eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم غرق محبتیم...به دنبال وصلتیم هجران کشیده ایم...گناهی نکرده ایم از دوری نگار پر از درد غربتیم گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد لطفش مدام باد ! که خود بی لیاقتیم سینه زنیم و یکسره معراج می رویم سرمست،بین میکده گرم عبادتیم "ما بی حسین معنی دیگر نمی دهیم" بی عشق یار تیره و تاریم...ظلمتیم لطف حسین بوده که درهم خریده است لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم با "یا حسین" مرده ی مان زنده می شود چون عاشقیم...عارف و صاحب کرامتیم! ما را علی برای حسینش بزرگ کرد از کودکی بزرگ شده بین هیأتیم زهرا اجازه داده که ما گریه می کنیم در بین روضه ها همه تحت عنایتیم منصب چه منصبی!همگی عبد زینبیم ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم در روز حشر که همه از هم فراری اند ذیل نگاه عمه ی سادات راحتیم *** بزم شراب و می به خدا جایمان نبود مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم دیدی حسین مردک شامی به ما چه گفت؟ نفرین به حرف هاش...گمان کرده کلفتیم 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
بسم‌الله الرحمن الرحیم دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم غرق محبتیم...به دنبال وصلتیم هجران کشیده ایم...گناهی نکرده ایم از دوری نگار پر از درد غربتیم گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد لطفش مدام باد ! که خود بی لیاقتیم سینه زنیم و یکسره معراج می رویم سرمست،بین میکده گرم عبادتیم "ما بی حسین معنی دیگر نمی دهیم" بی عشق یار تیره و تاریم...ظلمتیم لطف حسین بوده که درهم خریده است لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم با "یا حسین" مرده ی مان زنده می شود چون عاشقیم...عارف و صاحب کرامتیم! ما را علی برای حسینش بزرگ کرد از کودکی بزرگ شده بین هیأتیم زهرا اجازه داده که ما گریه می کنیم در بین روضه ها همه تحت عنایتیم منصب چه منصبی!همگی عبد زینبیم ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم در روز حشر که همه از هم فراری اند ذیل نگاه عمه ی سادات راحتیم *** بزم شراب و می به خدا جایمان نبود مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم دیدی حسین مردک شامی به ما چه گفت؟ نفرین به حرف هاش...گمان کرده کلفتیم 🍃🍂🍃🍂🌺🌸🌺🌸🌺🌸 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این دل آلوده‌ام دلبر نمی‌خواهد مگر؟! حضرت صاحب زمان نوکر نمی‌خواهد مگر؟! بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمی‌خواهد مگر؟! غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ چاره‌ای این دردِ زجرآور نمی‌خواهد مگر؟! راه گم کردم بیا یابن‌الحسن دستم بگیر ظلمتِ این سینه پیغمبر نمی‌خواهد مگر؟! چند وقتی می‌شود از زندگی سیرم دگر نوکرت چیزی ز تو دیگر نمی‌خواهد، مگر_ _روزیِ یک‌بار روضه در شبِ جمعه حرم من یقین دارم‌‌‌... دعا باور نمی‌خواهد مگر؟! " إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ..." یعنی دل آلوده‌ام... ...شعله‌ای در زیر خاکستر نمی‌خواهد مگر؟! خواستم گریه کنم فرمود: "...فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ ..." گریه بر ارباب، چشمِ تر نمی‌خواهد مگر؟! مادری از عرش آمد سمت خاک کربلا گفت: این پیکر، کفن آخر نمی‌خواهد مگر؟! دست بردار از سرش ای ساربانِ بی وفا یک سؤال... ارباب انگشتر نمی‌خواهد مگر؟! گوشوار دخترش بردید؟! باشد... بس کنید دخترِ سبط‌النبی معجر نمی‌خواهد مگر؟!
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شب ما را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه...گوهر نایاب بی قرینه... درست مثل رباب   روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه ای حساس وای از مشک پاره ی عباس روضه ی دست و چشم و مشک عمو روضه ی قطره قطره اشک عمو   روضه خوان چشم های خود را بست مادرش دست خود زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست به خدا خواهر است حق دارد خواهر اصغر است حق دارد   بر سر ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه ی خود صبر می کرد... مثل عمه ی خود   قلبش از غصه ها کباب شد و بعد سقا فقط عذاب شد و مثل او از خجالت آب شد و وارد مجلس شراب شد و خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد   دختر بی قرینه ی پدرش روضه خوان مدینه ی پدرش همه جا شد سکینه ی پدرش یادش افتاده سینه ی پدرش زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد   یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه سپاه حسین بود یک نیزه تکیه گاه حسین داد می زد که قتلگاهِ حسین... ...پر شد از خونِ زخم های تنش پر شد از تیر و نیزه ها بدنش   وسط حجره ی محقر خود با دل خون میان بستر خود باز در لحظه های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد
✅ یل ام البنین 🔻 شاعر: علی سپهری جامِ مِی عشاق پر از باده ی ناب است این مستی بی سابقه تقصیر شراب است هر کس که خمار است و پریشان و خراب است بر او ز دل میکده اینگونه خطاب است : برخیز و بیا بر در میخانه ی عباس مِی سر کش و عاشق شو و دیوانه ی عباس از عرش هوادار حسین آمده دنیا سقا و علمدار حسین آمده دنیا عباس به دیدار حسین آمده دنیا می گفت علی یار حسین آمده دنیا او حیدر ثانی و سپهدار حسین است صاحب علم و ساقی و سردار حسین است بر عرش برین حضرت عباس نگین است نامش همه جا زمزمه ی اهل یقین است دریای ادب بود و دلیلش فقط این است : اول پسر و شیر یل اُم بنین است مادر پدر و هستی نوکر به فدایش ای کاش شود جان من آخر به فدایش جز ساقی لب تشنه که دلدار ندارم !‌ جز حضرت عباس خریدار ندارم " گیرم بخرندم به کسی کار ندارم "‌ از نوکری درگه او عار ندارم من کلب سرای حرمش بوده و هستم محتاج عطا و کرمش بوده و هستم باز این دل من پر زده تا صحن و سرایش جانم به فدای سحر کرب و بلایش ای کاش که آقا بگذارد که گدایش یک شب بشود زائر ایوان طلایش تا حشر گرفتار علمدار حسینیم دلسوخته از دوری بین الحرمینیم علیه السلام
امشبم را سحر نمی‌آید خواب، در چشمِ تر نمی‌آید مدحش از من که بر نمی‌آید چون سکینه دگر نمی‌آید دختر شاه...گوهر نایاب بی‌قرینه... درست مثل رباب روضه می‌خواند، روضه با احساس روضه‌اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه‌ای حساس وای از مشک پاره‌ی عباس روضه‌ی دست و چشم و مشک عمو روضه‌ی قطره‌قطره اشک عمو روضه‌خوان چشم‌های خود را بست مادرش دست می‌زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست خواهر اصغر است حق دارد به خدا خواهر است حق دارد به روی ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده‌های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه‌ی خود صبر می‌کرد... مثل عمه‌ی خود قلبش از غصه‌ها کباب شده بعد سقا فقط عذاب شده مثل او از خجالت آب شده وارد مجلس شراب شده خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد دختر بی‌قرینه‌ی پدرش روضه‌خوان مدینه‌ی پدرش همه‌جا شد سکینه‌ی پدرش یادش افتاده سینه‌ی پدرش... ... زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه‌سپاه حسین بود یک نیزه تکیه‌گاه حسین داد می‌زد که قتلگاهِ حسین... ... پر شد از خونِ زخم‌های تنش پر شد از تیر و نیزه‌ها بدنش وسط حجره‌ی محقر خود چشم گریان... میان بستر خود باز در لحظه‌های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد