#یلدای فاطمی سلام الله علیها
دوباره سفره دل وا شد امشب
دمیکه صحبت یلدا شد امشب
شبی که مثل زلف یار تار است
بلندیش چنان گیسوی یار است
درِِ رحمت بروی خلق باز است
اگر طولانی اما چاره ساز است
شب دلدادگی عاشقان است
شب جمعیت سوته دلان است
همه اقوام با هم جمع باشند
ولی پروانه یک شمع باشند
بزرگ قوم مادر هست و بابا
همه دردانه ها در گرد آنها
پس از ذکر خدا و حمد سرمد
صلوات است بر آل محمد
اگر اهل ولا باشند آنها
بخوانند با ترنم ذکر مولا
حضور جمع وقتی دلنشین است
که صحبت از امیر المومنین است
دمیکه گل کند اقبال حافظ
پدر میگیرد آنجا فال حافظ
چه فالی شد نصیبم بی قرینه
دلم رابرد امشب تا مدینه
« شب وصل است و طی شد نامهٔ هجر »
«سلام هیَ حتی مطلع الفجر»
مدینه قصه گوی شهر لیلاست
مدینه داستان غصهٔ ماست
مدینه می بری از دیده خوایم
« مدینه گفتی و کردی کبابم»
مدینه هم شب یلدا گرفته
عزای غربت مولا گرفته
اگر حافظ ز وصل یار گوید
مدینه از در و دیوار گوید
سحر هرگز ندارد این شب تار
دمیکه نقش بسته روی دیوار
علی یک یار جانی داشت اما
سقیفه با دسیسه کشت اورا
بهانه شد فدک با زور سیلی
علی را مُهر زد بر روی لیلی
مدینه شرمسار از روی مولاست
که یلدایش غروب هجر زهراست
مدینه محور آن جمع پاشید
چه شد که لاله دور شمع پاشید
چه یلدایی که ماتم دارد امشب
گرفته ذکر وااماه زینب
چه یلدایی حسن در شور و شین است
کباب غربت حیدر حسین است
مدینه روضه حساس دارد
گل سرخی روی دستاس دارد
شب یلدا بگو با آه و افغان
علی جانم علی جانم علی جان
سحر هرگز نگردد این شب تار
مگر پرده بگیرد از رخش یار
سلام الله علیهم اجمعین
#مصطفی نظری طهرانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#یلدای فاطمی
مثـل هر سـال چله در راه است
یک شب سرد و شاد و طولانـی
رسـم خوب قدیمیـان این بـود:
یـک بهـــانـه بـــرای مهـمــانــی
بی ریـا دور ِ هــم نشسـتن هــا
فـال حافـظ، شب غزل خـوانی
دانــه هـای انـار، چـون یـاقـوت
رسـم خـوب و اصیـل ِ ایــرانـی
چلّه اما همیشـه هم این نیست
چنـد سـالی مصـادف ِ غمهاست
مثــل سـال ِ گذشتــه و امســال
شیعه در سوگ حضرت زهراست
هـــم نـــوا بـا علــی و اولادش
ذکــر یـا فاطمـه به لـب داریـم
داغـدار جــوانـی اش هستـیـم
در عـزایـش چـو ابــر میـباریـم
آه امــا شکـــایــت از امســــال
فصـل پاییز بـوی خـون میـداد
چیــد گلهـــای بــاغ ایمــــان را
دست ظالـم، جهـالت و بیـــداد
آرمــــان، دانـیــــال ، روح اللـه
شیــرمردان ِ صحنــه ی پیکــار
جان خود را فـدای دین کردنـد
روضـه ها شـد برایمـان تکــرار
قلبمان داغدار و مجروح است
بی عزیزان که شوق یلدا نیست
جایشان تا همیشـه در دلهاست
شام فقدانشـان چه یلـدائیست
#مریم_شعلهپاش
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم