از شوال تا محرم
#سبک_33_محرم
#دهتایی_چهارم
#شورمقتلی_سنگین_زمینه
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیها_السلام
خوش اومدی به جمعمون
اومدی گرچه با سر
نموده ای منوّر
دیده های همش تر
مثل قدیما موهامو
شونه بزن دوباره
اما نکن نظاره
گوشی که گشته پاره
بابا بابا
گوشواره رفته غارت
بابا بابا
من کجا و اسارت
بابا بابا
به صورتم جسارت
مظلوم ،مظلوم ،رقیهٔ سه ساله....
🌸🌸🌸🌸🌸
روتنم ببین مونده
نشون تازیونه
سنگای بی بهانه
سیلی ظالمونه
مونده به روی این سینه
داغ اهانت شام
کینه های روی بام
زخم زبون ودشنام
بابا بابا
ببین دیگه خزونم
بابا بابا
ببین که نیمه جونم
بابا بابا
نخواه دیگه بمونم
مظلوم،معصوم،رقیهٔ سه ساله....
🌸🌸🌸🌸🌸
چه کسی ای گل زهرا
سر تو رو شکسته
راه دمت رو بسته
اَبروهاتو گسسته
یاسمن غریب تو
درکودکی چی دیده
دیده رگ بُریده
دق کردوشدشهیده
بابا بابا
شهید ِ خیزرونم
بابا بابا
درکودکی کمونم
بابا بابا
مرگم میشه امونم
مظلوم،مظلوم،رقیه ی سه ساله....
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن
کلمه کلمه این شعر با اشک ثبت شد
#سبک_288_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیها_السلام
امشب میون خرابه ای، بازم غریب فاطمه با قلب بی تاب
مونده توی گوش تو یه عمر، ناله های عمّه ی تو با سر ارباب
می بینی لباس پارَشو، همین بسه دلیل برا اشک روونت
رو خاک خرابه سر گذاشته غریبونه عمّه ی قامت کمونت
العجل الامان
به تن زخمی رقیه در شام بلا
العجل الامان
به عمّه ی شهیده از غم سر ِ جدا
العجل، به رقیّه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال سر بریده با حضرت رقیه علیهمالسلام😭:
با سر اومدم کنار تو ببخش منو ای دختر شیرین زبونم
چشماتو ببند و اینقده نگاه نکن به این لبای غرق خونم
گوشواره ی تو شبیه انگشتر من با سنگدلی رفته به غارت
ای وارث درد مادرم،به گوش تو مونده چرا ،ردّ جسارت
هستی تو خون جگر
خیلی دلت پره از مجلس و بازار شام
دیدمت از رو نی
وقتی دشمن تو رو با سنگ میزد از روی بام
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادم نمیره لحظه ای که با کاسه ی آب اومدی کنار گودال
دیدی بدن بی سر و پاره پارمو، ناله زدی کنار گودال
یک شب تن بی سر منو دیدی و امشب سر من رو دامن توس
روی تو مث منه کبود ،نشون تازیونه ها روی تن توس
آه توی راه شام
با دیدن سرم رو نیزه ها کشیدی زجر
من شدم غرق اشک
وقتی دیدمکه تو رو میزنه با کینه زجر
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
پرسیدی با اشک و ناله هات، کی رگهای حنجر پاکمو بریده
من همدارماز تو یک سؤال، گیسوی نازدانه ی من چرا سفیده
برده دلمو لباس خاکی تو و قدّ خمت سمت مدینه
تو کوچه ای که مادرمو چهل نفر زدن جلوی من با کینه
وقتشه دخترم
داره میشه دعای رفتن تو مستجاب
مثل من جون میدی
با شکم گرسنه و لب ِ نخورده آب
العجل به رقیّه جان العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)