📋 بنی سرم اومد از هر چی که میترسیدم ⬛️شور / حاج محمدرضا بذری ⬛️ #شب_دوم_محرم_97 ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنی سرم اومد از هر چی که میترسیدم بنی سرت رو آخرش رو نیزها دیدم بنی بنی میاد یادت موهاتو شونه میکردم بنی حالا موی پریشونت شده دردم بنی چرا کشتن چرا مویت کشیدن چوگرگی پنجه رویت کشیدن چرا کشتن چرا آبت ندادن چرا زان در نایابت نکردن بنی کی مثل خواهرت داره برادر دید بنی کی مثل من تن بچش رو بی سر دید بنی کی مثل تو سرش با نیزه دعوا شد بنی کی مثل تو عزیزش اربا اربا شد بنی چرا کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاکت نکردن چرا با بوریا باید کفن شی مرمل بالدما عریان بدن شی بنی شاعر: #محمد_اسداللهی —---------------------------

📋 علی یا ایها المظلوم نمیزارن بشی آروم ⬛️شور / حاج محمدرضا بذری ⬛️ #شب_دوم_محرم_97 ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی یا ایها المظلوم نمیزارن بشی آروم نمیذارن بشی آروم چرا تنهات نمیذارن چقدر خون میره از حلقوم به سختی داری جون میدی چیا داری نشون میدی داری میگی هنوز زندم انگشتاتو تکون میدی جون میدی جلو چشای مادرت جون میدی داره میبینه خواهرت جون میدی عزیز خواهر بعد از تو خدا میدونه زینبت میمیره حرومی دورشو میگیره پاشو برادر خرابه از غمت حالم با گریه دور گودالم ابوالفضلم کجا رفته عدو افتاده دنبالم شکسته شاخه ی یاسم یه کاری کن داداش واسم به جون مادرم زهرا به چادر خیلی حساسم تو دسته یه لشکر افتاده حسین این خیمه در خطر افتاده حسین غریب مادر با صورت جلو چش هزار نفر افتادم به جون تو به دردسر افتاد پاشو برادر گلوتو نیزه پر کرده تنت بی طاقت از درده میدونم ساربون داره به دنبال چی میگرده نمونده پیروهن و پیکر نه انگشت و نه انگشتر به قربون سر زخمیت به قربون تن بی سر میبینم تنت رو زیر دست وپا میبینم به زیر سم مرکبا میبینم عزیز جونم میبینم حرمله رو تو خیمه ها میبینم رقیه رو برهنه پا میبینی تاب و توونم شاعر: #محمد_اسداللهی —------------------------------