eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◾️شب قدر، فاطمه عليها‌سلام است حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏ أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا. محمد بن قاسم نقل می کند که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در آیه ی «انا انزلناه فی لیله القدر» همانا ما قرآن را در لیله‌ی قدر نازل نمودیم. منظور از لَیلَه همان فاطمه علیهاسلام است و قدر خداوند است. پس هر کس فاطمه را بشناسد آنگونه که شایسته‌ی شناخت او است، همانا شب قدر را درک کرده است و همانا فاطمه را فاطمه نامیدند زیرا خلائق از شناخت او بریده شده‌اند. 📚منابع: تفسیر فرات کوفی، صفحه ۵۸۱ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۲۶
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◾️ گريه حضرت فاطمه علیهاسلام شب عاشورا در كربلا قالتْ زینبُ علیها سلام: بینما أنا جالسهٌ فی خِیمتی لیلةَ عاشوراء فإذا سَمِعتُ صوتَ البکاءِ مِن خیمةِ أخی الحسینِ . فذهبتُ إلی خیمتِه و رأیتُه مُصلیاً فیها ، فَرَجعتُ . ثم سمعتُ صوتَ البکاء ثانیهً فذهبتُ إلیها مصلِّیاً أیضاً ، و کَرّر هذا الأمرُ ثلاثَ مرّاتٍ. فَوَقفتُ حتّی فرغَ أخی مِنْ صلاتِه؛ فسلّمتُ علیه و حَکیتُ لَه ما سِمعتُ مِن صوتِ البُکاء . فَقال : یا أُختی ، شِدةُ المُصیبةِ أَثَرتْ فیک حَتّی لا تَعرفی صَوتَ أُمِّک . إعلَمی یا أُختی ، إِنَّ اُمّی ثلاثهَ لَیالٍ تبکی وَ تَصْرَخُ فی کربلاء. حضرت زینب علیهاسلام فرمودند: در شب عاشورا درخیمه ی خویش نشسته بودم که ناگهان صدای گریه ای را از خیمه ی برادرم حسین علیه السلام شنیدم. به خیمه ی او رفتم و او را در حال نماز خواندن دیدم و بازگشتم. دوباره صدای گریه را شنیدم و به سوی او رفتم و او را دوباره در حال نماز خواندن دیدم و این امر سه بار تکرار شد. ایستادم تا برادرم از نماز فارغ شود به او سلام دادم و آن چه را شنیده بودم، برای او حکایت کردم. فرمودند: ای خواهرم شدت مصیبت بر تو آنقدر اثر گذاشته است که دیگر صدای مادرم را نمیشناسی. اي خواهرم بدان که مادرم سه شبانه روز است که در کربلا گریه می‌کند و نوحه سر می دهد. 📚منابع: مفتاح الجنه، صفحه ۳۶ الزهراء و الحسین، ص ۲۷۰ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۷
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◾عبور فاطمه سلام‌ الله‌ علیها از صراط روى الشيخ الصدوق عن أبي جعفر الباقر علیه‌السلام قال: سمعت جابر بن عبدالله الأنصاري يقول: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ تُقْبِلُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَيْنِ خِطَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ قَوَائِمُهَا مِنَ الزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ ذَنَبُهَا مِنَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ عَيْنَاهَا يَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ عَلَيْهَا قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ يُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا دَاخِلُهَا عَفْوُ اللَّهِ وَ خَارِجُهَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِلتَّاجِ سَبْعُونَ رُكْناً كُلُّ رُكْنٍ مُرَصَّعٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ يُضِي‏ءُ كَمَا الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ عَنْ يَمِينِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ عَنْ شِمَالِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ جَبْرَئِيلُ آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ نَبِيٌّ وَ لَا رَسُولٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ إِلَّا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ فَتَسِيرُ حَتَّى تُحَاذِيَ عَرْشَ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ فَتَنْزَخُ بِنَفْسِهَا عَنْ نَاقَتِهَا وَ تَقُولُ إِلَهی وَ سَيِّدِي احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنِي اللَّهُمَّ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِي فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ يَا حَبِيبَتِي وَ ابْنَةَ حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَيْ وَ اشْفَعِي تُشَفَّعِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا جَازَنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي ذُرِّيَّتِي وَ شِيعَتِي وَ شِيعَةَ ذُرِّيَّتِي وَ مُحِبِّيَّ وَ مُحِبِّي ذُرِّيَّتِي‏ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَيْنَ ذُرِّيَّةُ فَاطِمَةَ وَ شِيعَتُهَا وَ مُحِبُّوهَا وَ مُحِبُّو ذُرِّيَّتِهَا فَيُقْبِلُونَ وَ قَدْ أَحَاطَ بِهِمْ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ فَتَقْدُمُهُمْ فَاطِمَةُ حَتَّى تُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ. از حضرت امام محمد باقر علیه‌‌السلام نقل است که از جابربن‌عبداللَّه انصاری شنیدم که پیغمبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ فرمودند: هنگامی که روز قیامت فرا می‌رسد دخترم فاطمه علیها‌سلام در حالی وارد محشر می‌شود که بر یکی از ناقه‏‌های بهشتی سوار است و از دو پهلوی آن ناقه حریرهای بهشتی آویزان، مهار آن از مروارید تر، پاهایش از زمرد سبز، دم آن از مشک ناب، دیدگانش از در و یاقوت سرخ خواهد بود. قبه‏‌ای از نور بر پشت آن ناقه نصب شده که درون آن از بیرون آشکار، درون و باطن آن حاوی عفو پروردگار و بیرون آن رحمت خدای رحیم است. فاطمه علیها‌سلام تاجی از نور بر سر دارد که دارای هفتاد پایه باشد، هر پایه‏‌ای از آن به ‌وسیله یک مروارید مرصع و نظیر یک ستاره‏‌ای درخشان خواهد بود. از طرف راست و چپ فاطمه علیهاسلام هر کدام هفتاد هزار ملک خواهد بود. جبرئیل که در حالی که مهار ناقه حضرت فاطمه علیها‌سلام را گرفته است با صدای بلند خواهد گفت: چشم‌های خود را ببندید تا فاطمه علیها‌سلام دختر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله عبور نماید. در آن روز هیچ پیغمبر و رسول و صدیق و شهیدی نیست، مگر اینکه دیدگان خویش را می‌بندند تا اینکه زهرا علیها‌سلام از صحرای محشر عبور نماید. هنگامی‌که آن بانو به مقابل عرش پروردگار می‌رسد از آن ناقه فرود می‏‌آید و می‌گوید: پروردگار من! ما بین من و آن افرادی که در حق من ظلم نمودند و فرزندان مرا شهید کرده‏‌اند قضاوت کن. آنگاه از طرف خدای متعال ندا می‌رسد: ای حبیبه و فرزند حبیب من از من بخواه تا به تو عطا نمایم. شفاعت کن تا من بپذیرم. به عزت و جلال خودم که امروز ظلم و ستم هیچ ستمگری از نظر من محو نخواهد شد. در همین هنگام است که حضرت زهرا علیها‌سلام می‌گوید: بار خدایا! فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوستان دوستان فرزندان مرا به من ببخش! آنگاه از طرف پروردگار جهان منادی ندا می‌کند: فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوست دوستان ذریه فاطمه علیها‌سلام کجایند؟ ایشان عموماً درحالی‌که ملائکه رحمت پروردگار آنان را احاطه کرده باشند می‌آیند. سپس فاطمه اطهر علیها‌سلام جلو می‌رود تا آن ها را داخل بهشت می‌نماید. 📚منابع: الأمالي للشيخ الصدوق، ص ۶۹ بحارالانوار، ج۴٣، ص٢١٩ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◾️فاطمه علیهاسلام و سر مقدس امام حسین علیه‌السلام در تنور خولی جاءَ خُولی الأَصْبحی بِرأْسِ الحُسَینِ إلی بَیتِه فِی الکُوفهِ فَوَضَعَتْه تَحتَ إجانةِ. فَقالتْ له إِمرأتُه: و أیُّ شیءٍ تحتَ الإِجانةِ؟ قالَ: رأسُ خارجیٍ، فَقَتلهُ الأمیرُ عُبیدالله بنُ زیادٍ و أُریدُ أنْ أَذهبَ به إلی یزیدِ بنِ معاویهِ لِیُعطینی عَلیه مالاً کثیراً. قالت: وَ مَن هُوَ؟ قالَ: الَحُسینُ بنُ علیٍ فَصاحَتْ و خَرَّتْ مَغشیةً علیها. فَلَمّا أَفاقَتْ و قالَتْ : یا وَلیکَ ، یا شرَّ المَجُوسِ ! لَقَدْ آذیتَ محمداً فی عِتْرتِه. أَما خِفْتَ مِن إلهِ الأرضِ وَ السَّماءِ حَیثُ تَطْلبُ الجائِزَهَ علی رأسِ إبنِ سّیدهِ نساءِ العالمین؟ ثُمَّ خَرجَتْ مِن عندهِ باکیةً. فَلَمّا قامَتْ ، رَفَعَتْ الرأّسَ وَ قَبَّلَتْه وَ وَضَعَتْهُ فی حِجْرها ، وَجَعَلت تُقَبِّله وَ تَقُول: لَعَنَ اللهُ قاتِلکَ و خَصَمَهِ جدِّک مُحمدٍ المُصطفی. فَلَمّا جَنَّ اللیلُ غَلبَ علیها النّومُ؛ فَرأتْ کَأَّنَ البیتُ قَد إنْشَقَّ نِصفینِ و غشیه نورٌ. فَجاءتُ سحابةٌ بیضاءٌ ، فَخَرِجتْ منها إمْرأتانِ فَأخذتا الرأسَ مِن حِجْرها وَ بَکتا. قالتْ: فَقلتُ لهما : بِالله مَنْ أنتُما ؟ قالتْ إِحداهُما : أنا خدیجهُ بنتُ خُویلد و هذه إبنتی فاطمةُ الزهراءِ عَلَیها سَلام، وَ قدْ شَکرناکَ و شکرنا عَمَلک ، وَ أنتَ رفیقَتُنا فی دَرَجهِ القدُسِ فی الجنهِ. قالتْ : فَانْتَبَهتْ مِن النّومِ. خولی اصبحی سر شریف امام حسین علیه السلام را به خانه اش در کوفه آورد و آن را در زیر طشت قرار داد. همسرش به او گفت: چه چیزی در زیر طشت است؟ -گفت: سر خارجی است که امیر عبيدالله بن زیاد او را کشت و قصد دارم آن را به سوی یزید بن معاویه ببرم تا بخاطر آن ثروت زیادی به من عطا کند. -گفت: آن خارجی کیست؟ گفت: حسين بن على علیه السلام. زن فريادكشيد و غش كرد. هنگامی‌که به هوش آمد گفت: وای بر تو، ای بدترین مجوسی ها. آیا پیامبر را با آزار عترتش اذیت نمودی؟ آیا از خداوند زمین و آسمان ها نمی ترسی که برای سر فرزند سرور زنان عالم جایزه مى طلبى. سپس از نزد او گریان خارج شد. هنگامی‌که بر خاست، سر را از زیر طشت برداشت و بوسید و در دامن خویش قرار داد و آن را می بوسید و گفت خداوند قاتل و کشنده تو را لعنت و جدّت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با او مخاصمه کند. هنگامی‌که شب همه جا را فرا گرفت خواب بر او غالب شد. درخواب دید گویا خانه دو نصف شده است و نور آن را فرا گرفته است. ابری نورانی و سپید آمد و از آن دو زن خارج شدند و سر را گرفته و در دامن خویش قرار دادند و گریستند. می‌گوید: به آن‌ها عرضه داشتم: سوگند به خدا شما که هستید؟ یکی از آن‌ها فرمود: من خدیجه دختر خویلد هستم و این دخترم فاطمه‌ی زهراست و از تو و آنچه انجام دادی تشکر می‌کنیم. تو همراه ما در درجه قدس در بهشت می‌باشی. 📚منابع: مدینه المعاجز، جلد ۴، صفحه ۱۲۵ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۷
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼توصیف حضرت زهرا عليها‌سلام از زبان امام حسن مجتبی عليه‌السلام قال حسن ابن علی علیه السلام: اُمیَّ الزهراءُ بِنتُ محمدٍ المُصطفی صلی الله علیه و آله، قَلادَةُ الصِّفوَة، وَ دُرَّة صَدفِ العِصمةِ، وَ غُرَّهُ جَمالِ العِلمِ وَ الحِکمَةِ، وَ هِیَ نُقطَةُ دائرةِ المَناقِبِ و المَفاخِر، وَ لُمعةُ مِن أنوارِ المَحامِد وَ المآثِر، خَمِرت طینةُ وجُودِها من تُفاحةٍ من تفاحِ الجَنّةِ، وَ کَتَبَ اللهُ فی صَحیفَتِها عِتقَ عُصاةِ الامةِ، و هِیَ أمُ السادَةِ النُجَباءِ، وَ سیدةُ نساءِ البتولِ العَذراءِ فاطمةُ الزهراء علیها السلام. امام حسن علیه السلام فرمودند: مادر من زهرا علیها‌سلام دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، گردنبند برگزیدگی، دُرّ صدف عصمت، روشنی جمال علم و حکمت است، مرکز دایره ی منقبت‌ها و فخرها، لمعه ای از نورهای محل ستایش و آثارها است. سرشت او از سیبی از سیب‌های بهشت سرشته شده و خدا در صحیفه‌ی او آزاد کردن گناهکاران امت را نوشته است. او مادر آقایانی است که به نجابت و خوبی برگزیده شده‌اند. همچنین سیده‌ی زنان، بتول، عذراء و فاطمه‌ی زهرا است. 📚منابع: مدینة المعاجز، جلد ۳، صفحه ۲۹۵ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۲
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼روضه‌خوانی حضرت زهرا علیهاسلام دررویای صادقانه حضرت سکینه علیهاسلام الملهوف عن سكينة: لَمّا كانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقامِنا، رَأَيتُ فِي المَنامِ... ورَأَيت امرَأَةً راكِبَةً في هَودَجٍ ويَدُها مَوضوعَةٌ عَلى رَأسِها، فَسَأَلتُ عَنها، فَقيلَ لي : فاطِمَةُ عَلَیها سَلام بِنتُ مُحَمَّدٍ أمُّ أبيكِ. فَقُلتُ: وَاللّه ِ لَأَنطَلِقَنَّ إلَيها ولَاُخبِرَنَّها ما صُنِعَ بِنا. فَسَعَيتُ مُبادِرَةً نَحوَها حَتّى لَحِقتُ بِها ووَقَفتُ بَينَ يَدَيها أبكي وأقولُ: يا اُمَّتاه جَحَدوا وَاللّه ِ حَقَّنا ، يا اُمَّتاه بَدَّدوا وَاللّه ِ شَملَنا، يا اُمَّتاه اِستَباحوا وَاللّه ِ حَريمَنا، يا اُمَّتاه قَتَلوا وَاللّه ِ الحُسَينَ أبانا. فَقالَت لي: كُفّي صَوتَكِ يا سُكَينَةُ! فَقَد قَطَّعتِ نِياطَ قَلبي ، وأقرَحتِ كَبِدي ، هذا قَميصُ أبيكِ الحُسَينِ لا يُفارِقُني حَتّى ألقَى اللّه َ بِهِ . الملهوف ـ به نقل از سَكينه سلام الله علیها: روز چهارم اقامتمان [در شام]، در عالم رؤيا ديدم كه . . . زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است. از [نامِ] او جويا شدم. به من گفتند: فاطمه علیهاسلام دختر محمّد صلی‌ الله ‌علیه‌ و آله، مادر پدرت است. گفتم: به خدا سوگند، به سوى او مى روم و آنچه را كه با ما كرده اند به او خواهم گفت. بلافاصله به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مى گريستم و مى گفتم: اى مادر! به خدا سوگند ، حقّ ما را انكار كردند. اى مادر ! به خدا سوگند، جمع ما را پراكنده كردند. اى مادر ! به خدا سوگند، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند. اى مادر! به خدا سوگند، پدرمان حسين علیه‌السلام را كُشتند. او به من گفت: «بس كن، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى. اين، پيراهن پدرت حسين علیه‌السلام است كه آن را از خود، دور نمى كنم تا با آن، خدا را ديدار كنم» 📚منابع: الملهوف، ص ۲۲۰ مثير الأحزان، ص ۱۰۴ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۸
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼حریم فاطمه عليها‌سلام در بهشت الْحَسَنُ بْنُ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ قَالَ لِأَنَّ لَهَا فِي الْجَنَّةِ قُبَّةً مِنْ يَاقُوتٍ حَمْرَاءَ ارْتِفَاعُهَا فِي الْهَوَاءِ مَسِيرَةُ سَنَةٍ مُعَلَّقَةً بِقُدْرَةِ الْجَبَّارِ لَا عِلَاقَةَ لَهَا مِنْ فَوْقِهَا فَتُمْسِكَهَا وَ لَا دِعَامَةَ لَهَا مِنْ تَحْتِهَا فَتَلْزَمَهَا لَهَا مِائَةُ أَلْفِ بَابٍ عَلَى كُلِّ بَابٍ أَلْفٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَرَاهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ كَمَا يَرَى أَحَدُكُمُ الْكَوْكَبَ الدُّرِّيَّ الزَّاهِرَ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ فَيَقُولُونَ هَذِهِ الزَّهْرَاءُ لَفَاطِمَةُ. حسن بن یزید می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرضه داشتم چرا فاطمه زهرا، زهرا نامیده شد؟ ﺣﻀﺮت ﻓﺮﻣﻮد: زیرا برای فاطمه علیهاسلام قبّه‌ای از یاقوت سرخ در بهشت وجود دارد که بلندای آن قبّه به قدر یک سال راه است و به قدرت حق تعالی در میان هوا ایستاده است و برای آن هزار دَر است و برای هر دَری هزار ملک ایستاده است، آن قبّه را اهل بهشت مانند شما که ستارگان را در آسمان مشاهده می کنید، می بینند. پس می گویند که: این قبّه‌ی زهرا (نورانی) از آن فاطمه ﺍﺳﺖ. 📚منابع: مناقب آل ابی‌طالب، ج ۳، ص ۳۳۰ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۰
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼سر حسين علیه‌السلام در دير راهب و زيارت حضرت فاطمه علیهاسلام از آن عَنْ أبی سعیدِ الشّامی ، قالَ : کنتُ یَوماً مَعَ الکفرةِ اللِّئامِ الَّذینَ حَمَلُوا الرؤُوسَ وَ السَّبایا إِلی دمشقِ ؛ فَوَصَلوا إِلی دِیْر النَّصاری . قالَ : فَلَمّا نَظَر القِسّیسُ إِلی رَأسِ الحُسینِ و إِذا بالنّور ساطِعٌ منه إِلی عَنانِ السَّماء ، فَوَقع فی قَلبِه هَیْبةٌ منه . فقال القِسّیسُ : دِیْرنا ما یَسِعُکم بَلْ ادخُلوا الرؤُوسَ و السَّبایا إِلی الدِّیرِ و حیطوا بِالدیرِ مِنْ خارِجٍ فإذا دَهَمَکم عدوٌّ قاتِلوه و لا تکونُوا مضطرِبین عَلی الرؤُّوسِ و السَّبایا . فَاسْتحسَنوا کلامَ القسّیس و قالوا : هذا هُو الرّأیِ . فَحَطّوا رأسَ الحسینِ فی صندوقِ و قَفَلوه وَ أَدخَلوه إِلی الدِّیرِ وَ النساءَ و زینَ العابدینِ و جَعَلوهُم فی مکانٍ یلیقُ بِهم. ثُمَّ إنَّ صاحِبَ الدیرِ أرادَ أنْ یَری الرأسَ الشَّریفِ و جَعَلَ یَنْظُرُ حولَ البیتِ الَّذی فیه الصَنددقُ – و کاَن له رازونةٌ – فحَطّ رأسُه فیها، فرأیَ البیتَ یَشرِقٌ نوراً و رأیَ أنَّ سقفَ البیتِ قد انشقَّ وَ نَزلَ مِنَ السّماءِ تَختَ عظیم، و إذا بِإمرأهٍ أَحَسَنَ مِن الحُورِ جالِسَةً علی التَّختِ و إِذا بشخصٍ یصیحُ : أَطْرقوا و لا تَنْظُروا، و إِذا قَدْ خَرجَ مِن ذلک البیتِ نساءٌ ... قال : فَأخرِجْنِ الرأسَ مِن الصندوقِ وَ کلٌّ مِن تلک النساءِ واحدةٌ بَعدَ واحدةٌ یُقبِّلنَ الرأسَ الشّریفِ . فَلَمّا وَقَعتِ النوبةُ لمولاتی فاطمة الزهراء عَلَیها سَلام غُشِی علیها و غُشِی صاحبُ الدیر، و عادَ لا یَنظُر بالعینِ بَل یَسْمَعُ الکلامَ، و إذا بقائِلة تقول: السلامُ علیک يا قتیلَ الأُمِّ ، السلام علیک یا مظلومَ الأُمِّ السلام علیکَ یا شهیدَ الأُمِّ، لا یَتَداخَلک همٌّ و لا غمٌّ، و إنَّ اللهَ تعالی سَیفرِجُ عنّی و عنکَ؛ یا بنیَّ! من ذا الذی فرَّقَ بینَ رأسِک و جَسدِک ؟ یا بنیَّ ! مَن ذا الّذی قَتَلک و ظَلَمَک؟ یا بنیَّ! من ذا الّذی سُبی حَریمُک؟ یا بنیَّ! مَن الذی أَیتم أطفالَک. ثمَّ إِنَّها بَکَتْ بکاءاً شدیداً. فلمّا سَمِع الدیُرانی ذلک إِندَهَشَ وَ وقَعَ مَغْشِیّاً علیه. ابو سعید شامی می‌گوید: روزی همراه کفار پستی که سرهای شهدا و اسیران را به شام می بردند، بودم. پس به کلیسای مسیحیان رسیدند. هنگامی‌که قسیس به سر امام حسین علیه‌السلام که نوری از آن به سمت آسمان ساطع بود نگريست، هیبت آن حضرت در قلبش واقع شد. قسیس به آن‌ها گفت: دیر ما به اندازه ی جمعیت شما بزرگ نیست. سرها و اسیران را وارد دیر کنید و از بیرون دیر را احاطه کنيد. اگر دشمنی حمله نمود او را بکشید و به خاطر سرها و اسیران نگران نباشید. آن‌ها کلام قسیس را پسندیدند و گفتند این نظر خوبی است. پس سر حسین علیه‌السلام را داخل صندوق قرار داده و قفل نمودند و همراه زنان و امام زین‌العابدین وارد دیر کردند و آن‌ها را در مکانی که تحت نظر داشته باشند قرار دادند. صاحب دیر خواست تا سر مطهر را ببیند و به خانه ای که صندوق در آن قرار داشت نگاه می‌کرد. او رازیانه اى داشت كه سر را در آن پیچید. در آن هنگام نورخانه را فرا گرفته و سقف خانه شکافته شد و از آسمان تختی بزرگ فرود آمد. ناگهان زنی که از حوری ها نیکوتر بود بر آن تخت نشست و شخصی فریاد می‌زد: راه باز کنید و نگاه نکنید. در آن لحظه از آن خانه زن‌هایی خارج شدند. آن زن‌ها سر را از صندوق بیرون آوردند و هر کدام یکی پس از دیگری سر شریف را می‌بوسیدند. هنگامی‌که نوبت به مولای ما فاطمه زهرا علیها سلام رسید، حضرت غش كردند و صاحب دیر نیز غش كرد. راهب با چشم نمی‌دید بلکه تنها کلام و سخن آن‌ها را می‌شنید که گوینده‌ای می‌گفت: سلام بر تو ای کشته ی مادر! سلام بر تو ای مظلوم مادر ! سلام بر تو ای شهید مادر! ناراحتی به خود راه مده و غصه نخور. زیرا خداوند در آینده فرج من و تو را می‌رساند. ای پسرم چه كسى بین سر و بدنت جدایی انداخته است؟ ای پسرم چه کسی تو را کشته و به تو ظلم روا داشته است؟ ای پسرم! چه کسی خانواده ات را به اسارت در آورده؟ ای پسرم چه کسی اطفال و کودکان تو را یتیم كرده است؟ سپس به شدت گریست. هنگامی‌که صاحب دیر این کلام را شنید، مدهوش شد و غش کرد. 📚منابع: الدمعة الساکبة، جلد ۵، صفحه ۷۰ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۰
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼️پيرهن خونين را به طاق عرش مي‌زنند اذا قامَتِ القیامهُ نادی مُنادٍ مِنْ بَطنانِ العَرْشِ: «یا أَهلَ المَحْشَرِ، غُضّوا أَبصارَکُم، فَإِنَّها تُریدُ أَنْ تَجُوزَ فاطمةُ عَلَیها سَلام بنتُ محمدٍ صلی الله علیه و آله. فَتَأتی فاطمةُ و عَلی رأسِها ثَوبُ الحسینِ مخضبٌ بالدماء، فَتَأخُذُ بقائِمةِ العَرشِ وَ تَقولُ: «اللّهُمَ احکُمْ بَینی و بَینَ قَتَلةِ وَلَدی الحُسَیْن »، فَیُدخِلُ اللّهُ تَعالی قتلةَ الحسینِ النّارَ. (وفاطمةُ علیها سلام تَقولُ بَعدَ ذلک: «اللّهمَ اقْبَلْ شَفاعَتی فَیمَنْ بَکی عَلی وَلدی الحُسینِ». فَیَقبلُ اللّهُ شفاعَتَها و یُدخِلُ الباکینَ علی الحسینِ عَلَیه السَّلام فِی الجنهِ) هنگامی‌که قیامت بر پا می‌شود، منادی از قلب عرش ندا می‌دهد: ای اهل محشر چشم بر بندید که همانا فاطمه علیهاسلام دختر محمد صلى‌ اللَّه‌ عليه ‌و آله و سلم قصد دارد از محشر عبور کند. پس فاطمه علیهاسلام می‌آید در حالی که بر سرش لباس خون‌آلود حسین علیه‌السلام است. آن را به ستون عرش آویخته و می‌گوید: خداوندا بین من و قاتلان فرزندم حسین علیه السلام حکم بفرما. پس خداوند قاتلان حسین علیه‌السلام را وارد آتش می‌کند و فاطمه علیهاسلام می‌گوید: خداوندا شفاعت مرا در حق کسانی که بر فرزندم حسین علیه‌السلام گریستند، قبول کن خداوند هم شفاعت او را می پذیرد و گریه کنان بر حسین علیه‌السلام وارد بهشت می‌شوند. 📚منابع: الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج ۲۴، ص۹۹ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۶
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼️فاطمه(س) موجب هدایت المناقب: عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ وَجْهِهِ ثُمَّ أَخَذَ ذَلِكَ النُّورَ فَقَذَفَهُ فَأَصَابَنِي ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ فَاطِمَةَ ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ثُلُثُ النُّورِ فَمَنْ أَصَابَهُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ اهْتَدَى إِلَى وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ لَمْ يُصِبْهُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ ضَلَّ عَنْ وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: هنگامى كه خداوند بهشت را آفريد، خلقت آن را از نور وجه خود قرار داد، سپس آن نور را گرفته و پراکنده نمود، پس يک سوم آن نصيب من گرديد و يک سوم آن نصيب فاطمه و يک سوم باقيمانده نصيب على و فرزندانش گرديد. پس هر كس كه از آن نور بهره ‏اى برده باشد به ولايت و محبّت آل محمّد هدايت مى ‏شود و كسى كه چيزى از آن نور به او نرسيده باشد، از ولايت آنها بى‏ نصيب مى‏ ماند. 📚منابع: بحارالانوار، جلد ۴۳، ص ۴۴ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۵
🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼️روضه‌خوانی حضرت زهرا علیها سلام برای حضرت سیدالشهداء در محشر قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیه و آله إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ عَلَیها سَلام فِي لُمَّةٍ مِنْ نِسَائِهَا فَيُقَالُ لَهَا ادْخُلِي الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوُلْدِي مِنْ بَعْدِي فَيُقَالُ لَهَا انْظُرِي فِي قَلْبِ الْقِيَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَى الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَائِماً لَيْسَ عَلَيْهِ رَأْسٌ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً فَأَصْرَخَ لِصُرَاخِهَا وَ تَصْرُخُ الْمَلَائِكَةُ لِصُرَاخِنَا فَيَغْضَبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا عِنْدَ ذَلِكَ فَيَأْمُرُ نَاراً يُقَالُ لَهَا هَبْهَبُ قَدْ أَوْقَدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ لَا يَدْخُلُهَا رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا غَمٌّ أَبَداً فَيُقَالُ الْتَقِطِي قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَیه السَّلام فَتَلْتَقِطُهُمْ فَإِذَا صَارُوا فِي حَوْصَلَتِهَا صَهَلَتْ وَ صَهَلُوا بِهَا وَ شَهَقَتْ وَ شَهَقُوا بِهَا وَ زَفَرَتْ وَ زَفَرُوا بِهَا فَيَنْطِقُونَ بِأَلْسِنَةٍ ذَلْقَةٍ طَلْقَةٍ يَا رَبَّنَا لِمَ أَوْجَبْتَ لَنَا النَّارَ قَبْلَ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ فَيَأْتِيهِمُ الْجَوَابُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ مَنْ عَلِمَ لَيْسَ كَمَنْ لَمْ يَعْلَمْ از پيامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ و ‌آله نقل است که فرمودند: «در روز قيامت فاطمه عليهاسلام در ميان جمعی از زنان وارد محشر می شود. به ايشان عرضه مي‌شود: وارد بهشت شوید. می‌فرمايد: داخل نمی‌شوم تا بدانم بعد از من با فرزندم چه کردند. پس به او می‌گويند: به ميان محشر نگاه کن. پس نگاه مي‌کند به حسين علیه السلام که ايستاده درحالي‌که سر در بدن ندارد و فرياد مي‌کشد. من نيز با فرياد و شيون او فرياد می‌کشم و ملائکه با او شيون می‌کنند. (در روايتی آمده که ناله می‌کند: اي پسرم! ای ميوۀ قلبم. در آن لحظه خداوند غضب مي‌کند. پس به آتشي -که آن را «هب هب» مي‌خوانند و هزار سال افروخته شده تا سياه شده و روحي داخل آن نشده و از آن خارج نشده است-دستور مي‌دهد که قاتلان حسين علیه السلام را دربرگيرد. پس آن‌ها را برمي‌گيرد. هنگامي که آن‌ها را بر مي‌چيند فرياد مي‌کشد و آنان فرياد می‌کشند؛ ناله می‌زند و آن‌ها می‌نالند؛ بر افروخته می‌شود و آن‌ها برافروخته می‌شوند. سپس با زبان گويا به سخن می‌آيند: پروردگارا! چرا آتش را قبل از بت پرستان بر ما واجب کردی؟ پس جواب از جانب خداوند عز و جل می‌آيد: کسی که علم دارد و آگاه است مانند کسی نيست که نمی‌داند. 📚منابع: الملهوف، صفحه ٢٨ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۷
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
با سلام صفحه ی اینستاگرام مجموعه مثلِ الباقی پیج های انقلابی به جهت نشر تصاویر سردار دلها توسط مدعیان آزادی بیان خبیث از دسترس خارج شد. آدرسِ جدید : http://instagram.com/babolharam__net پی نوشت: به قول رهبرِ وطن پرست و شجاعمون تنها یک راه باقیست : آقای لطفاً از خواب غفلت بیدار شوید و کلاهتان را کمی بالاتر بگذارید؛ البته اگر مثلِ کلاه به سر نیستید. 🔸پیجِ جدید ما را لطفا فالو بفرمایید: http://instagram.com/babolharam__net http://instagram.com/babolharam__net
🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤 🔸زمیـــــــــنه بسیار زیبا شهادت خانوم فاطمه ی زهرا(س) چند روزیه  داره زینب   حسرت دیدن روتو  وضو گرفتی و دیدم ورم زخــــم بازوتو نفست افتاده به تپش از بازوی شکسته نکش ترو به جون زینب کار مگه که مرده زینب تو که واسه ی قدم زدنت  میکشی منت دیوار رحمی بکن به قلب زارم بسه همین غمی که دارم مرهم روی زخمات میزارم نرو نرو امید زینب(3) چی شده مادر اینجوری     بهونه ی کفن داری گریه و حرف پنهونی     چند شبه با حسن داری بخدا داری خوب میشی زود مگه همین دو روزه نبود موی منو زدی شونه پس چیه قصه ی کفنو حرفای  اخرو زدنو تابوت گوشه ی خونه بی تو از این زمونه سیرم شفا تو از خداومیگیرم یاکه منم باهات میمیرم نرو نرو امید زینب(3) 📚شاعــــر:محمدجوادحیدرے
🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤 ♦️زمینه وشور روضه ای شهادت خانوم فاطمه ی زهرا(س) تقدیم به دختر دردانه حضرتش باز چشاتو بستی دوباره ببین چشای دخترت داره میباره(۲) شده به خاطره حسینت نرو بالا سرش کی اب بزاره(۲) چشاتو وا کن رمقو نگیر ازم مادر بری جواب حسنین و چی بدم مادر میمیرم و زنده میشم تا نفس اروم میزنی زوده برا من بخونم  من الذی ایتمنی میمیرم و زنده میشم فکر بابا کن و نرو دلت میاد چطور بری  از دخترت دل بکنی مادر نرو دخترتو تنها نزار  بری بی تو میمیرم(۳) پاشو قدم بزن دوباره  حالا که دستات نمیشه بگیره شونه(۲) راضیم حالا اگه حتی  کمک بگیری از دیوار خونه(۲) این حال و روزت می کنه منو کبابم مادر  تو رو خدا چیزی بگو نده عذابم مادر عذاب دیگه بیشتر از این  جلو چشمام زدنت کسی ندونه می دونم  کبود کل بدنت عذاب دیگه بیشتر از این  وقتی خودم دیدم چطور هم بابا رو میکشیدن هم تو رو می کشیدنت مادر نرو دختر تو تنها نزار  بری بی تو میمیرم(۳) داری میری و کوله بار  درد و غمو برای زینبت میزاری  برام میزاری(۲) از تو برام فقط میمونه  یه چادر خاکی و خونی یادگاری(۲) یادم میاره غم تو هر گوشه ی این خونه وقتی هنوز پشت در و دیوار خونه خونه مونده هنوز یادم بره بین در و دیوار دیدمت پشت در سوخته تو رو  زخمی مسمار دیدمت مونده هنوز یادم بره میون اتیش بودمو از میون چهل نفر با چشمای زار دیدمت مادر نرو دخترتو تنها نزار  بری بی تو میمیرم(۳) 📚شاعــــر:محمدجوادحیدرے
◾️سبک زیبای فاطمی ◾️ ✍🎵 شعر وسبک : برادر علی صمدی بند اول: بضعه ی قلب رسول و هستی حضرت خاتم خالق زهره ی منظوم ، علت خلقت عالم شان نزول تمام برکت و خیر خداوند رحمت و فیض الهی خورده به نام تو پیوند یا زهرا تو مقصد حاجاتی یا زهرا تو مادر ساداتی شد ذکر تمام ما این شبها یا زهرا مدد مدد مولاتی مادرم بدیم رو دیدی اما باز هوامو داری خواهشم اینه که محشر مادرم تنهام نذاری یا وجیه عندالله اشفعی لنا عندالله ... بند دوم: ذکر توسل کل ائمه نام تو بانو جن و ملائک و انسان همه غلام تو بانو عادتمه تو نمازام به عشقت حضرت مادر قبل قنوتا میخونم همیشه سوره ی کوثر نام تو کلید قفل دل ها حلال مسائل و مشکل ها میمیریم اگر خانم دستاتو برداری از رو سر سائل ها اشک من کمه برا تو خون داره میباره چشمام مادرم فقط تو بودی علت خوشی ایام یا وجیه عندالله اشفعی لنا عند الله بند سوم : این شبا هم دم حیدر اشک و ناله و آهه سنگ صبور و شریک غمهای مرتضی چاهه شد در نیم سوز و مسمار مثل نمک روی زخماش فاتح قلعه ی خیبر به سختی پا میشه از جاش فاطمه تو رفتی حیدر مونده خون تو به روی بستر مونده وقتی دید کبودی بازوتو شیر حق مضطر شد و درمونده تکیه کرد کنج حیاط و گریه کرد مثل بچه ها دیده شد راز نگفته مرتضی مرد برای زهرا یا وجیه عند الله اشفعی لنا عندالله ◾️◾️◾️◾️✍✍✍◾️◾️◾️
🔻زمینه زبانحال حضرت زینب(س) با مادر در بستر 🔻 مادر وآآآی چشمام اسیر شبنمه خونه محیط ماتمه وقتی تو گریه میکنی بابا دلش پُراز غمه با زینبت سخن بگو ای بغض رفته در گلو غیر از سلامتی تو زینب نداره آرزو آهم آتشینه حرف من همینه بی تو شام تاره روزهای مدینه کاش دعا بخونی پیش ما بمونی خیلی زودِ رفتن تو هنوز جوونی مادر وآآآی تو سایبون خونه ای الگوی هر زمونه ای با این همه شکستگی تو مادر نمونه ای تا پای جونت ایستادی درس وفا رو یاد دادی رنگ از رخ خدا پرید وقتی روخاکا افتادی روزمین خاکی مثل چشمه پاکی پا بپای بابا یار سینه چاکی یاس روسفیدی مادر شهیدی از غم زمونه روز خوش ندیدی مادر وآآآی شبها که ناله میزنی قلبم رو از جا میکَّنی یا به حسین خیره میشی یا که بفکر حسنی دستت چه پُر ورم شده سویِ چشات چه کم شده اصلا به سنّت نمیاد سرو قدت چه خم شده یاس خشک و زردی کوله بار دردی با تموم زخمات دور ما میگردی بی تو سر بزیرم من بهونه گیرم کاش دعا کنی تا جای تو بمیرم مادر وآآآی جهت استفاده ذاکرین مجتبی صمدی
بسم الله الرحمن الرحیم سبک زمینه حضرت زهرا سلام الله علیها : بند اول زهرا - داری میری و می مونم تنها تنها - با کوله بار و غصه و غم ها غم ها - جون منو می گیره تو دنیا دنیا - واسم سرابه بعد تو زهرا ، زهرا می ری و خونه خراب میشه بدون تو علی رویاهاش نقش بر آب میشه بدون تو علی تو تموم دلخوشیش بودی و بعد رفتنت زندگی براش عذاب میشه بدون تو علی ۲ می مونه ، با دردا به حالش ، از فردا می خندن ، نامردا بعد از تو ، میمونه - تنهای تنها (( فاطمه نرو - نرو - نرو - نرو )) بند دوم خونه - بدون تو جهنمه زهرا بی تو - حالم بده یه عالمه زهرا چونکه - تموم دل خوشی من بودی هرچی - گریه کنم برات کمه زهرا ، زهرا زندگی بی تو برای من دیگه حروم میشه عمر من با رفتن تو از خونه تموم میشه بستر خالیه تو مث یه خارِ تو چشام داغ رفتن تو استخون تو گلوم میشه ۲ واویلا ، واویلا اسم من ، شد حالا حیدر ، بی زهرا بعد از تو می مونم - تنهای تنها (( فاطمه نرو - نرو - نرو - نرو )) بند سوم کوه - غم روی شونه های من مونده انگار - مدینه من رو از خودش رونده من که - فاتح بدر و خیبرم حالا تابوت - دل منو بدجوری سوزونده ، زهرا زهرا داره پیش چشم خیس من توون من میره باورم نمیشه که داره بدون من میره پیرم می کنه مصیبت نبودنش آخه با دل شکسته همسر جوون من میره ۲ تا رفتی - از دنیا دنیا شد - بی معنا واسه من - ای زهرا بعد از تو می مونم - تنهای تنها (( فاطمه نرو - نرو - نرو - نرو ))
سبک بعد تو زهرا من بی رمق و خستم بعد تو زهرا من رو دنیا چشم بستم گریه میکنم با یاد غمت پیر شده بودی با سن کمت یادم نمیره مصیبتای اون قد خمت حلال کن حیدرو حلال کن حیدرو (یا زهرا فاطمه) رفتی و بردی تو صبر و قراره علی تنها شده گریه مونس و یار علی غیر تو زهرا یاور ندارم مرگ تورو من باور ندارم سرم و از این زانوی غصه برنمی دارم حلال کن حیدرو/حلال کن حیدرو (یازهرا فاطمه) خاطره های تو تنها به جا مونده تو ظهر عاشورا قرار ما مونده اون لحظه ی که زینب می بینه با پا نشسته به روی سینه از پشت گردن داره می بره سرو ز کینه حلال کن حیدرو/حلال کن حیدرو (یا زهرا فاطمه) به قلم شاعران اهل بیت
🏴 بند ۱ میان بستر ، حبیبه ای زِ داور ماست میان بستر ، ستاره ی پیمبر ماست میان بستر ، دلی پر از بلا و غم ، تن کبود مادر و ، نیلوفر ماست ای مادر ، نگاه من بر این بستر ۲ ای مادر ، مرا ببین به چشمِ تر ای مادر ، ( ز پیش من مرو دیگر ) ۲ (مادر ، از زنده بودن ، اگر بریدی دل مرو بدون زینبت مادر ، به آسمان ها ، اگر کنی منزل مرو بدون زینبت ) ۲ 🏴 بند ۲ چرا ای مادر ، که حالتت چو اعتکاف است چرا ای مادر ، به پیکرت زخم مصاف است چرا ای مادر ، شده شکسته پهلویت ، چرا به روی بازویت ، جای غلاف است ای مادر ، شده چرا به نجوایت ای مادر ، چه بی صدا نفس هایت ای مادر ، ( بمان که جان دهم جایت ) ۲ ( ای وای ، بمان کنارِ ، یار غریب خود غریبه بابا به خدا ای وای ، بازم حمایت ، کن از حبیب خود غریبه بابا به خدا ) ۲