eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌ الله الرحمن الرحیم عمري گذشت و خدمت مادر نداشتم يك روز هم ، تقرب كوثر نداشتم مادر بخوانَمَش ولي اصلاً شباهتي با مادر شهيدة پرپر نداشتم او بارها به سوي من آمد خميده قد تا حال يك قدم به سويش بر نداشتم مادر بيا به جان حسينت مرا ببخش ايكاش من شبيه حسين سر نداشتم محشر كه هيچ ، كار تو صد جا شفاعت است با آنكه من هواي تو مادر نداشتم تو رشتة ولاي علي داده اي بمن با اينكه من لياقت حيدر نداشتم والله اگر كه فاطمه دستم نمي گرفت كاري به كار آل پيمبر نداشتم مادر اگر به دست ولي اَم نمي سپرد هرگز چنين اطاعت رهبر نداشتم اين دل ، سراي مادر و باباي زينب است بي زينبش كه اين همه دلبر نداشتم از كوچه بر دلم ، حسنش سوز مي دهد ورنه به سينه اين همه محشر نداشتم من بي حسين كشته ی زهرا نمي شدم بي كربلا غلامي حيدر نداشتم من كشته ، مردة حسنينِ پيمبرم ورنه چنين حيات مطهر نداشتم
خون جگر داد زد غریبی من را زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را وای از آن مسجد و مرور بلایا بر سر منبر مغیره بود خدایا سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره ی بغض مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار‌ کنم من خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال میکنی از من تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟! پیش روی مادری که نور کهن داشت یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت غصه همین بس بوَد که شانه به شانه دست به دیوار آمدیم به خانه دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد بشکند آن دست که به مادر من خورد داغ زدند عاقبت دل پر او را با لگد انداختند چادر او را آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش یک پسر هفت ساله بود کنارش کشت مرا آه سینه سوز حسینم روز کسی نیست مثل روز حسینم گرچه جگر بین طشت و حال خراب است کی سر من درمیان بزم شراب است گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده پیرهنم را کسی بزور نبرده آی ابالفضل پیش زینبمان باش دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟! کاش که شمشیر بر تنم بنشیند خواهر من را کسی اسیر نبیند شاعر:
بسم‌ الله الرحمن الرحیم در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد خطبه خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم آبروی اولیا و انبیا از فاطمه مرگ یعنی زندگانی جدا از فاطمه آی زاهد فاطمی باشی بهشتی می شوی جنت الاعلای حق دارد صفا از فاطمه اشهد ان علیا حجت الله ِ اذان تا قیامت در جهان مانده به جا از فاطمه کور و بینا هست یکسان در مرام عفتش هست ممنون تا ابد شرم و حیا از فاطمه زندگانی چیست غیر از درد حیدر داشتن درد می خواهیم ما جای دوا از فاطمه ای سقیفه ! عرصه سیمرغ دین جای تو نیست نیست فانی هر که می گیرد بقا از فاطمه بعد بابا قد سی سال این سه ماهه پیر شد آه که دیگر نمانده جز صدا از فاطمه یک مدینه از صدای گریه اش دارد گله خسته هستند این در و همسایه ها از فاطمه درد پهلو شب به شب پهلو در این ساحل نگیر شرم کن از مرتضی ،از بچه ها ،از فاطمه از مغیره یا که قنفذ انتظاری کس نداشت میخ در می خواست چه، دیگر خدا از فاطمه.... کرد کارش را غلاف و تیغ مانده منتظر تا بگیرد باز جان در کربلا از فاطمه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم سلام معنی والشمس، شرح الرحمن سلام وصف تو یس و کوثر و انسان سلام جلوه ای از نور چادرت خورشید تمام معنی شب های قدر در قرآن به ذات پاک شما سجده می کند کعبه بهشت با نخی از چادرت شود رضوان خدا نهاده به دریای مرتضی صدفی میان آن، دو گهر، مثل لولو و مرجان دعای نور تو قرن هاست در تاریخ رسیده است به ما با روایت سلمان در آن زمانه که فتنه به جامعه افتد محبت تو و اولاد تو شود فرقان زمان فتح برای علی مشخص بود دعای خیر تو بوده همیشه پشتیبان اگر که گوشه نگاهی فقط بیندازی بهشت بر سر خوان تو می شود مهمان به من بگوی که با این مقام و منزلتت چرا مزار تو گشته ز دیده ها پنهان گمان کنم که خدا در بهشت خود دارد برایتان حرمی با چهارده ایوان سیاه پوش غم و غصه ات شده کعبه جماعتی ز ملک در عزات مرثیه خوان اگرچه بوی تو را حس نکرده نابینا اگرچه سایه ات از هر غریبه مانده نهان ولی برای دفاع از امام و رهبر خویش همیشه حاضر و با اقتدار در میدان سلاح رزم تو خطبه است در مبارزه ات که می کند پی هر جمله در جهان توفان چه خطبه ایست که سرتاسرش خدا جاریست چه خطبه ای؟ که تمامش پر است از برهان: هلا! چه شد که پس از مصطفی رها کردید هر آنچه گردن خود داشتید از آن پیمان میان خطبه ی تو مرتضی به سلمان گفت: بگو به فاطمه از جانب علی فرمان: مباد در وسط خطبه ات کنی نفرین که عرش از غم آه تو می شود لرزان بگو به فاطمه برخیز و سمت خانه برو امید نیست به این مردمان بی ایمان فدای بازوی غمدیده ات که با آن درد درست کرده برای تمام عالم نان اگرچه خسته ای از زخم نامسلمانی ولی بخاطر حیدر در این مدینه بمان هنوز از غم احمد سه ماه رفته، بگو... علی چگونه بسازد دوباره با هجران؟؟؟ بیا دوباره به روی علی بخند کمی که غصه ها برود، دردها شود درمان بمان که آب کنار حسین بگذاری بدون تو به خداوند می شود عطشان :: دوباره خانه مولا حسینیه شده و علی و فاطمه از داغ کربلا گریان امان از آن دم آخر که در ته گودال حسین و نیزه و شمشیر و تیر و سنگ و سنان صدای فاطمه از عرش می رسید به گوش که پیرمرد رسید و کلوخ در دامان حسین تشنه لب و ش م ر روی سینه نشست برید حنجر و هرگز به او نداد امان...
بسم ‌الله الرحمن الرحیم دل سایه نشین علم حیدر و زهراست محتاج عطا و کرم حیدر و زهراست آن یک پدر خاک و دگر مادر آب است آب و گل ما از نعم حیدر و زهراست بین الحرمین ست نجف تا به مدینه آنجا که حرم تا حرم حیدر و زهراست لبریز پر و بال ملائک ز نزول است آنجا که غبار قدم حیدر و زهراست لطفی که به دنیا متجلی ست ، قیامت معلوم شود لطف کم حیدر و زهراست از روز ازل تا به ابد حضرت جبریل با خیل ملائک حشم حیدر و زهراست با یک نگه فضه او سنگ شود زر این گوشه مقام خدم حیدر و زهراست گر زنده کند مرده ، مسیحا به دم خویش صاحب نفس از سوز و دم حیدر و زهراست صد شکر که در بین تمامی اراضی این خاک سرای عجم حیدر و زهراست خواهی اگر از عرش خدا پرده بیفتد راهش به خدا یک قسم حیدر و زهراست داغ حسن و داغ حسین و غم زینب عمریست که در سینه غم حیدر و زهراست بر شعر و کلامم نبود اجر و بهایی تا روح الامین‌ محتشم حیدر و زهراست یک روز میاید به دل شهر عزیزی آنکس که به دستش علم حیدر و زهراست
📌شور پایانی و روضه ای فاطمیه: ۹۹ بند اول: دوباره چرا فاطمه بسترت لاله گونه بهار علی رنگ فصل خزونه واویلا چه سخته قنوت نمازت با دست شکسته چرا اشک غم روی گونت نشسته واویلا چقد گریه کرده براتو خانومم خانومم ببین لحظه ای مجتباتو خانومم خانومم یه دنیا به روی سر من آواره همین که می بندی چشاتو خانومم خانومم بند دوم: بمیرم نشد آخرش محسنت رو ببینی تموم سپاهم حالا رو زمینی واویلا با کینه صفا رو از این خونه ی ما گرفتن همه سرپناه علی را گرفتن واویلا نکن آرزو رفتنت رو خانومم خانومم تو بار سفر بستنت رو خانومم خانومم چجوری منِ بی رمق دست تنها با گریه تو خاکا بزارم تنت رو خانومم خانومم بند سوم: شب و روز خودم اضطرابت رو دیدم به عینه همه فکر و ذکرت برای حسینه واویلا با گریه میگی درد دل هاتو با یک نشونه نزارید حسین و که تشنه بمونه واویلا قرار من و تو تو گودال واویلا واویلا تن بی سرو جاروجنجال واویلا واویلا بمیرم که روزی حسینت لب تشنه لب تشنه جلو زینبت میره از حال واویلا واویلا
4_5981205408126077598.mp3
1.8M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5981205408126077597.mp3
2.52M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
☑️بنداول آه چل تا بی حیا با غلاف شمشیر با چوبِ عصا میزدن مادر رو بین کوچه ها آه چل تا بی حیا آه حال من بده اونی که پشت در میزد عربده تو کوچه مادر رو با سیلی زده آه حال من بده تو کوچه میزدن مادر مارو بی هوا بی علت جلو چشم ما ☑️بند دوم آه اون مردک پست تا میونه کوچه راه ما رو بست غرور مردونه ی من رو شکست آه اون مردک پست آه میدیدم حزین سیلی زد به مادر نامرد لعین مادرم با صورت افتاد رو زمین خونی شد تو کوچه گوش پاره ی مادرم با گوشواره ی مادرم
4_5931621312068848676.mp3
1.9M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
جان خودم قسم که همین چند روز پیش گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد پهلوی و روی موی و وضوی جبیره ات چون من بساط قتل کسی رو به را نشد محمد سهرابی به سینه ام چه گذشته که دختر خود را بغل گرفته و زود از خودم جدا کردم . . علی در آن همه دشمن مرا صدا می زد ولی من از پس در فضه را صدا کردم ز پا فتادم و قنفذ شکست دستم را ولی ز دست امامم طناب وا کردم استاد سازگار چه خوابی؟تا سحر پهلو به پهلو می شود اما مگر با درد پهلو می توان پهلو به پهلو شد؟ . . همه دیدند دست او دگر بالا نمی آمد به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد جواد محمد زمانی
مانده‌ام با کودکانِ از غذا اُفتاده‌ام باز بالایِ سَرَت با بچه‌ها اُفتاده‌ام بسترت را جمع کردم بسترم را پَهن کُن دردِ پهلو می‌کشم  من هم زِ پا اُفتاده‌ام گرچه پُختی خانمم نانی برایِ چند روز من سه‌ماهی می‌شود از اشتها اُفتاده‌ام موی خاک و روی خاکی و محاسن غرقِ خاک آه میبینی مرا که در کجا اُفتاده‌ام حسن لطفی
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟ دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند باید کمک کنم، کمرت درد می کند آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد ازدست تو، به آه شکایت بیاورم نگذاشتی طبیب برایت بیاورم با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم جارو نکش! که عطربهشت ست می بری روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست گیرم که گردگیری امروز هم گذشت... فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت.... آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی زهرا به جای نان، غم ما را درست کن حلوای ختم شیرخدا را درست کن مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری دست شکسته جانب دستاس می بری جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟ آماده کرده ای تو کفن با کدام دست حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین خونابه های پیرهنت ناله زد حسین وحید قاسمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
. انسیة الحورایی / فاطمه ی زهرایی تو مادر تموم این گریه کنایی قبله حاجاتی و / مادر ساداتی و تو جون مرتضی علی شیر خدایی امید من اینه که یازهرا تو هراس و وحشت و سختی ها وقتی که روز قیامت میشه میرسی به داد ما نوکر ها مهربون ؛ دردمو کردی درمون دور حسینت مادر ؛ منو بگردون وآی تو روضت ؛ میگیرم از تو عزت وقتی حسن جان میگم ؛ میشی تو گریون ای مادر / عزیز قلب حیدر . دست من و دامانت / چشم منو احسانت مادری کردی واسه من شدم غلامت محدثه انسیه / مطهره مرضیه تموم زندگی من فدای نامت روضه تو دستمو پرتر کرد مادر مریضمو بهتر کرد خواهرم ارادتش بیشتر شد گره چادرو محکم تر کرد مشهوره ؛ چادر تو از نوره گناهمو میشوره ؛ گریه براتو وآی تو محشر ؛ تو لحظه های آخر نذاری تنها مادر ؛ سینه زناتو وای مادر / عزیز قلب حیدر
4_5933930471170771850.mp3
3.45M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها ای حریم عشق، تحت فرمانت شد فداییِ رهبرت جانت شهیده ی ولی تویی زهرا یا زهرا حبیبه ی علی زهرا یا زهرا ای نثار محضر تو صلوات همه عالم بوسه بر دست تو میزد حضرت نبیِ خاتم مادر مادر، ما را خدایی مثل شهدا کرببلایی کن مادر مادر فاطمه یا زهرا... بین دیوار و در چه ها کردی جان خود نذر مقتدا کردی برای حفظ دین حق خورده ای سیلی گواه اشک و ناله ات صورت نیلی غربت تو بی قرین بود ناله ات فریاد دین بود ذکر پرچمِ قیامت یا امیرالمؤمنین بود مادر مادر ما را دعایی کن مثل شهدا کرببلایی کن مادر مادر فاطمه یا زهرا... گویم این را با دیده ی گریان من شدم دور از عترت و قرآن سیاهی گنه به جانم اثر کرده دل مرا ز غصه زیر و زبر کرده کن عنایتی که من هم شوم اهل زُهد و تقویٰ بشوم بنده ی حقّ و نشوم بنده ی دنیا مادر ما را لطف و عطایی کن مثل شهدا کرببلایی کن مادر مادر فاطمه یا زهرا... ۱۴۰۰ حاج امیر عباسی
4_5935808359721601471.mp3
1.37M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
نوحه بعد از شهادت حضرت زهرا ((هستی ام بودی رفتی از دستم تو چرا رفتی من چرا هستم)) فاطمه جانم.... رفتی و بی تو هستم دلخسته ای همسنگرِ پهلو شکسته نرود از یاد درد و غم تو گِریَم به یاد قدّ خم تو بر یاریِ من چون گل پژمردی در بین کوچه تو سیلی خوردی درد و ماتم شد بر دلم حاکی گواهِ این غم چادرِ خاکی دشمن تو را زد چه بی بهانه با غلاف تیغ یا تازیانه ۱۴۰۰
4_5935808359721601472.mp3
1.5M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6019435238445293014.mp3
2.83M
👌😍 بند اول: مادر مادر، مادر انسیه حورا مادر مادر، مادر تو کوچه تنها تو رو زد یه مردِ پستِ نامحرم مادر مادر، مادر مظلومه زهرا مادر مادر، به گریه هام دلیلی مادر مادر انگار خوردی تو سیلی از ضربِ دستِ اون رذلِ حرومی مادر مادر روی تو شده نیلی😭 بمیرم واست مادر شدی مثلِ گل پر پر چرا میگیری رو تو توی خونه از حیدر مادر مادر، مادر ای وای ای وای😭 بند دوم: مادر مادر، مادر یاورِ حیدر افتادی از روزی که توی بستر حسن هر شب از غصه میکنه تَب میاد به یادش هم کوچه و هم در مادر مادر، مادر سفید شده موت مادر مادر، مادر کبوده بازوت دیدم که محکم با لگد به در زد مادر مادر، مادر شکسته پهلوت😭 بمیرم واسه غم هات منو سوزونده اشکات میدونم کوه دردی میخونم از تو چشمات مادر مادر، مادر ای وای ای وای بند سوم: مادر مادر، جونم بسته به جونت مادر مادر، ای وای از دلِ خونت ای وای ای وای از چشم نیمه باز و ای وای ای وای از قامتِ کمونت ای وای ای وای ای وای نالمه هر شب ای وای ای وای داری میسوزی تو تب داری دائم رو لب عَجِّلْ وَفاتی آتیش نزن مادر به قلبِ زینب نگو اینقد که میری😭 چه غروبه دلگیری بمیرم واست مادر غریبونه میمیری مادر مادر، مادر ای وای ای وای 🎵📝: (طاها تحقیقی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
.. .. ⛔️ استوری‌هایِ واتس آپ و اینستاگرام ویژه شهادت و هم اکنون در : کانال استوری و وضعیت@babolharam_story @babolharam_story @babolharam_story 👌یه کانالِ بسیار کاربردی👆👆
باز در دستم قلم آماده است در وجودم حسّ فوق العاده است شور و شوقی در سرم افتاده است عشقِ نابی کار دستم داده است در تشهّد میدهم تا که سلام میخورَد عطر شهیدان بر مشام غرق در ذات خدا بودند و بس نفْس را کشتند کنج هر نفَس قلبشان شد خالی از مکر و هوس با چه حالی پر کشیدند از قفس سخت در خون غوطه ور شد رویِ خاک پیکرِ گمنام هایِ بی پلاک جان سپردند و هدف شد آشکار با جنم ماندند محکم پایِ کار تا که «سر» دادن به حق شد افتخار- روزگارِ دشمنان شد شام ِ تار باز هم در جای جایِ این وطن با ولایت فتنه ها شد ریشه کن موسم بیداری و فریاد شد کارمان تخریبِ استبداد شد علم و استقلالِ مان آباد شد خوب شد که از شهیدان یاد شد ما هم آری هر نفر یک لشکریم یاسر و عمّارهایِ رهبریم خطّ مشیِ مان ولایت-محوری ست راه و رسم مان شجاعت پروری ست گر چه کارِ دشمنان عصیانگری ست کور خواندند و دم ِ ما حیدری ست این عبارت حک شده بر ماهِ دی؛ با بصیرت میشود هر فتنه طی یاعلی(ع) گفتیم و «زین الدّین» شدیم مثل «همّت» وامدارِ دین شدیم با بصیرت مانده؛ واقع بین شدیم با سرانِ فتنه سرسنگین شدیم شر شد و خیری ندیدیم از کلید وای از این کابوس ِ تدبیر و امید از تبِ پُست و مقام و حرف ِ زور بعد از آن برجام ِ از عالم به دور راه حلّ فقر شد صعب العبور سفرۂ مستضعفین شد جمع و جور گر چه سربازیم و در آماده-باش اعتراض ِ ماست دور از اغتشاش آتش تحریم ها شعله ور است کشور ایرانمان کوهِ زر است گر چه دشمن در خیال دیگر است رونقِ تولیدمان شیرین تر است معنویّت! عزّت و علم و کتاب هست گام دوّم ِ این انقلاب وارثانِ سرفرازی میشویم سمبلِ آینده سازی میشویم «بوعلی سینا» و «رازی» میشویم موشک و ناوِ مجازی میشویم دین و غیرت شد سلاح سرد و گرم تا شدیم از افسرانِ جنگ نرم آرزوی ماست بی پیکر شدن با شهادت لالۂ پرپر شدن جوْن و حرّ و عابسی دیگر شدن عاقبت مثلِ علی اکبر(ع) شدن با شهادت کاش پیدا می شدیم کاش ما هم إرباً إربا می شدیم! شاعر:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح حضرت علی علیه السلام ولایت بصیرت انقلابی با هیچ‌کس جز مرتضی کاری نداریم ما جز امیرالمؤمنین  یاری نداریم ما شیعیانِ حیدرِ کرّار هستیم عزّت گرفتیم از علی خواری نداریم کوریِ وهّابی علی را دوست داریم شیریم و بهرِ موش آزاری نداریم ... اَمّا اگر دشمن به قصدِ جنگ آید اُلگو به جز خطِّ علمداری نداریم ما با ولایت تا شهادت عهد بستیم ما با کسی جز رهبری کاری نداریم سیّدعلی فرمان دهد جان می‌سپاریم ما ایده‌ای جز مَشیِ عمّاری نداریم ما تا ظهور یار یارِ انقلابیم در کاخ‌هایِ فتنه دیواری نداریم
بند اول: ای الگوی ایثار و شهادت با تو معنی می گیره رشادت اینگونه خالص دنیا نمیاد مثل تو سرداری تا قیامت با خون خود غوغا کردی راه عشق و پیدا کردی بین آتیش و خاکستر دشمن هاتو رسوا کردی علت این که جاودانی بی ریایی تو بندگی بود «لا اَری الموت الا سعادة» خط و مشی ات تو زندگی بود بند دوم: چشمامون از داغ تو می باره تنگه دل ها واست بی قراره رو پیشونیت تا صبح قیامت سربند یا حیدر کراره مثل ما نیست دنیای تو عالم گیره غوغای تو تو شاگرد عباسی و قصه داره دستای تو علت این که جاودانی بی ریایی تو بندگی بود «لا اَری الموت الا سعادة» خط و مشی ات تو زندگی بود بند سوم: مثل کوهی یک تنه ایستادی پای مکتب زینب جون دادی وقتی که آتیش بالت رو سوزوند یاد روضه ی مادر افتادی توی آتیش رفتی اما شیدایی رو کردی معنا انگشترت ، وقتی می سوخت زنده شد یاد عاشورا علت این که جاودانی بی ریایی تو بندگی بود «لا اَری الموت الا سعادة» خط و مشی ات تو زندگی بود
قلب من با روضه ش مغمومه اين روايت از خود معصومه جان فداي تو انسیه الحورا امنا زهرا يا مظلومه حال من این دنیا آرومه چون شفیعه فردا خانومه حتی من تو قیامت میزنم داد اهل عالم زهرا مظلومه عصمت تو به عالم معلومه دشمنت تو قیامت محکومه بین کوچه علی گفت‌ نزنیدش بی حیاها زهرا مظلومه من بمیرم حسنت مسمومه سمت زینب پر چشم شومه ته گودال افتاده حسینت آخ بمیرم چقدر مظلومه