#مرثیه روز یازدهم محرم
رهسپارکوفه شد با شور وشین
اهل بیت زاده ی زهراحسین
دشمن دون کشته هایش خاک کرد
ظلمها بر کشته ی صد چاک کرد
زد تشر بر بچه های فاطمه
چون ندارد از جسارت واهمه
زینب کبرا به چشم اشکبار
کاروان را کرده بر اشتر سوار
کس نباشد تا که همکاری کند
بر شتر بنشیند و یاری کند
کرد رو زینب عزیز فاطمه
با دلی غمبار سوی علقمه
غیرت اللهی الا ای یاس من
خواهرت یاری نما عباس من
پاسخی نشنید از آن با وفا
آنکه دست از پیکرش گشته جدا
گفت ای نور و ضیاء هر دوعین
زینبم من ای برادرجان حسین
گو به عباس و علی اکبرت
یا به عبدالله و عون و جعفرت
بر سوار مرکبم یاری کنند
گاه رفتن گشته غمخواری کنند
ناقه ها از اشک او گریان شدند
آنطرفتر دشمنان خندان شدند
ناگهان خوابید ناقه بر زمین
تا که بنشیند بر او آن دلغمین
دست و پاهای امام العابدین
بسته شد با بند و با زنجیر کین
برد دشمن کاروان با ظلم و زور
ازمیان قتلگه داده عبور
ناگهان دیدند آل مصطفا
پیکر پاک شهیدان خدا
خویش را افکنده آندم برزمین
آه و زاری کرده بر انصار دین
زینب آمد بر سر نعش حسین
خون دل جاری نموده از دوعین
بوسه زد بر حنجر ببریده اش
در کنارش دید نور دیده اش
گفت دختر این بدن از آن کیست
سر جدا و بر تنش انگشت نیست
گفت عمه ای سکینه دخترم
این بدن باشد عزیز مادرم
خویش را انداخت بر جسم پدر
می زند فریاد از سوز جگر
بعد تو دشمن روان سوی حرم
کرد غارت مقنعه با معجرم
از نوایش گشت غوغایی بپا
در غضب گردید شمر بی حیا
کعب نی زد بر تن آن نازنین
زد به رویش سیلی و نقش زمین
اشک دانا گشته جاری از بصر
او سرود این مرثیه با چشم تر
#رسول_دانا
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam