eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
71 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# نوحه واحد یا سنگین حضرت رقیه(س) بابایی ، دشمنت کرده اسیرم نگاه کن ، غم تو کرده چه پیرم چشم انتظارتم ، عمه چه بیقرار بابا بیا ولی ، تنهای مان نذار آه ، قد خمیده ، دختر شاه ، کس ندیده وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲) بابایی ، پاره کردن معجر من نرفته ، چادر اما از سر من نایی نمانده در ، دستان و پای من شد عمه زینبم ، بابا عصای من آه ، دست دشمن ، مانده روی ، صورت من وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲) بابایی ، از داغ تو می میرم من توی ، خرابه عزا می گیرم بابا شده کبود ، پلک چشم ترت لبریز گرد و خاک ، شد موهای سرت آه ، شد دل کباب ، رویت شده ، از خون خضاب وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲)
4_5796670888417955335.mp3
475.1K
❣﷽❣ 🔘 ⚫️ 🔘 👌👌 عمه ببین که،اومده بابام دیگه نمیگم،غریب وتنهام اومده باسر،بابا کنارم سرش رو روی،سینه میذارم ⚫️بابای خوبم … دوره ی هجران،دیگه سر اومد وصل پدر با،یه دختر اومد اومدی بابا،ولی چرا دیر ببین سه ساله ات،چقدر شده پیر ⚫️بابای خوبم … نمیدونی که، چها کشیدم بعد تو بابا،چها ندیدم گوشو کشیدن،با گوشواره لاله گوشام ،شد بابا پاره ⚫️بابای خوبم … عمه ی خوبم، برام سپر بود براش بمیرم،بی بال وپر بود می گفت کجایی،عباس علمدار زینب کجا و،اینهمه آزار ⚫️بابای خوبم … امان زدست،این قوم بد ذات ببر بابا جون،منو به همرات طاقت دوری، دیگه ندارم از خدا میخوام،جون بسپارم ⚫️بابای خوبم … (اسماعیل تقوایی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
شور حضرت رقیه سلام الله علیها بند اول راضیه المرضیه یا رقیه مظلومه البهیه یا رقیه زکیه الفاضله یا رقیه تقیه النقیه یا رقیه نام تو مشتق از نام زهرا مثل زهرا هستی فرد و یکتا دختر ارباب هر دو عالم هر دو عالم قطره و تو دریا آینه ی زهرا تو در نایابی انسیه الحورا دختر اربابی کوثر قران و ام ابیهایی به ظلمت دنیا رقیه مهتابی یا رقیه یا رقیه بند دوم حماسه ساز شامی یا رقیه افضل هر مقامی یا رقیه قله ی قاف عشقی یا رقیه به عاشقا امامی یا رقیه تو به زینب علمدار و یاری دختر صاحب ذوالفقاری دشمنان را به زانو کشیدی مالک قدرت و اقتداری گریه ی تو آتش به جان کفار است به حفظ دین حق دست تو در کار است دین خدا باقی به قیمت جانت بدون نور تو هر دو جهان تار است یا رقیه یا رقیه بند سوم ذکر شبای تارم یا رقیه نوکریت افتخارم یا رقیه تا اربابم حسینه یا رقیه از لطفت ریزه خوارم یا رقیه لطف تو بر جهان بی حدوده خاک راه تو راه صعوده بر در درگه شاه عالم ذکر نام تو رمز وروده سه ساله ای اما پیر خراباتی صاحب اعجاز و لطف و کراماتی سه ساله ای اما حد تو بی حدی باب مراد ما قبله ی حاجاتی یا رقیه یا رقیه شاعر:مقداد اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد اواره رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره اگرچه زخم‌های من چو غنچه بسته شد اما اگر آهی کشم هر گُل گریبان می کند پاره جوان از حادثه گاهی اگر که پیر می‌گردد ندیدم کودکی گردد ز داغی پیر یکباره اگر که آمدی و مرده بودم بر رُخم بنگر خبرها دارد از سِرِّ درونم رنگ رخساره پُر از زخمی چنان بابا، که شد دردم فراموشم بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره شاعر: 🙏لطفاً جهت سلامتی شاعر گرامی، حمد شفا بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم راحت‌تر است بابا خار از جگر کشیدن تا که برای دختر  یک شب پدر ندیدن گفتم که بوسه‌ای و اُفتادی از نوکِ نِی دیدی که کار من نیست  از نیزه بوسه چیدن بر دورِ گردن ما با این طناب سخت است تنها نه راه رفتن  حتی نفس کشیدن دیروز با عمو و امروز با حرامی فرق است از عمو‌جان  تا ناسزا شنیدن من را کدام کشته  در دورِ قتلگاهت بر خارها کشیدن بر تیغ‌ها دویدن ماکه گرسنه بودیم هرشب کباب خوردند خنده ندارد اما طفل گرسنه دیدن بوی شراب می‌داد دست و دهان این زجر لکنت زبان به من داد تا قافله رسیدن ترسانده است من را با خونِ دامنش  شمر بعد از تو سهم من شد از خواب هِی پریدن از وضعِ حنجر تو  پیداست قاتل تو... هِی کرده استراحت هنگام سر بریدن (حسن لطفی ۴۰۱/۰۶/۱۰)
حضور حضرت رقیه علیهاالسلام در کربلا همراه با کاروان😭 می رسه نوای جانسوزی به گوش در میون ناله های اربعین کنار مزار خاکی حسین دختر پیری نشسته رو زمین کی میگه رقیه جامونده ببین اولین روضه خون کربوبلاست اومده قبل همه از شهر شام زائر دل خسته ی قبر باباست داره باز شیرین زبون کربلا میگه از جسارتای شهر شام اگه بابا سرتو شکسته سنگ سر من شکسته با سنگ ِ رو بام بابایی اگه سنان تو قتلگاه زد به تو سیلی محکم،بی هوا توی خواب ناز به من سیلی زده توی راه کوفه زجر بی حیا خورده تو پهلوی من تو راه شام کعب اون نیزه ای که رفت تو تنت معجر من رفته غارت بعداز اون روزی که رفته به غارت پیرهنت گفت کنار قبر اکبر، داداشم مادرت از داغ تو قدکمونه میشنوه هر دفه مادرت اذان میره یه گوشه و روضه میخونه حالا میره کنار قبر عمو میگه از همسفری با قاتلین شبیه تو عموجون تو راه شام خورده ام با صورتم روی زمین جلوی سر تو روی نیزه ها دور من رقاصه ها می رقصیدند توی گوش دختر شامی دیدم گوشواره ای که همینجا دزدیدند یادته عموی باغیرت من خواهرم سکینه بود برات عزیز نبودی ببینی تو بزم شراب یکی زد صدا سکینه رو کنیز ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
یا عاقبت از سینه جانم در می آید یا اینکه بابای من از این در می آید این گریه ها از درد نه از اشک شوق است امشب پدر مهمانی دختر می آید شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن از دست من تنها همین ها بر می آید خاکستری یا گلی گلی عمه کدامش از این دو پیراهن به من بهتر می آید خون لبم بند آمده خوب است اما خون سرم از زیر این معجر می آید من گیسویم را دور دستم حلقه کردم چون که به دست دختر انگشتر می آید پیراهنم که سوخت قبلا پس چرا باز دارد دوباره بوی خاکستر می آید حتی صدای پای بابا فرق کرده است حس می کنم مهمان من با سر می آید 🔸شاعر:
چهل منزل کتک خوردم، نبودی به زیر دست و پا مُردم، نبودی منی که غنچه بودم، تشنه ماندم توانم رفت و پژمردم، نبودی چرا وقتی که بد ترسیده بودم چرا نام تو را بردم، نبودی؟! شب تاریک، در بین بیابان من از محمل زمین خوردم نبودی نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است به ضرب چکمه آزردم، نبودی چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟! مگر با دختر خود، قهر کردی؟! سه ساله بودم و قدم کمان شد تسلای غمم، زخم زبان شد نبودی جان بگیرم در کنارت رقیه از یتیمی نیمه جان شد حجابم را نشد محکم بگیرم دو دستم بسته بین ریسمان شد چه دستان بزرگی دارد این شمر تمام صورتم زهرا نشان شد حواسم بود روی نیزه بودی سرت بالاسر من سایه بان شد سرت را می گذارم روی شانه که گویم حرف های دخترانه اگرچه درد دارم قدر کافی نمی خوابم که مویم را ببافی نپرس از وضع موهایم که دیگر ندارد حاجتی بر موشکافی پر پروانه وارم را شکستند ندارم استطاعت بر طوافی شدم خسته ازین سربار بودن خودم حس می کنم هستم اضافی مرا با خود ببر، با من بگو که دگر از این مصیبت ها معافی بیا امشب به قول خود عمل کن مرا در لحظه ی آخر بغل کن شاعر: