1_4147010340.mp3
4.16M
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#گریز_روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی🎤
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلُ مَظْلُومٍ
وَ یا أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ
سلام ما به علی و نماز آخر او
به حال راز و نیاز و
به دیده ی تر او
سلام ما به سجودش
که رنگ خون دارد
سلام ما
به رخ غرق خون و اطهر او
سلام ما
به پریشانی حسین و حسن
سلام ما به دل
پُر ز آه دختر او
دیگه نتونست تو محراب طاقت بیاره، بدنشو گذاشتن تو گلیمی ، آوردن نزدیک خونه ..." این بدن سالمه ، فقط فرقش ضربه خورده .... هنوز حیات در این بدن باقی ... گلیم کجا ؟ بوریا کجا ؟ این بدن هنوز زیر سم اسب نرفته .... آخ یه وقت زینب دید یه هاتفی داره صدا می زنه ... زمین داره با این ناله میلرزه، حسنین هم که مسجدن ؛ دقت کرد ببینه هاتف چی می گه شنید داره میگه : "تهدمت و الله ارکان الهدی قًتل علی المرتضی ..." یه جا اینجا دلش خیلی به لرزه افتاد ... بیست و یک سال بعد تو خیمه نشسته بود ، دید هوا تیره و تار شد .... زمین شروع کرد لرزیدن، یادش افتاد، پا برهنه به سمت خیمه ی امام چهارم دوید ، عزیز برادرم چه خبره؟!! کربلا داره میلرزه ؟!! فرمود عمه جان کار بابامو یکسره کردن .... آخ نگاه کن سرشو بالا نیزه زدن .... حسین ....
#شب_قدر #شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
.
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
دنیای بی زهرا همینه
فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد
فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد
زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه
زخم زبون میزد به من دنیا همیشه
گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی
حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه
یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم
ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟
روی در و دیوار، ثبته خاطراتت
پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم
گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی باید ثابت کنم تو یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری...
توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم
مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم
با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم
من بیست و نه ساله عزادار تو هستم
این غصههای کهنه جا کرده تو سینه
آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو اینجور نبینه
روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن
سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن
توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد
میمیره حرف بوریا پیشش بیارن
سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه
خون خیلی از من رفته و خشکیده لبهام
آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه
از تشنگی هر آدمی از حال میره
یک ساعتش واسش قد یک سال میره
فکر حسینم، دردمو از یاد بردم
تنها و تشنه لب ته گودال میره
شعر از گروه `یا مظلوم”
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
🏴سبک نوحه سنتی مسجدی شب ضربت خوردن مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
#نوحه_شب_نوزدهم
#دهد_منادی_این_ندا
بند اول
دهد منادی این ندا
تهدمت والله ارکان الهدی
قتل ابن عم المصطفی
قتل علی المرتضی
مسجد کوفه غوغا بپا شد
ساقی کوثر حاجت روا شد
در ره دین و قرآن فدا شد
آه و واویلا مظلوم علی جان
بند دوم
مظلوم عالم کشته شد
با ضربِ کاریِ دشمن خدا
در صلات صبحه نوزدهم
فرق سرش شد دوتا
قتلگاهش محراب دعا شد
رستگار از شمشیر جفا شد
قاتل او اشقی الاشقیا شد
آه و واویلا مظلوم علی جان
بند سوم
خدا کند که زینبت
نیاید و نبیند آن زخم سرت
حال دگرگونت نبیند آن
دختر غم پرورت
پیش رو دارد او کربلا را
قتلگاه و شمر بی حیا را
آن جدا راسه بر نیزه ها را
آه و واویلا مظلوم حسین جان
#امیرحسین_سلطانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
چشم های به رنگ خون ات را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کن
گر چه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره می ریزد
گر چه بر معجرم گره زده ام
لخته خون، پاره پاره می ریزد
بعد لبخند قاتلت بر من
تو چرا خنده می کنی بابا
شب بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده می کنی بابا
واژه هایی که خاطرات من است
باز تکرار می کنی هر بار
کوچه ی تنگ، خنده و هیزم
میخ در، دود، آتش و دیوار
مُردم از روضه خوانی ات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو
دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی
جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین
نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه ای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد
دست هایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر
تشنه لب مشک آب را به لبِ
کودک بی زبان بگیر عباس
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر عباس
دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک می افتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک می افتی
مادری می رسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
#حسن_لطفی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
از لطف و دستگیری تو حرف می زنم
از شیوهٔ امیری تو حرف می زنم
از وصله وصله هاي رداي خلافتت
مولا ز بي نظيري تو حرف می زنم
از سفره های نیمه شبت در خرابه ها
از کهکشان شیری تو حرف می زنم
بر شانهٔ تو جای یتیمان کوفه بود
از اوج سر به زیری تو حرف می زنم
از چاه اشک و آه فراق و حکايتِ
شبهاي گوشه گيري تو حرف مي زنم
از بیست سال خانه نشینی و بی کسی
از غربت غدیری تو حرف می زنم
ديگر نفس به سينهٔ من حبس مي شود
وقتی که از اسیری تو حرف می زنم
داغ تو بیشتر به دلم چنگ می زند
هر چه که از دلیری تو حرف می زنم
از کوچه ها و روضهٔ يار جوان تو
از ماجراي پیری تو حرف می زنم
دستان حيدري تو را صبر بسته بود
آنروز اگر که پهلوي مادر شکسته بود
#یوسف_رحیمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
از تو سر و زمادر من سینه ای شکست
تا صبح حشر بر سر و بر سینه میزنم
جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست
دارم برای چند نفر سینه میزنم
من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت
زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود
گر چند ضربه هم زده بودن باز هم
پیشانی تو بیش از این وا نمیشود
گفتند گفته ای که مرا کوچه میبرند
می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو
گفتند گفته ای که تماشام میکنند
میخواهم از زبان خودت بشنوم بگو
بابا خودت بگو سر بازار میروم
بابا خودت بگو که گرفتار میشوم
بابا خودت بگو به سرم سنگ میزنند
بابا بگو بدون علمدار میشوم
برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران
#علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam