eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافع حرمت به هرکجا بروی می‌شویم هم‌قدمت حسین! غصه نخور می‌شوم شریک غمت بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت بلاکش توام، ام‌المصائبت هستم چه مادرانه برادر مراقبت هستم هرآنچه را که نگفتی خودم خبر دارم به جز تو چند برادر دگر مگر دارم؟ اگر اجازه دهی تیغ و نیزه بردارم نشان دهم به همه مثل تو جگر دارم ببین که دختر حیدر چه کار خواهد کرد ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد نشان دهم به همه اقتدار زینب را برات خرج کنم اعتبار زینب را به معرکه ببرم شاهکار زینب را به رویشان بکشم ذوالفقار زینب را دوتا پسر نه دوتا شیر بار آوردم دوتا معلم تفسیر بار آوردم چقدر خواسته‌ام از خدا قبول کنی هزار مرتبه خواندم دعا قبول کنی بگو چه کار کنم باز تا قبول کنی؟ چه می‌شود پسران مرا قبول کنی؟ بیا و این دو جوان رشید را بپذیر بیا و خواهش این موسفید را بپذیر غلام‌ها همه پای امیر می‌میرند به هرکدام بگویی بمیر می‌میرند جوابشان ندهی ناگزیر می‌میرند مرا اگر که ببینند اسیر می‌میرند مخواه تا که نظاره کنند اسارت را چگونه صبر کنند آنهمه جسارت را هوای عشق تو هی می‌کند هوایی‌شان به دست و پات می‌افتند هر دوتایی‌شان سر دو خواهرزاده فدای دایی‌شان دلم نسوخته والله از جدایی‌شان خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند من از تو دور شوم لحظه‌ای؟ خدا نکند کشیده‌ای دو شهید مرا به پهلویت گذاشتی سرشان را به روی زانویت خجالتم مده شرمنده‌ایم از رویت عزیز فاطمه زحمت مده به بازویت تو باشی از پسرانم خبر نمی‌خواهم حسین! بی‌تو من اصلا پسر نمی‌خواهم  آرش براری ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
نذر روضه‌هایِ حسین جان من نذر روضه‌هایِ حسین می تپد قلب من برای حسین این دو قربانی‌اَم به جای خود پدر و مادرم فدای حسین بچّه های عقیله‌یِ سادات نذر یک موی بچّه های حسین نیزه و تیر و تیغ حمله کنید به دو دلبندِ من به جای حسین غیرت‌ُالله هایِ دامن من سِپر اهل نینوایِ حسین بر روی نیزه‌ها سرِ دو شهید سهم این یار مبتلای حسین دست و پا می زند تَهِ گودال می خورم تازیانه پای حسین همسفر با حریمِ بی حرم است سارقِ خاتم و عبای حسین پای سرنیزه سنگ خواهد خورد ندبه‌خوان خرابه‌های حسین  حسین ایمانی زینب ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
امیری حسین و نعم الامیر با دو طفلانِ خودش خونِ خدا را زنده کرد کودکانش را فدا کرد و صفا را زنده کرد زینب است و بی تفاوت نیست اصلاً بر حسین با قیام و با قعودش..جانِ ما را زنده کرد البلا ُ للولا ..را معنی و مفهوم داد.. حادثه سازِ دو دنیا شد ولا را زنده کرد پای عشقِ حضرت ارباب با طفلانِ خویش در تمامِ عرصه ها..حسّ و وفا را زنده کرد کودکانش را خود بی بی کفن پوشاند و بعد با همین کارش تمامِ اقربا را زنده کرد زندگی یعنی شهادت زندگی یعنی حسین هستی اش را خرج کرد و مه لقا زنده کرد یادگاری های عبدالله زینب را زنده کرد بانوی رزمنده هم آل عبا را زنده کرد هیچ می دانی که خاتونِ جزا..دختِ علی با تمامِ کارهایش کربلا را زنده کرد  محسن راحت حق ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
یا عبدالله ابن الحسن(ع) باید عبدالله بود و خدمتِ ارباب کرد لحظه های نوکری را با محبّت ناب کرد باید عبدالله بود و زیرِ پای دشمنان.. آب را موّآج گونه مثلِ یک گرداب کرد باید عبدالله بود و در دلِ تاریکِ کفر... تابشی بنموده و کارِ دو صد مهتاب کرد باید عبدالله بود و دل به جانان داد و بس در رهِ عشقِ حسینی سینه را بیتاب کرد باید عبدالله بود و از حسن ارثیه داشت در میانِ رزم کاری پخته و کمیاب کرد باید عبدالله بود و از سر و جان دست شُست صورت و پیشانیِ خود را چنان محراب کرد باید عبدالله بود و نُه فلک مبهوت کرد نقشه های خصمِ دین را نقشه ای بر آب کرد  محسن راحت حق ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
ابن الکریمم ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبار ِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ وخونِ حیدرم خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربه یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین وحسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند زهرا نشسته گوشه گودالِ قتلگاه باحال ِ مادر از چه مدارا نمی کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینه خود وا نمی کنند در پیش ِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند  قاسم نعمتی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam