#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
مسجد كوفه ببین عزم سفر كرد على
با دلى خون ز تو هم قطع نظر كرد على
مسجد كوفه مگر مسجدالاقصایى تو
كه ز محراب تو تا عرش سفر كرد على
رفت آن شب كه به مهمانى امّ كلثوم
دخترش را ز غمى سخت خبر كرد على
خبر از كشتن خود داد به تكبیر و فسوس
هر زمان جانب افلاك نظر كرد على
كس چو او روزه یك ساعته هرگز نگرفت
چون كه افطار به هنگام سفر كرد على
گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر
پیش شمشیر ستم فرق سپر كرد على
ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او
آنچه اندوخته از خون جگر كرد على
گرچه در هر نفسى بود على را معراج
غوطه در خون زد و معراج دگر كرد علی
#سید_ رضا _موید
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#تخریب_بقیع
شبیه این زمین درآسمانها آسمانی نیست
ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست
بجای گنبد و گلدسته کفترها نما دارند
نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست
کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند
نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست
به اجبار عده ای باب الکرم را روی ما بستند
به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست
مدینه شهر پیغمبر بگو تو لااقل با ما
چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟
نه سینه زن نه یک دسته نه حتی یک حسینیه
همه آماده اشکند اما روضه خوانی نیست
به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد
وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست
همان مادر که آمد کوچه و باقد خم برگشت
بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست
چنان سیلی برویش زد که حوریه زمین افتاد
صدا زد که حسن درزانویم دیگر توانی نیست
#سید_ پوریا _هاشمی
(اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 20 تیر 95)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#تخریب_بقیع
شبیه این زمین درآسمانها آسمانی نیست
ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست
بجای گنبد و گلدسته کفترها نما دارند
نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست
کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند
نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست
به اجبار عده ای باب الکرم را روی ما بستند
به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست
مدینه شهر پیغمبر بگو تو لااقل با ما
چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟
نه سینه زن نه یک دسته نه حتی یک حسینیه
همه آماده اشکند اما روضه خوانی نیست
به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد
وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست
همان مادر که آمد کوچه و باقد خم برگشت
بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست
چنان سیلی برویش زد که حوریه زمین افتاد
صدا زد که حسن درزانویم دیگر توانی نیست
#سید_ پوریا _هاشمی
(اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 20 تیر 95)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت _ امام _سجاد _علیه _السلام
وقت باران داغ چشم تر عذابم میدهد
آب مینوشم غم حنجر عذابم میدهد
شیرخواره سیر باشد زود خوابش میبرد
از عطش بی خوابی اصغر عذابم میدهد
مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت
یاد تشییع تن اکبر عذابم میدهد
ذبح را وقتی که میبینم کسی سر میبرد
خاطرات کندی خنجر عذابم میدهد
روی دست من اثر از حلقه های آهن است
این کبودی های بر پیکر عذابم میدهد
موی بابایم به روی نیزه ها آشفته بود
شانه را تا میزنم بر سر عذابم میدهد
کاش غارت میشد از روی سرم عمامه ام
برسرم جامانده خاکستر عذابم میدهد
از دم دروازه تا بازار ساعت ها گذشت
این شلوغی های هر معبر عذابم میدهد
شامیان در پیش من حرف از کنیزی میزدند
التماس چشم آن دختر عذابم میدهد
داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب
از تمام داغ ها بدتر عذابم میدهد
خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد
چون به مسجد میروم منبر عذابم میدهد
هرچه آمد برسر ما از بلای شام بود
قتلگاه اصلی ما کوچه های شام بود
#سید_ پوریا _هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam