eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
91 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  سبک وشعر باب الحرم
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه شهریاران سر کوی تو گدای سر راه شیخ والای ائمّه ولی امر الّه صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند فرشیان از همه سو دست به دامان تواند علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی آیة الکرسی از کرسی درست سخنی سرّ سروّ علن از تو است امام صادق فیض هر انجمنی از تو است امام صادق حسن خلق حسن از تو است امام صادق سبزی این چمن از تو است امام صادق سیر چرخ کهن از تو است امام صادق همگان را سخن از تو است امام صادق تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو حق به دور تو کند گردش و میزانش تو مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو علم نور است ولی مشعل تابانش تو تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است اهل توحید که این قدر مجلّل دارند هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند باغبانی و بود ملک جهان گلزارت گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت دیدن روی خداوند بود دیدارت ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت نوری و سینه خوبان دو عالم طورت ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت چه جفاها که رسید از ستم منصورت کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت بود آگاه عدو از محن جانکاهت برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب بوتراب دگری باز نهان شد به تراب در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید ای سلام همه بر تربت بی زوّارت غم بسیار محبّان ز غم بسیارت به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت وامصیبت که چه کردند به قلب زارت برد سر بر فلک از خانه شرار نارت ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
سلام خواهـر قـرآن، سلام دختـر دین سلام مــادر عصمت، سـلالۀ «یاسین» سلام دختر«طاها» و نور و طور سلام سلام ای گهـرِ هفت بحــر نـور، سـلام تـو وارث شـرف و احتــرام فـاطمــه‌ای تو دختِ موسـیِ کاظـم تمام فاطمه‌ای عجیب نیست کـه بابا به تو سلام کند و یـــا امـــام رضـــا در بــرت قیــام کند تــو پـاره‌ای ز تـن پــاک احمــدی، بانو تــو مـــادرِ قـــمِ آل محمّـــدی، بـانـــو حریـم تـو حــرمِ یــازده اــمام هُداست مــزار گمشــدۀ فاطمـه در آن پیداست تـو شـو نکــرده بـرای تـمام خلق، امی تـو زینبِ دگــرِ فاطمـه، بـه شهر قمی بـه حُـرمت حَـرَمت انبیـــا قیـــام کننـد زیـــارتِ حــــرمِ یـــازده امـــام کننـــد تـو چـون امــام رضــا دُرّ هفـت دریایــی بــه عش آل محمــد همیشـه زهــرایی سزد که اهل سماوات،خاک پات شوند خوش آمدی به قم ای اهل قم،فدات شوند خوش آمدی بـه دیار قـم عمـه سادات قـدم قدم به قدومت ز اهـل، قم صلوات به این مقام و این شوکت و این اجلال سـزد امــام رضـــا آیــدت بـه استقبـال ز مــامِ ناقـــۀ تـــو روی دوشِ جبــرائیل عجـب نبـــود اگـــر بـــود از ره تجلیـل عجب نبــود کــه آن روز از فــراز فلک به خـاک‌ بوسیَت آینـد، فـوج فـوجِ ملک عجب نبـود کـه گوینـد اهل قم، یکسر که گشته حضرت صــدّیقه وارد محشر عجب نه اهـل قـم ار افتخـار می‌کردند به جـای شـاخۀ گل، سر نثار می‌کردند زنان شهـر قـم از هـر طرف، مقـابل تو ز روی بـام فشاندنـد گـل به محمل تو ز نـاقـه‌ات همگـی احتــرام مـی‌کردند نهاده دست به سینه،سلام می‌کردند به احترام تو قم شاخه شاخه گل آورد جنـایت و ستـم شـــام را تـلافی کـرد به محفلِ تو فشاندند اشک،جای گلاب زدند نالـه که زینب کجــا و بـزم شراب؟ به هــر قـدم صلـواتت نثـــار می‌کردند تو را به خانـۀ «موسی‌ بن‌خزرج» آوردند به بند ناقۀ تو، دسته دسته چنگ زدند ولی به محمل زینب ز بـام، سنگ زدند قسم به عـزّت تو، ای به مقدمِ تو درود که جـای عمــۀ ســادات در خرابـه نبود به سوی عمۀ تو شامیـان چو رو کردند به جای گل،سرِ نی،هیجده سر آوردند به اجـر ایـن‌ همه ارضِ ادب، کرامت کن به روز حشر،تو از اهل قم، شفاعت کن