هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5981100958816406736.mp3
7.02M
💜🌹🌸🍀برمدارعشق🍀🌸🌹💜
💚السَّلامُ عَلَیْکِ یَا صاحب الزمان💚
🎧 مداح حاج مهدی رسولی 🎧
دوباره جمعه های بی قراری
دوباره اشک و آه و گریه زاری
بیا که دیگه وقتشه آقا جون
قدم به چشم شیعه ها بزاری
کی گفته انتظاریعنی نشستن وناله زدن
بایدکه شیعه هابرات سینه شون روسپرکنن
بیا و تکیه کن به کعبه
یکی. مارو صدا کن
غربت شیعه ناتمومه برای شیعه
ها دعا کن
یابن الحسن عجل لظهورک...
یه روز میای با شال سبز زهرا
یه روز میای با ذوالفقار حیدر
بیای که با دستای مهربونترو
غرق نور کنی سراسر
از سر دل داد میزنم
یابن الحسن روحی فداک.
چه انتظاری
سختیه متی ترانا و نراک هیچی
به غیر دیدنت نیست
تسکین این سینه پر درد
وارث بیرق لثارات
با لشکر شهیدا برگرد
یابن الحسن عجل لظهورک...
تو که امید قلب بی کسایی
تو آخرین ذخیره خدایی
یادش بخیر شهیدامون می گفتن
سحر خیز مدینه کی میایی
بیا به خاطر کسانی که
روز و شب دعات میکرد
بخاطر مادری که
تو شعله ها بود. صدات میکرد
ای شفای سینه مولا
امید آخریه مادر
تو نمازت براش دعا کن
این شبا تختیه مادر
یابن الحسن...عجل لظهورک
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#
#اربعین_حسینی__ع__روضه
امید دل! دل سوزان برایت آوردم
خبر ز تلخی هجران برایت آوردم
بر آر سر ز لحد ای گل خزان شده ام
که یک بهار، گلستان برایت آوردم
به داغ های دلم ای شهید، کن نظری
که لاله های فراوان برایت آوردم
مزن دم از عطش ای تشنه لب که آب روان
ز اشک دیدۀ گریان برایت آوردم
به جای مُشک که بر خاک تربتت ریزم
به چهره، گرد بیابان برایت آوردم
عنایتی کن و سوغاتی مرا بپذیر
ز شام، موی پریشان برایت آوردم
سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا
خبر از آن لب و دندان برایت آوردم
به اشک خجلت و چشمان بسته ام بنگر
خبر ز گوشۀ ویران برایت آوردم
به زیر پیرهن خویش از کبودی تن
هزار قصّۀ پنهان برایت آوردم
سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا
خبر از آن لب و دندان لب و دندان برایت آوردم
بیار دست و سرشک سکینه را کن پاک
و راز گوشۀ زندان برایت آوردم
شکست سرو قدم زیر کوه غصۀ ولی
لوای فتح نمایان برایت آوردم
اگر چه نامه سیاهی به نزد ما میثم
نوید رحمت و غفران برایت آوردم
ای برادرجان حسین من از اسارت آمدم
سوی دشت کربلا بهر زیارت آمدم
کن نظر بر حال خواهر از سفر برگشته ام
با دلی خون، سوز دل، ای همسفر برگشتهام
خیز و بنگر سوی تو ای نور دیده آمدم
چشم گریان رفتم و قامت خمیده آمدم
ای برادر کس چو من رنج و غم و ماتم ندید
آن قَدَر گویم قدم خم گشته مویم شد سپید
ای برادر زین مصیبت خورده ام خون جگر
بوده ام در این سفر با قاتل تو همسفر
عصر عاشورا زدند آتش تمام خیمه ها
جمله سرهای شهیدان را زدند بر نیزه ها
ای برادر کودکان را ظالمانه می زدند
گاه کعبِ نِی گهی با تازیانه می زدند
بین مقتل تا بدیدم پیکرت افروختم
در کنار پیکر صد پاره ی تو سوختم
یک طرف افتاده بود دست علمدارت حسین
یک طرف در خیمه از غم سوخت بیمارت حسین
یک طرف دیدم به موج خون علی اکبرت
یک طرف با حنجر خونین علی اصغرت
دشمن بی دین تو زخم مرا میزد نمک
هر زمان نام تو را بردم مرا میزد کتک
ای برادر کوفیان چنگ و نی و دف می زدند
در کنار رأس پر خونت همه کف می زدند
صوت قرآن تو برد از زینب تو دل حسین
ناگهان سر را زدم بر چوبه ی محمل حسین
من چه گویم ای برادر از مصیبتهای شام
بر اسیران میزدند سنگ ستم از روی بام
ای برادر زین مصیبت گشته ام چون شمع آب
خواهر غمدیده ات زینب کجا بزم شراب
رو به رویش رأس پاک تو در آن تشت طلا
چوب می زد بر لبانت آن یزید بی حیا
صبر من کم گشت و با چشمان گریانم حسین
چاک کردم زین مصیبت ها گریبانم حسین
ای برادر از امانتداری ام شرمندهام
دخترت جان داده و من در کنارت زنده ام
ای برادر تا زِ جام وصل تو شد جرعه نوش
در کنار رأس پاک تو رقیه شد خموش
شعله بر عالم زدم سر تا به پا افروختم
در کنار پیکر پاک رقیه سوختم
از خود و از زنده بودن بی تو سیرم یا حسین
کن دعایم بعد تو دیگر بمیرم یا حسین
یا حسین جان عرض حال من بُوَد در این رثا
دستگیری کن به حق مادرم از این (رضا)
#رضا_یعقوبیان
#اربعین
#امام_حسن_زمینه
زبانحال امام حسین با برادر
حسن جان
ازین شهرِ غربت دلِ خوش نداری بمیرم
خودم خونو از رو لبِ بی قرارِت میگیرم
حسن جان
برادر
با زخمِ زبونا چه قد پیر شدی تویِ این شهر
همون کودکی هات زمین گیر شدی تویِ این شهر
حسن جان/
صدا میزدی پشتِ اون در ..وای مادر
صداتو شنید بابا حیدر..وای مادر
گُمِت کرده بودم برادر..تو آتیش
ولی باز میگفتم با خواهر..وای مادر/
حسن جان.....
حسن جان
غریب گیر آوردن تو رو مردمانِ مدینه
مثه آتیشِ در آتیشِت زده زهرِ کینه
حسن جان
برادر
بمیرم برات همسرِت هم به تو رحم نداره
ببین خواهرِمونو رفته برات تشت بیاره
حسن جان/
بزار سر رویِ دامنِ من...یا مظلوم
نرو ای توونِ تنِ من...یا مظلوم
نمیخواد دمِ آخری هِی...بِباری
برا غارتِ پیرهنِ من...یا مظلوم/
حسن جان....
حسن جان
میباره چشام از غمِت مثلِ ابرِ بهاری
بمیرم برات ای برادر ظریحی نداری
برادر
تو رفتیّ و گودال و شمشیر و نِی شد نسیبم
منم بی کفن قبرِ تو بی حرم ای غریبم
حسن جان/
نه گنبد نه صحن و رواقی...یا مظلوم
نه گلدسته وُ نه چراغی...یا مظلوم
بمیرم پرِ تیر شد آخر...تابوتت
گذاشتی رو قلبم چه داغی...یا مظلوم/
حسن جان....
#محمدجوادخلیلی
ای سایهات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین
یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهای دل مضطرم حسین
*
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین
لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
*
من سالهاست در به در روضه توام
داغ تو را به جان و دلم میخرم حسین
در کوچههای سینه زنی سالیان سال
در حسرت هوای حرم میپرم حسین
*
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین
تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت
مانند خواهری که صدا زد دلم حسین
*
اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس
رحمی نما به سینۀ شعله ورم حسین
اینجا عجیب بوی فراق تو میرسد
یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
***
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
یک ذره حق بده نشود باورم حسین
مجموع حرفهای من اینجا خلاصه شد
در یک کلام: ای همۀ باورم حسین😭😭😭
#امام_حسین_شور
#امام_حسین_زمینه
مگه پناهی هم هست جز روضه ها
مگه پناهی هم هست جز هیئتا
مگه پناهی هم هست غیر از حرم
مگه پناهی هم هست جز کربلا
وقتی از دو عالم سیری
وقتی از همه دلگیری
گوشه ی دلت تنهایی
روضه ی حسین می گیری
وقتی دلت گرفت ، از رنج عالمین
فرمود امام رضا ، فابک علی الحسین
فابک علی الحسین
مگه مسیری هم هست غیر از حسین
مگه نصیری هم هست غیر از حسین
مگه کریمی هم هست غیر از حسن
مگه امیری هم هست غیر از حسین
تو مصائب این دنیا
تووی قبر و اون تاریکا
دستتو حسین می گیره
وقتی که می مونی تنها
تنها که موندی با ، غم های عالمین
فروا الی الحرم، فروا الی الحسین
فروا الی الحسین
مگه اجابتی هست جز با دعاش
مگه شفاعتی هست جز با رضاش
مگه دوایی هم هست جز تربتش
مگه شفایی هم هست جز با نگاش
هر چی خوبیه توو دنیا
با دعای خیر زهرا
با نگاه لطف ارباب
می رسه به ما نوکرها
حی علی العزا ، حی علی البکا
فی ماتم الحسین ، مظلوم کربلا
مظلوم کربلا
#وحید_محمدی
اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام – روح الله دانش
درد دلهای منو پنجره های حرمت
کودکیهای منو خاطره های حرمت
صحن و ایوان طلایت به دلم میچسبد
دل من شیفته ی منظره های حرمت
هر بار که من یاد رضا می افتم
انگار در آغوش خدا می افتم
از داغ فراق گنبد و گلدسته
از خواب و خوراک و از غذا می افتم
در حین زیارت رضا شاه کرم
من یاد حسین و کربلا می افتم
در صحن رضا ، رضا رضا میگویم
از درد دل و عشق و شفا میگویم
گفتم که به آقا برسان حاجت دل
از یک سفر معنوی کرببلا میگویم
مناجات با امام رضا علیه السلام
به کارم گیر افتاده خودت مشگل گشایی کن
در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن
اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست
کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن
به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم
اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن
ببین خالی تر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی
دخیل افتاده ام بر غربت تو آشنایی کن
سلام من به سقاخانه هایت، کفش کن هایت
به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن
کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد
کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن
تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان
به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن
تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا
دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن
#دل گویه با امام رضا علیه السلام
بعضی وقتا بدجوری دلم هواتو میکنه
هوای دیدن اون گنبد طلا تو میکنه
حرم بهشت تو ازعالمی دل میبره
خوشبحال اون کبوتری که اونجا میپره
کنار ضریح تو خیلی شلوغه آقاجون
میبینم مریضی که میاد پیشت کشون کشون
سبد دلا پر از حاجتای جور باجوره
سر این سفره ی تو هر کسی روزی میخوره
از خدا میخوام که من حاجت روای تو بشم
تا نفس تو سینمه فقط گدای تو بشم
این دل شکستمو عشق تو آروم میکنه
دعا کن مارو خدا از هم جدامون نکنه
تو حرم وقتی میام لحظه های بهشتمه
دو سه روز برا زیارتت آقا خیلی کمه
صدای نقاره هات همیشه زنگ دلمه
عشق تو روز قیامت سند. محکممه
حرمت دیدنیه وقتی. که بارون میباره
آسمون حاجتشو با دیده ی تر میاره
زایراتو آقاجون سه جا تو یاریشون میدی
تازه وقت جون دادن محبت و نشون میدی
بخدا راسته میگن هر چی بخوای آقا میده
حاجت نگفته رو از کرمش یه جا میده
یادمه مادرمو تو خونمون دعا میکرد
وقتی اون حاجتی داشت همش تو رو صدا میکرد
منو مشهد میاورد همیشه اون با احترام
رو به سمت حرمت میگفت امام رضا سلام
گره بادلش میبست به پنجره فولاد تو
با دعای زیر لب گریه میکرد به یاد تو
لبمو با آب سقاخونه ی تو تر میکرد
گاهی به کبوترای حرمت نظر میکرد
بوسه میزد به در ورودیای حرمت
هی میگفت امام رضا ع قربون لطف و کرمت
با چشای بارونی میگفت که این آقامونه
اون میگفت امام رضا ع صاحب این. دلامونه