#امام_حسین_مناجات
#حضرت_علی_اصغر
شکر حق روز و شبم با روضه ات سَر میشود
چشم های من فقط با نام تو تَر میشود
قیمتی داده به من این کیمیای مِهر تو
خاک هم زیر قدم هایت چُنان زَر میشود
خوانده ام آقا ثواب زائران کربلا
همتراز با نود حج پیمبر میشود
هر کسی که جان دهد پای بساط روضه ات
چون شهیدان پیکرش پاک و مطهّر میشود
لحظه ی مرگم سرم را روی زانویت بگیر
خار در آغوش گل باشد معطّر میشود
حرف گل آمد گریز روضه ام اینگونه شد
گل اگر بی آب باشد زود پرپر میشود
مادری خیمه به خیمه در پی یک قطره آب
در دل صحرا روان مانند هاجر میشود
اسمعیلم پا مکش برخاک اینجا کربلاست
حال و روزت از عطش هر لحظه بدتر میشود
نه غذایی خورده ام نه آب که شیرت دهم
خنج بر سینه مزن شرمنده مادر میشود
کودک لب تشنه ام اینگونه بی تابی نکن
میرسد سقّا گلوی خشک تو تَر میشود
عاقبت این تیر های حرمله شَر میشود
مقصد تیر سه شعبه حلق اصغر میشود
#نوید_طاهری
رباعیات اول مجلسی شب ششم
و قاسم بن الحسن علیهالسلام
ای دوست فقط دل به خدا وابگذار
با یار دل غمزده تنها بگذار
خواهی نشوی راهی هر بیراهه
در راه حسینبنعلی پا بگذار
در خیر رسیده در گنه نارس باش
در محفل عشاق بیا خالص باش
کن دور ز تن رخت تعلق ها را
در راه شهید کربلا عابس باش
در روضه ملاک برتری پاکیهاست
سکوی پرش برای افلاکی هاست
با گریه به کربلا شهیدان گفتند
این رمز صعود پیراهن خاکی هاست
خشکیم ولی به روضه باران دیدیم
سگ را در این کهف چو انسان دیدیم
تنها ره عاقبت به خیری راما
در مسلک آقای شهیدان دیدیم
ثابت شده برهان به خدا لازم نیست
علامه بدون عاشقی عالم نیست
در کرب و بلا ز بسکه کوبیده شده
رزمنده قد کشیده چون قاسم نیست
دوبیتی حضرت قاسم ابنالحسن علیهالسلام
برادرزادهء زیباترینم
نکش پاتو رو خاکا نازنینم
چشام داره سیاهی میره قاسم
چطور جون کندن تورو ببینم
عروست توی خیمه بیقراره
صدا نالهش میآد که سوگواره
توی خون تازه دومادم خوابیده
خدا واسه کسی اینجور نیاره
زبس کوبیدنت اینا با نعلا
فرورفته تنت تو خاک صحرا
تو از مادربزرگت ارث بردی
شکسته دندههات مانند زهرا
بهدنبال علیاکبر دویدی
شکستی درد زهرا رو چشیدی
تو آغوشت گرفتم دیدم ای وای
قد چند سال یک هوقد کشیدی
صدام کردی عمو اومد سراغت
میریزه خون، رولبهات ازدماغت
چشت کردن که افتادی به این روز
بمیرم وا شده از هم جناغت
مجتبی صمدی شهاب۱۴۰۰
اصغرم رعنا شده
روی نیزه خنده های آخرش زیبا شده
قد کشیده روی نی
قد و بالای گلم اندازه ی سقا شده
کودکم مردی شده
بین سرها سر در آورده چقدر آقا شده
آبرویم را خرید
افتخار مادرش در پیش مادرها شده
دید امامش بی کس است
مثل زهرا در حمایت از امامش پا شده
اصغرم بر نیزه و...
بین لشکر بر سر گهواره اش دعوا شده
ای رفیق نیمه راه
نیستی در این بیابان مادرت تنها شده
رسم دنیا را ببین
مادرت با حرمله آواره ی صحرا شده
..............................
حس پدرانه کمتر از مادر نیست
جسم پسرم هست ولیکن سر نیست
با تیر زدی قبول! اما نامرد
این تیر سه شعبه مال این حنجر نیست
***
این قوم همیشه عقده ای در دل داشت
از روز ازل عقیده ای باطل داشت
شش ماهه و شصت ساله فرقی نکند
این طایفه با نام علی مشکل داشت
داود
#حضرت_علی_اصغر_دودمه
آخرین قربانی ذریه ی پیغمبرم
من علی اصغرم
باب من باشد حسین زهرای اطهر مادرم
من علی اصغرم
طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است
در شجاعت حیدر است
گر چه باشد شیرخواره شیر مرد لشگر است
در شجاعت حیدر است
ای مدال افتخارم ای امید آخرم
لایی لایی اصغرم
کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم
لایی لایی اصغرم
خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر
لب تشنه دهد سر
مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر
لب تشنه دهد سر
روی دست شاه دین شش ماهه پرپر می زند
خنده اصغر می زند
زینب اندر خیمگه بر سینه و سر می زند
خنده اصغر می زند
نام آب هر که برد طعمه ی شمشیر شود
پدرت پیر شود
تو چه گفتی که گلویت هدف تیر شود
پدرت پیر شود
مزنید تیر سه شعبه به گلوی پسرم
به خدا من پدرم
خون شد از داغ علی اصغر عطشان جگرم
به خدا من پدرم
آمدم تا که کنم رفع گرفتاری تو
می کنم یاری تو
بند قنداقه گسستم به هوا داری تو
می کنم یاری تو
دست و پا گم کردم و می بوسم از پا تا سرت
دیدنی شد حنجرت
اصغرم کشتی مرا با خنده های آخرت
دیدنی شد حنجرت
تا روز ابد من ز تو شرمنده ام اصغر
تویی غنچه ی پرپر
من پشت حرم قبر تو را کنده ام اصغر
تویی غنچه ی پرپر
پسر فاطمه فرمود که جان در تعب است
اصغرم تشنه لب است
علی از فرط عطش مضطر و در تاب و تب است
اصغرم تشنه لب است
امشب حرم آل علی آب ندارد
رسان آبی به طفلان
از تشنگی اصغر به خدا تاب ندارد
رسان آبی به طفلان
سند غربت من شد گلوی پارهی تو
منم آواره ی تو
وای بر حال دل مادر بیچارهی تو
منم آواره ی تو
گر چه من شش ماهه ام اما ز نسل حیدرم
من علی اصغرم
تشنه لب هستم ولی سیراب حوض کوثرم
من علی اصغرم
آخرین یار تو ام، سرباز میدان تو ام
جان به قربان تو ام
شیر خواره هستم و شمشیر برّان تو ام
جان به قربان تو ام
جگر مادرت از تشنگی ات سوخته است
آتش افروخته است
تیر را حرمله بر حنجره ات دوخته است
آتش افروخته است
تو به میدان آمدی یا حیدر خیبر شکن
ای علی اصغر من
با سلاح گریهات بر قلب این لشکر بزن
ای علی اصغر من
گرچه در ظاهر علی اصغر ولی در باطنم
من علی اکبرم
روی دستان پدر بر قلب لشگر می زنم
من علی اکبرم
خون شده اشک دو چشمان قتیل العبرات
بسته شد آب فرات
بر همه اهل حرم گشته حرام آب حیات
بسته شد آب فرات
سفره ی این خانوده شیر میدان پرور است
هر نفر یک لشگر است
اکبر و اصغر ندارد کودکش هم حیدر است
هر نفر یک لشگر است
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
چشم همه بر دست شما درصف محشر
مدد یا علی اصغر
آقای قیامت بشوی با تن بی سر
مدد یا علی اصغر
سوی میدان میروی از خیمه خارج می شوی
ای علی اصغرم
در دو دنیا عاقبت باب الحوائج می شوی
ای علی اصغرم
این که آوردم به روی دست کرار من است
مرد پیکار من است
کوچک است اما چنان عباس علمدار من است
مرد پیکار من است
بند قنداقش حریف جنگ صد ها لشگر است
یادگار حیدر است
شیرخواره چون علی شد اصغرش هم اکبر است
یادگار حیدر است
امشب حرم آل علی آب ندارند
عمو جرعه ی آبی
طفلان حسین بن علی خواب ندارند
عمو جرعه ی آبی
پسرم جای پدر کشتهی این تیر شدی
چه قَدَر پیر شدی!
آمده حرمله؛ از زندگیات سیر شدی
چه قَدَر پیر شدی!
نام مولا روى او بوده ست و يك پا حيدر است
اين على اصغر است
شيرخوار من براى خود على اكبر است
اين على اصغر است
تا بگيرد حق باباى خودش را مى رود
سوى زهرا مى رود
او به خوابى گرم در آغوش بابا مى رود
سوى زهرا مى رود
لشگری در پیش رویت هست و تنها می روی
ای علی اصغرم
گوئیا داری به استقبال زهرا می روی
ای علی اصغرم
دردها را حضرتِ ششماهه درمان میکند
مرحبا طفل رباب
زائران را اربعین سوی تو مهمان میکند
مرحبا طفل رباب
تو غریبی جای من دیگر در این گهواره نیست
ای به قربانت پدر
من نمی خواهم گلویی را که پاره پاره نیست
ای به قربانت پدر
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
نای بستنِ چشاتو نداری
با چشای باز داری خواب میبینی
من دارم توو گریههام غرق میشم
تو میخندی اشکامو آب میبینی
یادته قصهشونو گفته بودم
اون شبی که ما بودیم و جبرئیل
حالا اینجا زیر گنبد کبود
من مثِ هاجرم و تو اسماعیل
همیشه قصهی اونا روضه بود
من میفهمیدم که هاجر چی کشید
ولی آخرش لبای تشنهشون
به بهشتِ خنکِ چشمه رسید
یعنی قصهی ما هم اونطوریه؟!
یعنی آخرش تو هم آب میخوری؟!
یعنی میشه ببینم مثل قدیم
داری رو دست بابا تاب میخوری؟!
بیا آرزوهامو بازی کنیم
یه کم از تشنگیمون فرار کنیم
به عموت بگیم بیاد کمک کنه
مشکا رو رو ناقهمون سوار کنیم
مثلا توو اولین تولدت
داری بیشتر شبیه بابا میشی
آخ که اون لحظه برات غش میکنم
دست بابا رو میگیری پا میشی
مثلا یه سال گذشته از عطش
یه نگاه به من و بابا میکنی
که داریم بهت میگیم بگو علی
یاعلی میگی زبون وا میکنی
عزیزم من چشام آب نمیخوره
به تو یک قطره سرابم برسه
میدونم که آخرش تشنه میری
اگه حتی به تو آبم برسه
؛؛؛
یه صدای مهربون میگه رباب!
عمه اومده منو بیدار کنه
میگه بچهتو بده دست باباش
نمیدونم که میخواد چیکار کنه
وای میخواد بچهمو میدون ببره
نه میخواد رو بزنه برای آب
رو نزن تشنه بمیره بهتره
رو نزن حسین! میمیره رباب
شاعر: #رضا_قاسمی
به نام خدا
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
~~~~~~~~~~~~
دل ما مست سراب است بیا یابن الحسن
عالمی غرقه ی خواب است بیا یابن الحسن
یابن زهرا ، همگی تشنه باران توایم
باز هم قحطی آب است بیا یابن الحسن
بی حضور تو به سامان نرسد کار جهان
خانه از پایه خراب است بیا یابن الحسن
این جهان پر شده از حرمله هایی بی رحم
شیعه درگیر عذاب است بیا یابن الحسن
روزیِ ریزه خورانِ شب هفتم ، همگی
دست دلبند رباب است بیا یابن الحسن
صحبت از ذبح عظیم است خدا رحم کند
مادرش در تب و تاب است بیا یابن الحسن
باز گهواره خالی و دل خون رباب
صحبت از قلب کباب است بیا یابن الحسن
~~~~~~~~~~~
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۵/۲۴
🌼
◾️ مرثیه حضرت علی اصغر
◾️ سیدحسن رستگار
دیده ی خلق جهان باز اگر تر شده است
علتش خشکی کام علی اصغر شده است
به ، به این کودک شش ماهه که با سن کمش
چون علی اکبر و عباس دلاور شده است
در جواب پدرش لحظه ی هل من ناصر
پاسخ او بلی از هر رگ حنجر شده است
کینه ی آل علی در کشش زه افتاد
که توانایی آن چند برابر شده است
ضرب تیری اگر این است خدا رحم کند
به حسینی که چنین بی کس و یاور شده است
خون اصغر به زمین ریخت ؟ نه والله نریخت
قدرت جاذبه آن گونه دیگر شده است
چشم ارباب به چشمان رباب افتاده
و در آغوش پدر اصغر پرپر شده است
شده از روی کسی سخت خجالت بکشی
و سر افکنده شوی تا دم آخر؟ شده است؟
#محرم #امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
🌼
◾️ مرثیه حضرت علی اصغر
◾️ شب هفتم محرم
بر درِ خیمه نشسته است و خبر میگیرد
خبرت را زِ منِ سوخته پَر میگیرد
چه کنم خیمه روم یا نروم آه ، رباب
بیشتر صبر کند درد کمر میگیرد
دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم
دستِ او نیست اگر دست به سر میگیرد
کاش میشد نَفَسی... یا که تکانی بخوری
دارد از شرمِ حرم قلبِ پدر میگیرد
چار پایان همه خوردند بجای تو از آب
چقدر آب لبِ طفل مگر میگیرد؟
مادرت گفت برو لیک بپوشان او را
این سفیدیِ گلو زود نظر میگیرد
مادرت گفت برو رو مزن اما آقا
تو اگر رو بزنی هلهله سر میگیرد
هرطرف مینگرم تیرِ سهشعبه آنجاست
آه این تیر مگر جا چقدر میگیرد
تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد
میشود رد زِ گلو و به جگر میگیرد
بعدِ پیراهن من نوبتِ قنداقهی توست
حرمله دارد از آن دور خبر میگیرد
سرِ قبرِ تو زِ من پیرزنی میپرسد
سرِ نوزاد به سرنیزه مگر میگیرد؟
حسن لطفی
#محرم #امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
_________
#حضرت_علی_اکبر
بار من را كمرم نه سر زانو برداشت
كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت
در خداحافظي ات بود كه من افتادم
آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت
آهوي خوش قد و بالاي حرم، ميكُشَمَش
نيزه زن را كه رسيد از رويت ابرو برداشت
هر چه كردم بخدا روي به قبله نشدي
علتش نيزه ي آن بود كه پهلو برداشت
ديدم از دور كسي رَختِ تو را ميپايد
آمدم زودتر از من او همه را او برداشت
زخمهاي بدنت از دو طرف مرتبط اند
هر كسي نيزه اي از پشت زد از رو برداشت
بين ِ ميدان نشد اما وسطِ خيمه كه شد
آخرش عمه ي تو دست به گيسو برداشت
بخدا خسته شدم آه كجايي اكبر
كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت
عاقبت توي عبايي جگرم را بردم
با چه وضعييتي آخر پسرم را بردم
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
___________
#حضرت_علی_اکبر
قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده
کربلا محو رخ احمد مختار شده
دور تا دور سرت آیینه می چرخانم
بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده
تا کمی راه روی این دل من می لرزد
قد طوبایی زهراست پدیدار شده
چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم
قامتت شانه به شانه با علمدار شده
گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا
تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده
تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا
گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده
نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم
وسط معرکه این یاس گرفتار شده
کوچه ای باز شدو هر که زره آمدو زد
ماجرای تو شبیه درو دیوار شده
زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست
نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده
دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد
تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده
بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز
صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده
خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر
ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده
اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد
این عبا تا به ابد محرم اسرار شده
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی
پاره های بدنت را جگرم سوخت علی
ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم
طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی
چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت
مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی
لخته خونی که برون از گلویت آوردم
ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی
باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است
نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی
یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت
ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی
آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است
خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی
داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم
داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی
این همه نیزه میان بدنت گم شده است
با که گویم محنت را جگرم سوخت علی
از همان دور شنیدم رجزت را پسرم
این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی
نعرة حیدری و نالة یا زهرایت
می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی
نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم
چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی
گر نیایند جوانان حرم یاری من
که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
گیسویش وقتی پریشان و مجعد می شود
سوگواری شب هشتم زبانزد می شود
چشم های خیس لیلا گفت هنگام وداع
فرصت بوسیدنش آیا مجدد می شود
طبع نازکتر ز گل تا رفت بین داس ها
آه آه لاله های دشت ممتد می شود
عین یک سو لام یک سو یاء یک سو ریخته است
این هجاها روی هم شکل محمد می شود
تاتنش از هم نپاشد باد هم با احترام
دست بر سینه ز اطراف تنش رد می شود
پیکرش مثل فدک نامه است ،در مرثیه اش
غالبا بین دو روضه رفت و آمد می شود
گیسویش را روی نیزه باد هر سو می برد
مثل پرچم اهتزازش نذر گنبد می شود
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی