#مناجات_روز_عرفه
#مناجات_با_خدا #دلتنگ_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بعدِ آن شبها که با امید غفران آمدم...
بار دیگر محضرت العفو گویان امدم
فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟؟
نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم!
من تورا که میشناسم ،تو نمیگیری به دل..
گیرم اصلا با گناهان دوچندان آمدم
این غرورم را نبین! ردم کنی دق میکنم
بی پناهم بی کسم خیلی پشیمان آمدم
آن جوانِ عاصیِ سرمست دیگر نیستم..
سن و سال از من گذشته دیده گریان آمدم
خواستی راهم نده اما نگو "در" هم نزن
تو که میبینی دم این خانه حیران آمدم
میهمان یعنی حبیب تو، مزاحم نیستم
سفره ات را باز کن حالا که مهمان آمدم
مشکلم مشکل گشا دارد که آن هم حیدر است
روی کردم به نجف گفتم علی جان آمدم
من دلم شور محرم میزند کاری بکن..
از تو پنهان نیست تا اینجا پریشان آمدم
تازه فهمیدم که قدر روضه را نشناختم
سالها در روضهی آقا چه آسان آمدم
کربلا آماده شو، دیگر حسینت راهی است
به هوای قافله سوی بیابان آمدم
مسلمش روی قناره ،او خودش صحرانشین
کوچه های کوفه را دیدم هراسان آمدم
من خبر دارم که ارباب مرا بد میکشند
به هوای بوی پیراهن به کنعان آمدم
یک نفر با شمر میگوید که ذبحش مال تو
شمر میگوید که جسمش را بچرخان! آمدم!
آی مردم ذبح نه! والله اقا نحر شد
بوی خون می آید از شعرم، به پایان آمدم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#عرفه
#امام_حسین
یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا
قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا
مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا
جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا
اشکِ خون می بارد آقا در فرازِ هر دعا
شد توسل با دل و جانش به درگاهِ خدا
بار اِلها! این حسین و این تو و اَمرِ قضا
هر چه باشد با دل و جانم رضایم بر رضا
ناگه از جانِ رسالت بر وی آمد این ندا
میوه ی جانِ پیمبر حجِ خود را کن رها
ترکِ این منزل، سفر کن سوی قومِ اشقیا
تا که اصلِ حجِ تو کامل شود در کربلا
قُرهًُ العینِ من ای فرزندِ زهرایِ بتول
باید این حجِ تو در کرببلا گردد قبول
باید از داغِ تو گردد سینه ی زینب ملول
غارتِ بیگانه گردد خیمه ی آلِ رسول
یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا
قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا
مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا
جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا
چون خدا خواهد ببیند تا تو را صد پاره تن
ظالمان غارت کنند از پیکرِ تو پیرَهن
در دلِ دشت و بیابان بی حنوط و بی کفن
تا بتازد نعل سمِ اسبها را بر بدن
تا حسین عزمِ سفر کرده به سویِ کربلا
تا ز لب جاری نموده ذکرِ تسبیح و ثنا
بانگِ حُزّانِ ملائک از منا تا کربلا
تا به گوشِ کعبه و تا زمزم و سعی و صفا
زین مصیبت ناگهان عرشِ خدا لرزان شده
دردِ این هجرت وجودِ جبرئیل نالان شده
فاطمه در اشک و آه و مرتضی گریان شده
بر حسینش نوحه گر پیغمبرِ سبحان شده
آن امامِ عشق گوید زینب و عباسِ من
جمله هم پیمان شویم ای لاله های یاسِ من
کن علَم بر پا برادر ماهِ نیک اَنفاسِ من
زینبِ محمل سوارم ای گُلِ احساسِ من
یا حسین اِبن عَلی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا
قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا
مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا
جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا!
هستی محرابی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
arafeh.mp3
1.27M
زمزمه به مناسبت روز عرفه
عرفه روز مناجات،عرفات درگهِ حاجات
عرفه روز رهایی،روز وصل و آشنایی
سیّدی الهی الاعفو…
عرفه روزیه که دل،میشه بی قرار دلبر
نامِش و به لب میاریم،دم به دم با چشمای تر
سیّدی الهی الاعفو…
عرفه خوبه دل ما،پُرِ از لطف و عطا شه
از میونِ این مناجات،راهیِ کرببلا شه
سیّدی الهی الاعفو…
عاشقا با سوز و ناله،همدمِ اشکِ دو عِینَن
عده ای تو عرفات و،عده ای صحن حسینن
سیّدی الهی الاعفو…
توی این دعای زیبا،به نامِ غریب مادر
وا میشه راهِ گُریزِ،روضه ی امامِ بی سر
یا حسین غریب مادر…
اون آقا که لبِ تشنه،سرش از بدن جدا شد
سرِ پاکِش پیش زینب،ماهِ روی نیزه ها شد
یا حسین غریب مادر…
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره
دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره
این روزایی كه دم به دم غریبی رو حس می كنم
با گریه یاد غربت عزیز نرگس می كنم
تا كه بیای تو از سفر تا كه ببینی حالمو
نذر نگاهت می كنم این اشكای زلالمو
میون طوفان غمت شكسته بال و پر من
كاشكی بیای پا بذاری به روی چشم تر من
كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوی گلاب
با مژه جارو می زنیم با اشكامون می پاشیم آب
كاشكی بیای و سوغاتی برام بیاری بوی سیب
یا كه یه مهر و تسبیح از تربت ارباب غریب
كاشكی بیای برامون از تشنگی و آب بخونی
بیای رو منبر بشینی روضۀ ارباب بخونی
مسلمیه دم بگیری با گریه و شور و نوا
بیای و با هم بخونیم "حسین من كوفه نیا"
كوفه نیا كه اینجاها قحطی آبه به خدا
حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا
اینجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با كعب نی منتظر رقیۀ سه ساله اند
همه با فكر انتقام روز می كنن شباشونو
نعلای تازه می زنن تموم مركباشونو
رو خاك گرم كربلا سه روز می مونه پیكرت
خورشید نیزه ها می شه اینجا سر مطهرت
شاعر : یوسف رحیمی
#عرفه
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد
عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد
عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب
نام این کار گذارید هنر، می چسبد
سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد
قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید
سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر می چسبد
ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟
یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد
جعفر ابوالفتحی
.
#زمزمه
#مناجات #روز_عرفه
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_من_دربدر_کوی_ابالفضل_وحسینم
روز عرفه آمده مهمان تو هستم
شرمنده ی جود تو و احسان تو هستم
یا سیدی العفو(۳)
روز عرفه آمده و بر تو پناهم
یارب کرمی، خسته ام از بار گناهم
یا سیدی العفو(۳)
روز عرفه کن نظری بر من مسکین
از لطف و کرم دردِ مرا هم بده تسکین
یا سیدی العفو(۳)
روز عرفه آمده با روی سیاهم
شرمنده ام از جرم خود و عمرِ تباهم
یا سیدی العفو(۳)
روز عرفه آمده برسفرهء عامت
از شرم، بریزم ز بصر اشک ندامت
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حقِ پهلوی بشکسته ی زهرا
یارب ز کرامت ،گنه من تو ببخشا
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حق سید و سالار شهیدان
سوز عطش کرب و بلا ناله ی طفلان
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حق پیکر چاک علی اکبر
یارب به حق خون گلوی علی اصغر
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حق فاطمه و باغ گل یاس
یارب به حق دست قلم گشته ی عباس
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حق زینب و آن اشک دو عینش
یارب به حق پیکر در خون حسینش
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حق صورت نیلی رقیه
رخسار کبود گشته ز سیلی رقیه
یا سیدی العفو(۳)
یارب به حق مهدی زهرا گل حیدر
از جرم و گناه من دلخسته تو بگذر
یا سیدی العفو(۳)
#مناجات_روز_عرفه
#سبک_آواز_دشتی
#سبک_من_دربدر_عشق_اباالفضل_وحسینم
#سبک_چو_گیسوی_تو_من_در_پیچ_وتابم
#مشهد_مقدس
.
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
224.4K
بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#غلامرضا_سازگار
ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
مشعر و خیف و منی را بنگرید
با نگاه دل خدا را بنگرید
سینه نورانی، نفس ها مشک خیز
چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز
خاک با مشک و عبیر آمیخته
اشگ مهدی در بیابان ریخته
ای منی آهنگ دیگر ساز کن
دفتر اسرار خود را باز کن
وصف آن پیر خدا جو را بگو
قصّه ی قربانی او را بگو
عشق اینجا خودنمایی می کند
مرگ دائم دل ربائی می کند
کارد لرزد در کف دست پدر
روح رقصد در تن پاک پسر
بوسه های تیغ روی حنجر است
یا نوازش های دست هاجر است
عشق می جوشد به رگ های خلیل
تیغ می گوید که یَنهانی جلیل
دوست بهر دوست خود را ساخته
تیغ اینجا رنگ خود را باخته
الله الله همّتی کن جبرئیل
تا بگیری تیغ از دست خلیل
این که کرده جان خود تسلیم دوست
لحظه ای، آنی نمی گنجد به پوست
در جبینش نور احمد را به بین
دیده بگشا و محمّد را به بین
ای قضا زامر خدا تعجیل کن
خلق را قربان اسماعیل کن
ای فلک دست دعا از دل برآر
ای ملک از عرش قربانی بیار
آی حُجّاج این ندا را بشنوید
بشنوید اینک خدا را بشنوید
در منی از سوی ربّ العالمین
گوسفند آورده جبریل امین
کای خلیل از تو پذیرفتیم ما
امتحان بود آنچه را گفتیم ما
کردی اجرا آنچه را ما خواستیم
بر خلیلیّت تو را آراستیم
هر چه هست و نیست در فرمان ماست
تیغ در دست تو، حکم از آنِ ماست
بنده گی کردی خلیل ما شدی
همدم بی جبرئیل ما شدی
این ذبیح ماست رویش را ببوس
تیغ بگذار و گلویش را ببوس
گر چه طفلت تیغ ما را مشتری است
آنکه باید ذبح گردد دیگری است
او سرا پایش نشان هر بلاست
قتلگاهش در منای کربلاست
پیش از آن کآید وجودت در وجود
بوده بر سجّاده ی خونش سجود
پیش تر از خلقت این روزگار
کرده اسماعیل ها بر ما نثار
تو خلیل مایی امّا او ولی است
نام زیبایش حسین بن علی است
عشق تا شام ابد مرهون اوست
اشگ «میثم» ها نثار خون اوست
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#غلامرضا_سازگار
عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست؟
عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست
ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد
مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست
هر کجا رو آوریم و هـر طرف چشم افکنیم
خیمـۀ حجـاج بیـتالله پیش چشـم ماست
نـور از هر خیمـه میتابـد بـه بـام آسمـان
خیمهها بیتالله و اشک و مناجات و دعاست
حاجیـان دارنـد بـر سـر شـوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست
ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوشتر آن حاجی که جای او در آغوش خداست
جان من قربان آن حاجی کـه زیـر خیمهها
چشم او گریان به یـاد خیمههای کربلاست
پیشتر از دید چشمم خیمه میآید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟
حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمهگاه مهدی موعود ماست
این صدای گریۀ مهدی است میآید به گوش؛
یا صـدای نالۀ «العفـو» ختمالانبیـاست؟
نالـۀ جانسـوز «یــااللهِ» ختـمالمـرسلین
یا صـدای گریـۀ شوق علی مرتضـاست؟
یا امـام مجتبا صـورت نهـاده بـر زمین؛
یـا نـوای آسمـانسـوز قتیل نینـواست؟
یکطرف آمـاده ابـراهیم، بـر ذبـح پسـر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهـر فداست
جان من قربـان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهـر علقمـه، گـه در کنـار قتلگاست
جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیـر و نوجوان و پیرمرد پارساست
حاجیان سر میتراشند و عـزیز فـاطمه
در منای دوست میبینم سرش از تن جداست
جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هـم قتیـلالاشقیـا و هـم ذبیـحٌ بالقفـاست
جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نـی، تنش پامـال سمّ اسب هاست
جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
مـروۀ او قتلگـاه او، صفـا طـشت طـلاست
گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
▶️
عید سعید قربان، ز اعیاد مسلمین است
دلهای ما در این روز ،شاد از سرور دین است
خیل خلیلیان را، این موهبت مبارک
محبوس گشته ابلیس، مأیوس در کمین است
از بارگاه ایزد ،قوچ بهشتی آمد
گُل بر منا بپاشید، جبریل در زمین است
والعادیاتِ ضبحاً، فالموریات قَدحا
آن یار بت شکن را ،الطاف حق معین است
پیغام عید اَضحا ،بر پیروان طاها
با جان و دل اطاعت، از ربّ العالمین است
تصویر آن منا را ،بر کربلا کشیدند
چون وعده با خلیل و ،قربانی از حسین است
آداب حجّ اکبر ،با کربلا قبول است
آن کعبه قدس دوّم ،این کعبه بی قرین است
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#غلامرضا_سازگار
▶️
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر
ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam