اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره دوّم محرّم ورود قافلهیِ حسینی به کربلا
علمدار عَلم را زمین زد علی
اَمیر است اِنگار زانو زده
پیاده شد از مَرکبش باوِقار
که در کربلا حیدر اُردو زده
به شأنِ نزولِ کتابِ خدا
قسم میخورم ذاتِ قرآن علیست
مسلمانِ روز غدیرم چرا؟!
به قرآن قسم دین و ایمان علیست
علیَالظّاهرش بانویی بیصدا
ولی باطنَش شیرِ بدر و حُنین
مقام و مَرام و حیا فاطمی
به غیر از اِمامت تمامِ حسین
حجاب و عفاف و وِقارش شده
زبانزد در اَفلاک و رویِ زمین
به زانو درآمد که بالا رَود
به یُمنِ دَمَش شیرِ اُمُّالبنین
دو چشمِ زمین و زمان بسته شد
به اَمرِ خدا وقتِ اِجلالِ او
علی و اَباالفضل دور وُ بَرش
حسنزادههایند دنبالِ او
زمین را حرم میکند حُرمتش
زمان تحتِ فرمان او بود و بَس
بگو هرنفس یاحسن یاحسین
بدان بوده با هر دوتا همنفس
عجب کربلایی عجب شوکتی
علیاکبر و قاسم و شاه و ماه
نَیفتد به لطفِ خدا لحظهای
به این سایههایِ الهی نگاه
ستونِ حرم را تماشا کنید
دلِ بچّهها قرص شد با عمو
نخوان روضهیِ عصر غم را حسین
نگو قصّهیِ غصّه را موبهمو
نگو رازِ حُرُّ و بُریر و حبیب
نگو از جُناده نگو از بشیر
کنارت هِلال و زُهیر است و جوُون
اَمیری حسینٌ و نِعمَالاَمیر
علیاکبر و قاسم و اصغر و....
علمدار و طفلانِ من حاضرند
نخوان روضهیِ سختِ گودال را
نگو که پدر مادرم ناظرند
بمیرم نَبینم زمین میخوری
نگو قصّهیِ خنجرِ کُند را
نگو میزنی دستوپا میخورَد
به لبهایِ قاریِ قرآن عصا
عبا میرود پیرُهن میرود
گذرگاهِ نامحرمان خیمههاست
سهساله زمین میخورد با کتک
صدا زد سکینه عموجان کجاست؟!
اَمان از غروبی که آواره است
حرم پایِ سر پابرهنه خدا
بخوان ندبهیِ انتظارِ تقاص
بگو العجل یابنَزهرا بیا
#ماه_محرم #دوم_محرماللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره دوّم محرّم ورود قافلهیِ حسینی به کربلا
علمدار عَلم را زمین زد علی
اَمیر است اِنگار زانو زده
پیاده شد از مَرکبش باوِقار
که در کربلا حیدر اُردو زده
به شأنِ نزولِ کتابِ خدا
قسم میخورم ذاتِ قرآن علیست
مسلمانِ روز غدیرم چرا؟!
به قرآن قسم دین و ایمان علیست
علیَالظّاهرش بانویی بیصدا
ولی باطنَش شیرِ بدر و حُنین
مقام و مَرام و حیا فاطمی
به غیر از اِمامت تمامِ حسین
حجاب و عفاف و وِقارش شده
زبانزد در اَفلاک و رویِ زمین
به زانو درآمد که بالا رَود
به یُمنِ دَمَش شیرِ اُمُّالبنین
دو چشمِ زمین و زمان بسته شد
به اَمرِ خدا وقتِ اِجلالِ او
علی و اَباالفضل دور وُ بَرش
حسنزادههایند دنبالِ او
زمین را حرم میکند حُرمتش
زمان تحتِ فرمان او بود و بَس
بگو هرنفس یاحسن یاحسین
بدان بوده با هر دوتا همنفس
عجب کربلایی عجب شوکتی
علیاکبر و قاسم و شاه و ماه
نَیفتد به لطفِ خدا لحظهای
به این سایههایِ الهی نگاه
ستونِ حرم را تماشا کنید
دلِ بچّهها قرص شد با عمو
نخوان روضهیِ عصر غم را حسین
نگو قصّهیِ غصّه را موبهمو
نگو رازِ حُرُّ و بُریر و حبیب
نگو از جُناده نگو از بشیر
کنارت هِلال و زُهیر است و جوُون
اَمیری حسینٌ و نِعمَالاَمیر
علیاکبر و قاسم و اصغر و....
علمدار و طفلانِ من حاضرند
نخوان روضهیِ سختِ گودال را
نگو که پدر مادرم ناظرند
بمیرم نَبینم زمین میخوری
نگو قصّهیِ خنجرِ کُند را
نگو میزنی دستوپا میخورَد
به لبهایِ قاریِ قرآن عصا
عبا میرود پیرُهن میرود
گذرگاهِ نامحرمان خیمههاست
سهساله زمین میخورد با کتک
صدا زد سکینه عموجان کجاست؟!
اَمان از غروبی که آواره است
حرم پایِ سر پابرهنه خدا
بخوان ندبهیِ انتظارِ تقاص
بگو العجل یابنَزهرا بیا
#ماه_محرم #دوم_محرم