک بده که سوار شتر شوم
نامحرمان دور و برم را نگاه کن
با شمر و حرمله طرف کوفه میروم
برخیز همسفر سفرم را نگاه کن
رفتم پی لباس تو اما مرا زدند
بر روی گونه هام ورم را نگاه کن
عباس را بگو که زمین خورد زینیت
حالا کبودی کمرم را نگاه کن
ای آفتاب کم به تن دلبرم بتاب!
ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن!
چادر نماند تا بکشم روی پیکرت
شرمندگی اهل حرم را نگاه کن
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#حسن_لطفی
میان نالهیِ خود میبرم نوای تو را
که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را
تمام بار به دوش من است میبینی
که میکشم به سرِ شانه کربلای تو را
من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم
به انتها برسانیم ابتدای تو را
بخواب میبرم از کربلا_خداحافظ_
میان حنجرهام صوت مرتضای تو را
زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است
بگو به میرِ حرم کردهام هوای تو را
به دست بسته ام و بی رکاب می بینم
گرفته است سنان پیشِ ناقه جای تو را
سر تو را که به خورجین خویش خولی برد
بگو چکار کنم این تَنِ رهای تو را
مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست
گرفته اند در این راه رد پایِ تو را
حرامیان نشنیدند های هایِ مرا
مرا زدند ببیند های های تو را
گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر
که می زنند شب و روز بچههای تو را
بنی اسد پس از این از دهات میآرند
حصیرِ خانهشان نه،که بوریای تو را
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#سیدپوریا_هاشمی
برخیز دارم میروم بازور ازینجا
همراه دخترها به جایی دور ازینجا
پیش همه با اقتدارم کن دوباره
برخیز بر ناقه سوارم کن دوباره
برخیز ای بی سر که صدها درد دارم
راهم ببر راهم ببر پادرد دارم
آن احترام و عزتی که داشتم رفت
چادر نماز قیمتی که داشتم رفت
اهل و عیالت را ببین آواره کردند
تسبیح زهرا بود دستم! پاره کردند
هشتاد و چهار آواره ایم و در عذابیم
گردن به گردن ماهمه بین طنابیم
دریای صبرم پر تلاطم شد برادر
دیشب نبودی دخترت گم شد برادر
بازاست آب!اما نمینوشم حسین جان
سنگین شده از ضربه ها گوشم حسین جان
اما خیالت جمع با تو عهد بستم
درکوفه و در شام علمدار تو هستم
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#سیده_اسما_اسماعیلی
ظهر روز واقعه دیدم که جانم میرود
جان به کف سمت عدو سرو روانم میرود
سرو من سرمست بود و سر سپرد و جان فشاند
سرفراز از وادی نی سایه سارم میرود
خیمه های شعله ور تکرار دیوار و درند
باغ ما آتش گرفت و باغبان هم میرود
داغ دیدم پشت داغ و صبر کردم پشت صبر
عمر من همگام با اندوه و ماتم میرود
جان من بر نیزه و جسمم میان کاروان
من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
روی همچون ماه تو خونین و خاکآلوده است؟
یا منم اینجا که نور از دیدگانم میرود
جسم پاکت مانده جا در آستان نینوا
زین جدایی تا مدینه سوز آهم میرود
باز میگردم به سویت وعده ما اربعین
گرچه با این اربعین عمر گرانم میرود
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_زینب_س_مصائب؛ #حضرت_زینب_س_اسارت؛ #حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش، فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam