بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#غلامرضا_سازگار
آن شب که شب از صبح محشر تیرهتر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بیخبر بود
آن شب که رخت غم به مه پوشیده بودند
آن شب که انجم هم سیه پوشیده بودند
آن شب که خون از دامن مهتاب میریخت
اسما برای غسل زهرا آب میریخت
آن شب خدا داند خدا داند که چون بود
قلب علی زندانی از فریاد و خون بود
طفلی گرفته آستین غم به دندان
تا نالهی خود را کند در سینه پنهان
آن شب امیرالمؤمنین با اشک دیده
میشست تنها پیکر یار شهیده
میشست در تاریکی شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه
صد بار از پا رفت و دست از خویشتن شست
جانان خود را در درون پیرهن شست
میشست جسم یار خود آرام و خاموش
میکرد بر دستش نگه طفلی سیهپوش
خود در کفن پیچید آن خونین بدن را
خونین بدن نه بلکه جان خویشتن را
چشم از نگه نای از نوا لب از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند کفن بست
ناگه فتاد آن تیره کوکب را نظاره
گریان بگرد آفتابش دو ستاره
دو گوشواره که ز گوش افتاده بودند
بر خاک تنهائی خموش افتاده بودند
دو طایر در آشیان بی آشیانه
دو بلبل گردیده خاموش از ترانه
از بیکسی در بال هم سر برده بودند
گوئی کنار جسم مادر مرده بودند
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه ها را زد صدا پای جنازه
کای گوشهگیران شب غربت بیایید
آخر وداع خویش با مادر نمایید
آن پر شکسته طایران از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند
چون جان شیرین جسم او در برگرفتند
گلبوسه از آن لالهی پرپر گرفتند
یکباره از عمق کفن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد
در قلب شب خورشید خاموش مدینه
بگذاشت روی هر دو ماهش را به سینه
میخواست بیتابی ز طفلان جان بگیرد
می رفت تا عمر علی پایان بگیرد
ناگه ندا آمد علی پشتاب پشتاب
دُردانههای وحی را دریاب دریاب
مگذار زهرا را چنین در بر بگیرند
مگذار روی سینه مادر بمیرند
خیل ملک را رحمی از بهر خدا کن
از پیکر مادر یتیمتان را جدا کن
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حسن_لطفی
اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالت این چهره آب شد
اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد
من چند بار شسته ام و هم نیامد
خونت هنوز میچکد از زخم تازهات
این سنگ غسل شاهد پهلوی سرخ توست
ای خاک بر سرم چه کنم با جنازهات
دریاب حال کودکانِ خودت را ببینشان
با گریه آستین سر دندان گرفتهاند
حالا كه وقت بردن تابوت مادر است
از من نشان خانهی سلمان گرفتهاند
حالا عزای کندن قبر گرفتهام
حالا برای بردن تابوت ماندهام
این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است
این نقش دست کیست که مبهوت ماندهام
آه ای غرور من پس از این وقت تسلیت
لبخندها به دیدن یار و تو میرسند
برخیز ذوالفقار نبرد مرا ببند
فردا برای نبش مزار تو میرسند
باید که چند قبر برایت درست کرد
باید مرا به جای تو در قبر جا دهند
دست پدر رسید تو را گیرد از علی
شاید که زخم آتش در را شفا دهند
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#علی_اکبر_لطیفیان
كار تنش زياد ولی وقت من كم است
یک شب برای شست و شوی اين بدن كم است
بانوی من نحيف نبود، اينچنين نبود
وقتی نگاه ميكنمش ظاهراً كم است
در زير پارچه ورمش گم نمیشود
آنقدر واضح است كه یک پيرهن كم است
بايد چگونه جمع كنم اين بساط را
فرصت كم است و آب كم است و كفن كم است
مسمار را خودم زده بودم به تختهها
بايد بميرم آه، پشيمانشدن كم است
گيرم حسين دق نكند اين چنين ولی
گريه بدون داد برای حسن كم است
آئينه آمدی و ترکخورده ميروی
یعنی برای بردن تو چهار زن كم است
پيراهن حسين كه كارش تمام شد
پس جاي غُصّه نيست اگر یکكفن كم است
بالت، پرت، تنت، همهی پيكرت خدا
اين زخمها زياد ولی وقت من كم است
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حسن_لطفی
میشویمت که آب شوم در عزایِ تو
یا خویش را بخاک سپارم بجای تو
قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو
گر وا نمی شدند گره های این کفن
دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو
خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو
خون می چکد که زنده کند ماجرایِ تو
در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُم شد میانِ خنده یِ مَردُم صدایِ تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو
حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا
رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو
تنها نه جای دست و زخم و کبودی است
آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
▪️#فاطمیه
▪️#زمزمه
▪️یافاطمهٔ الزهرا(س)😭
▪️#سبک مدینه شهر پیغمبر 👌😭
😭😭😭
به روی سنگ غساله به شویم پیکر یارم
بود این آخرین فرصت به بینم روی دلدارم
غریبم من غریبم من
رسیده دست من بر دست و بازوی ورم کرده
سرشک خون زهجرانت فلک چشم ترم کرده
غریبم من غریبم من
نگفت از درد خود یک دم عزیزجان پیغمبر
چوشمعی سوزم از داغت فروغ دیده حیدر
غریبم من غریبم من
بیا اسما بریز آبی که تا شویم گل پر پر
فلک چیده گلم آخر زنم بر سینه و برسر
غریبم من غریبم من
عزیزان یتیمانم بیائید در دم آخر
به بینید ارغوان امشب همه رخساره مادر
غریبم من غریبم من
الا یا فاطمه بر من غم و داغ تو جانکاهست
دگر این آخرین دیدار نگاهم بر رخ ماهست
غریبم من غریبم من
دگر از سینه زینب ز داغت ناله وآه است
انیس و مونس حیدرپس از با دل چاه است
غریبم من غریبم من
به پوشان رنگ رخسارت ز چشم و دیده بابا
که خجلت می کشد حیدر بیند روی زهرا را
غریبم من غریبم من
سیدکمال میرصانعی ۹۹/۹/۱۲
♠️😭♠️
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
صدا ۰۰۲_sd-۸۸.m4a
919.9K
شهادت حضرت زهرا (س)
زمینه
بود و نبود من.ای پرستوی حیدر
روبه روی این چشمام.میزنی توبال وپر
دل من زغمت خونه
دیده هام پره بارونه
خونه ی بی تو زندونه زهرا
ای هستی علی.ای قدکمون من
زهرا مرومرو.یار جوون من
زهرا مرو مرو
روی کبود تو.میکشه منو زهرا
بعدتوقسم حیدر.سیرمیشه ازاین دنیا
دلربای علی زهرا
آشنای علی زهرا
جان فدای علی زهرا زهرا
تاب و توونمی.ای تکیه گاه من
آرووم جوونمی.پشت وپناه من
زهرا مرو مرو
وقتی که راه میری.دست تو به دیواره
زخم سینه ات ای وای.یادگاره مسماره
میرسه جوون من برلب
می بینم میسوزی درتب
چه کنم بادل زینب زهرا
چشم ترحسین.داغ دل منه
بغض می کنه حسن.حرفی نمی زنه
زهرا مرو مرو
ابوذررییس میرزایی (بهار)
#اجرا_نشده
#شاعرین_با_اخلاص🥀🥀🥀🥀
🏴زمینه یا شور شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها ایام فاطمیه
#زمینه_ایام_فاطمیه
#شور_ایام_فاطمیه
#چشام_از_غصه_گریونه
بند🕯
چشام از غصه گریونه،دلم گرفته
واسه مادر پریشونه،دلم گرفته
شب شام غریبونه،دلم گرفته
دلم گرفته
وای مادر،چرا چشاتو بستی
قلبمونو شکستی،فرشته بودی رفتی،
پیش خدا نشستی
وای مادر،جونم رسیده بر لب
چرا باید بری شب،برای تو میخونه
با آه و ناله زینب
الهی بشکنه دست مغیره
میون کوچه ها بی مادرم کرد
الهی خیر نبینه دشمن تو
که اومد بی هوا بی مادرم کرد
(بسوز ای دل بسوز ای دل واویلا)
بند🕯🕯
دیگه آروم گرفتی و،دردی نداری
نمیگه دیگه همسایه،که بیقراری
بگو زهرا،علی رو به،کی میسپاری
کی میسپاری
وای زهرا،بازوت چرا کبوده
مرگ تو خیلی زوده،حالا فهمیده حیدر
راز حسن چی بوده
وای زهرا،زخمیه پیکر تو
بمیره حیدر تو،بگو کی پا گذاشته
رو تن لاغر تو
بریز آهسته اسما آب رو زهرا
مبادا باز بشه زخمای بازوش
نکنه خون بریزه از رو سینه
دوباره باز بگیره درد پهلوش
(بسوز ای دل بسوز ای دل واویلا)
بند🕯🕯🕯
حسن آهسته میسوزه،برای مادر
سر میذاره حسین روی،پاهای مادر
داره میلرزه عرش امشب،به پای مادر
به پای مادر
وای مادر،به ما بکن نظاره
نفس بکش دوباره،بابا داره میمیره
بهش بکن اشاره
وای مادر،درد و به جون خریدی
خوشی ز عمر ندیدی،این روزا از بابامون
چجور تو دل بریدی
لالایی مادر غم پرور من
دیگه راحت شدی از درد سینه
لالایی ای عزیز خورده سیلی
حسنت موند با اشرار مدینه
(بسوز ای دل بسوز ای دل واویلا)
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
4_6017191517465085132.mp3
391.7K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
#حضرت_زهرا_واحد
#حضرت_زهرا_شام_غریبان_واحد
#زمزمه #واحد
قدم قدم با قد خم
تابوت زهرامو به دوشم میبرم
اصلا نمیشه باورم
تابوت زهرامو به دوشم میبرم
.....
سخت ترین لحظه و ساعاته
تشییعه مادر ساداته
آهسته بردارید تابوتو
این بدن غرق جراحاته
اشک حسن اشک حسین
به جای گل پای جنازه میریزه
داغ علی تازه میشه
از زخم سینه خون تازه میریزه
.....
شوهرت به چه روزی افتاد
هر قدم رو زمین میشینه
فاتح خیبرم استم اما
تابوتت برا من سنگینه
از کوچه ای که زدنت
برای من فاطمه سخته بردنت
میلرزه بازم حسنت
یادش میاد چه جور تو کوچه کشتنت
.........
غرق ناله و اشک و آهم
شرمنده از رسولاللهم
کنار قبر تو یا زهرا
مرگم را از خدا میخواهم
بگو بگو با پدرت
میان کوچه ها چه آمد به سرت
اگر شکسته شد پرت
بگو که بسته بود دست شوهرت
........
داغ تو برا حیدر سخته
تشییع گل پرپر سخته
نیمه شب پیش چشم دختر
بردن تن مادر سخته
میاد صدای دخترم
وای مادرم وای مادرم وای مادرم
آتیش زده بر جگرم
وای مادرم وای مادرم وای مادرم
........
زبان حال حضرت زینب
چشمام از گریه مثل دریاس
اشک چشمام مثه یاقوته
شبانه به کجا میبرید
مادرم بین این تابوته
فدای جسم لاغرت
بی مادری زوده برای دخترت
فدای زخم پیکرت
نرو ببین چقد غریبه شوهرت
#عبدالحسین