eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم هر کسی گوشش به حرفای منه دیگه از تشنگی فریاد نزنه هر چی مرد تو ماها بود، فدا شده بچهها بابا دیگه تنها شده بابای ما دیگه سقا نداره بره آب برای ماها بیاره من از این گوشهی خیمه میدیدم حرفا شو با قوم کافر شنیدم بچهها دست بابا خونی شده گمونم شش ماه قربونی شده عبا رو طوری رو اصغر کشیده معلومه خیلی خجالت کشیده به خون فرق داداش اکبرمون به تمام گلهای پرپرمون دیگه از خیمهها بیرون نریزید جلوی چشم بابا اشک نریزید نذارید بابا خجالت بکشه هر چه از دشمن کشیده بسشه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منورت شناختم شکست عهد کوفه... این گناه بی‌شمار را به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟
تو یادگار زینب و صوتِ حزینه ای چون مادرت رباب؛ توهم بی قرینه ای پیر تمام گریه کنانِ مدینه ای از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای» هفتاد و چند سال؛ سکوت…ِ تو حرف داشت بی شک حسین؛ دست به قلب تو هم گذاشت شاعر:
زبانحال با عموجانشان حضرت عباس(ع) می رسم از سفرشام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم ها به خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده ام از حرمله چشمت روشن رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو شاعر:
گل علی تو نور چشم حیدری محسن از نسب پیمبری محسن بر فاطمه تو زیوری محسن ای گل نشکفته ی باغ دین بر شیعه ی حیدر حبل متین نام زیبایت را گل علی فرموده محسن ختم مرسلین یا محسن بن مرتضی مدد۴ گل علی غنچه ی فاطمه نشانی تو بر مرتضی روح و روانی تو بر شیعیان آرام جانی تو گل گلخانه ی ولایتی سر تا پایت لطف و عنایتی یا محسن همچون زهرا و علی سرچشمه ی نور هدایتی یا محسن بن مرتضی مدد۴ گل علی ای کشته ی ظلم و جفا محسن از شاخه ات شدی جدا محسن در راه دین شدی فدا محسن مظلومی چون مظلومه مادری شهید ولایت حیدری از کینه های دشمن علی تو شهید ظلم پشت دری یا محسن بن مرتضی مدد۴ گل علی در راه دین چو مادر استادی در پشت در از نفس افتادی پرپر شدی ز کینه جان دادی تا با دست آن دشمن لعین مادرت زهرا شد نقش زمین در پشت در با ضربه ی عدو گردیده ای محسن شهید کین یا محسن بن مرتضی مدد۴
گفت با محسن عمو جان من علی اصغرم از غریبیم بگویم تیر خورده حنجرم گفت با طفل رباب آن هم چنین ای یار دل من غریبم من شهید بین دیوار و درم گفت اصغر مادرم بر نیزه راس من بدید اوفتاد چندی ز روی نیزه ی اعدا سرم گفت محسن تو همان همرزم عباسی ، علی لیک من تنها ترین همرزم و یار مادرم گفت اصغر زینت مادر بُودی تو ای عمو لیک من آغوش ثارالله ها را زیورم گفت محسن بال های تو ز تن کنده شده پشت در اتش گرفت آن روز ها بال و پرم گفت اصغر قاتلم تیری سه شعبه شد ولی در تلظی بودم و از تشنگی من پرپرم گفت محسن قاتلم بوده لگد از پشت در کشته گشتم آن زمان همراه زهرا مادرم
شعر مدح و روضه امام حسن عسکری علیه السلام وقت بیماری و غم ذکر حسن می گیرم وسط روضه و دم ذکر حسن می گیرم همه جا زیر علم ذکر حسن می گیرم به خدا بین حرم ذکر حسن می گیرم سامرا، ذکر حسن، بین حرم می چسبد جمعِ نامِ تو شدن، زیر علم می چسبد ما نشستیم سر سفره ی شاهانه ی تو به فدای تو و آن لطف کریمانه ی تو عرشیان صف زده پشت در کاشانه ی تو خیر دیدیم چقدر از در این خانه ی تو پاسبان حرمت خیل ملائک هستند جیره خوار کرمت خیل ملائک هستند خلق حیران تو و روی ملیحت آقا به فدای تو و آن لحن فصیحت آقا ماجرایی است عجب، دست مسیحت آقا دست ما را برسان تا به ضریحت آقا به فدای تو و آن گنبد و گلدسته ی تو کس نخورده است در عالم، به در بسته ی تو شور رویای شب ماست فقط خواب حرم دل ما هست همان گوشه ی سرداب حرم قسمت ما بشود کاش دم ناب حرم تا بنوشیم فقط جرعه ای از آب حرم هر چه می خواهد از این باب، گدا می گیرد لطف بی حد شما، دست مرا می گیرد می رود سمت جنان گریه کنت با زهرا می شود چشم ترم در غم تو چون دریا اثر زهر شده در رخت آقا پیدا اولین روضه ی تو عمر کمت بود اما لااقل خم نشدی، چشم شما تار نشد قسمت سینه ی تو تیزی مسمار نشد دست و پا می زنی و بال و پرت می آید مهدی فاطمه بالای سرت می آید اثر زهر جفا بر جگرت می آید روضه ی ظهر دهم در نظرت می آید همه سیراب ولی تشنه، عزیز زهراست زیر کندیِ سر دشنه، عزیز زهراست روی این خاک بگو، آه... تنت می ماند؟ زیر مرکب مگر آقا بدنت می ماند؟ غصه ای نیست... به تن پیرهنت می ماند بین انگشت، عقیق یمنت می ماند پسر فاطمه بالای سرش غوغا بود سر عمامه ی آقای همه دعوا بود وحید محمدی @babollharam
شعر مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم وحید محمدی ۹۸/۱۲/۴ @babollharam
دارد دوباره رنگ می بازد حنایم پس با چه رویی سوی تو آقا بیایم دریا تویی، مولا تویی، آقا تویی تو من دست خالی آمدم، آقا ... گدایم راه گلویم را دوباره بغض بسته آقا ببین که در نمی آید صدایم دستی بکش بر این دل غربت گرفته شاید کمی آرام گردد دردهایم پشتم به تو گرم است، از من رو مگردان من بی تو مثل کودکی بی دست و پایم آقا زمین خورده دوباره نوکر تو فکری به حالم کن که مشغول هوایم این حرف ها، از روی دلتنگی است آقا بدجور دلتنگ اذان کربلایم وحید محمدی @babollharam
فراق تو درد است و درمان ندارد چرا قصه ی هجر پایان ندارد تو جان جهانی تو صاحب زمانی بدون تو جسم جهان جان ندارد بیا ای که در سال های ظهورت پر است از بهار و زمستان ندارد خودت را مگیر از دل بیقرارم که بودن بدون تو امکان ندارد تو این روزها باز هم غرق اشکی و اشک تو را چشم باران ندارد خدا را دوصد شکر آقا تو هستی اگر زائر آن قبر پنهان ندارد در این روزهای غریبی سپاهی بجز همسرش شاه مردان ندارد و بستند دستان خیبرگشا را شنیدند و گفتند امکان ندارد یهودی در آن کوچه دادش درآمد مگر که مدینه مسلمان ندارد
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
ای چشم حسین بر جمالت وی مظهـر فاطمـه، جلالت تعظیم کمـال بــر کمـالت تحسین رسول بر خصالت بر قلب پدر سکینه‌ای تو در بیـت ولا امینـه‌ای تو تـو سـوره نـور اهل‌بیتی تو شادی و شور اهل‌بیتی در سینه سـرور اهل‌بیتی تو نخلـه طور اهل‌بیتی تو دختر مــاه و آفتابی آیینــه زینـب و ربابی گل بر تو، گلاب بر تو نازد عطشانـی آب بـر تـو نازد آیـات حجـاب بر تو نازد تنهـا نـه رباب بر تو نازد حقـا کـه تو فخر عالمینی ممدوحـه زینب و حسینی ای چشم حسین را نظاره! بـر فاطمـه، زینب دوباره فریـاد گلـوی پـاره پاره وصف تو فراتر از شماره تا حشر، سکینه ولایت آرامـش سینـه ولایت تو وجه خدای را گواهی در قـلب پدر، شرار آهی بیـن اسـرا چـراغ راهی پیغــام ‌رسان قتلگاهــی پیغامت از آن رگ بریده تا حشـر قیامت آفریده در فُلک ولا، سکینـه‌ای تو راضیــه‌ای و امینــه‌ای تو یک کرب و بلا مدینه‌ای تو چون فاطمه بی‌قرینـه‌ای تو تـو آیه حُسن ابتلایـی قرآنِ شهیـدِ کربلایی در مقتل خون چو پا نهادی لب بــر گلـوی پدر نهادی روی تـن پاکـش اوفتـادی این گونه بــه مـا پیام دادی ما عترت عصمت و حجابیم در مـلک عفــاف آفتابیم بــا آن همــه داغ بـی‌نهایت مــی‌بود بـه محضـر ولایت از بــردن چــادرت شکایت ای شعلـه مشعــل هــدایت توحید و کتاب زنده از توست آیات حجـاب زنده از توست در بحر عفاف، گوهری تو بر فُلک کمـال، لنگری تو هنگام خطابـه، حیدری تو زیرا به حسین، دختری تو تو سینهْ ‌سپـر به هر بلایی تو یـاسِ کبـودِ کربلایـی ای در نفست صدای زینب در هر سخنت ندای زینب هم‌سنگر و پا به پای زینب مـرآت خـدا نمــای زینب «میثـم» به ثنای تو چه خواند هــر چنـد ز لب گهر فشاند
ای کرامت را تو مجلای تمام حضرتت باب الکرم بنت الکرام با کلام الله ناطق هم کلام ای سکینه بر کراماتت سلام مشعل روشن ز مصباح الهدی در عبادت غرق و مجذوب خدا گوهر دردانه ناز حسین دختر هم راز و دم ساز حسین جده ات انسیة الحورا تو حور چشمه خورشید را یک لمعه نور زینت استی گوشوار عرش را سرور استی بانوان فرش را ای سکینه مسکنت دامان عشق سوره والنجم در قرآن عشق قلب مادر از تو تسکین دیده است زان سکینه مادرت نامیده است معرفت برده است در کیوان تو را خوانده مولا خیرة النّسوان تو را برترین زن های عصر خویشتن یادگار ماندگار پنج تن در دل کوثر طهارت کرده ای پنج حجت را زیارت کرده ای در زنان هاشمی صاحب وقار خاندان فاطمی را افتخار آفتابی خود که عمری در حجاب بوده ای در سایه سار آفتاب ای وقار از دامنت آویخته هر نگاهت با عفاف آمیخته چشمت از زمزم دهان از کوثر است نامت از طوبی نشان از کوثر است مهر و ماه معرفت را کوکبی در جلالت هم قِران زینبی هم نشینی با امامت با امام دیده ای ماه ولایت را تمام ای فصاحت بی نوایت بی نوا صد نوا از نای تو در نینوا ای سکینه ای هم آغوش بلا وی تو سکّان دار فُلک کربلا مرد میدانی و لیکن در حجاب با امام عصر خود پا در رکاب حرف حق نطق تو را شمشیر کرد شیره جان ربابت شیر کرد در اسارت نقش ایفا کرده ای پا به پای عمه غوغا کرده ای در حرم در خیمه گه در قتلگاه در مسیر کوفه و شام سیاه می درخشد نام تو گفتار تو اشک تو ایمان تو ایثار تو جامه خون و شرف پوشیده ای تشنگی را با پدر نوشیده ای خورده بر جان و دلت مُهر عطش شام غربت دیدی و ظهر عطش از عطش گر چه ز پا افتاده ای سهم آب خود به طفلان داده ای در مصائب پایداری کرده ای عمه را با صبر یاری کرده ای بانوان را دل نواز پر توان کودکان را سرپرست مهربان دختری و صبر و همت این چنین مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین! در وداع آخرینت با حسین کز حرم برخواست بانگ یا حسین! اولین کس را که مولا یاد کرد نام شیرین تو را فریاد کرد که ای سکینه حامی ایتام باش ای دل آرام حسین آرام باش قطره های اشک بر سیما مزن شعله های درد بر دل ها مزن منگرم با چشم گریان دخترم قلب بابا را مسوزان دخترم پیش تر آ نزد بابا پیش تر گریه ها در پیش داری بیش تر بعد تودیع حرم با التهاب دست بر شمشیر زد پا در رکاب رفت در میدان و دیگر بر نگشت بر نگشت و از تن و از سر گذشت رفت و پنهان از نظر شد منظرش تا که دیدی بر فراز نی سرش دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب چون رسیدی در حریم قتلگاه معجر دیگر به سر کردی ز آه طاقت از کف داده و دل باختی خویش را بر خاک و خون انداختی یافتی قرآن حق را جزو جزو جسم خونین پدر را عضو عضو یوسفت در بین گرگان مانده بود جسم ثارالله عریان مانده بود بر زیارت کردن سبط رسول چون نبودت مهلت اذن دخول زان زیارت در فضا هنگامه شد پاره های دل زیارت نامه شد پیکری دیدی ولیکن سر جدا جمله اعضایش ز یکدیگر جدا زان تن پامال اثر باقی نبود سینه و پشتی دگر باقی نبود چار سویش حجله خون بسته بود استخوان در استخوان بشکسته بود در وداع سینه سوز خویشتن دست بردی زیر آن خونین بدن تا گرفتی آن تن صد چاک را سوخت آهت خیمه افلاک را زخم هایش بوسه باران ساختی مرحمی بر جسم عریان ساختی روح بی تابت ز نو در تب نشست خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست خاک مقتل شد ز اشک تو خجل تا سرودی این سخن از سوز دل این بیابان گر شود از شب سیاه بر که آرد دخترت بابا پناه؟! این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیر انداز نیست ماه محمل باز انجم را بخوان "شیعتی مهما شربتم" را بخوان ای تجلای حرم نور خیام چلچراغ کوفه و قندیل شام سوخت این جا از غمت کلک و کلام عمه جان بر روح والایت سلام
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای در آسمان صبر فروزنده کوکبی بین تمامی اُسرار رکن زینبی دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است فریاد کربلای حسینی به سینه است در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا ایثار و استقامت و ایمان گزینه است هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای تو خصم را به بند حقارت کشیده ای روی تو آفتاب تماشای باب بود آئینة تمام نمای رباب بود در منطق تو معجزة نطق مرتضی پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی در قتلگه ز بردن چادر گریستی در مجلس یزید که قلبت کباب بود دیدی میان طشت طلا آفتاب بود نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود فریاد و آه و اشک و غم از گریة تو سوخت حتی دل یزید هم از گریة تو سوخت گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای گاهی به روی خار مغیلان دویده ای گه حنجر بریده به گودال دیده ای در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است الحق تو را مقاومت و صبر زینب است ای یادگار فاطمه ای دختر حسین همگام زینبینی و هم سنگر حسین در راه شام راهنمایت سر پدر منزل به منزلی تو پیام­آور حسین هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش باشد صفای روضة شهر مدینه اش تو مصحف حسین و بهشت است دامنت بر صفحة جمال فروزنده احسنَت پامال حرمتت شده از جور دشمنان با تازیانه آیه نوشتند بر تنت تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای تو قاصد پیام گلوی بریده ای ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو پیوسته باد باغ شهادت بهار تو تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای
بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مداحت السلام ای سکینه بنت رباب در کرامات حضرتش کافیست شیر او را رباب داده، همین در غریبی او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می خواند دور دارالحرب نعش ها را یکی یکی که شمرد دید بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زین باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح بی بابا کاش می شد رها نمی کردی وسط تیر و نیزه ها او را پدرم را غریب بین دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان
🏴سبک زمینه یا شور شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج) و روضه ی کربلا 🏴بند اول واویلا،واویلا،شده سامرا کرب و بلا نصیب،عسکری،شده از کینه زهر جفا نداره،توونی،افتاده کنج حجره از پا با ناله،میخونه،مهدی ای نور عینم بیا پاره جگر لخته ی خونه حاصله غم های آقامون این دم آخری وصیت میکنه از مهدی برامون آی شیعه ها اینو بدونید مهدی من غریب و تنهاست اینم بدونید یه ودیعه بین شما از طرف ماست 《واویلتا عسکری مولا》 🏴بند دوم تسلیت،تسلیت،حجت بن الحسن یا مولا تعزیت،تعزیت،بر تو از این مصیبت آقا امشبی،در کجا،قطعاً هستی تو در سامرا میزنی،بر سر و،سینه ات از فراق بابا ای به فدای قطره اشکی که میچکه از اون چشاتون چی میشی ماهم ببریم فیض لحظه به لحظه از دعاتون بیا که بی قراره جونم آخه میخواد بشه فداتون بیا که از کنار کعبه یه روزی بشنویم صداتون 《بیا بیا یوسف زهرا》 🏴بند سوم کجایی،کجایی،ای که از مدینه دلخونی بیا از،مزاره،مادرت بده یه نشونی کجایی،کجایی،ای که از کربلا جاموندی که هر روز،میریزی،اشک و آه میکِشی،میخونی اگه برا جد غریبم اشک چشای من تموم شه خون گریه میکنم برای غربت کربلاش همیشه بین دو نهر آب و تشنه سرش رو از قفا بریدن از روی پیکرش نامردا با نعل تازه میدویدن 《واویلتا حسین واویلا》 🙏التماس دعای فرج ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و روضه کربلا و توسل به امام زمان (عج) 🏴بند اول میسوزه از پا تا سرم (بیا بیا ای پسرم)۲ بیا ببین خون جگرم (بیا بیا ای پسرم)۲ بیا ببین ای پسرم که جون نداره پیکرم بیا که زهر کینه زد آتیششو به جگرم پریشونه حال و هوام غریب شهر سامرام حسن غریب سامرا 🏴بند دوم بیا بگیر رو پات سرم (بیا بیا ای پسرم)۲ این دم آخر مضطرم (بیا بیا ای پسرم)۲ بیا ببین تو حالم و... ببین شکسته بالم و... این دم آخر تشنه لب به یاد اون گودالم و... میسوزه از عطش لبام یاد حسین و کربلام حسین غریب کربلا 🏴بند سوم چشم انتظارتیم آقا (قائم آل مصطفی)۲ تا کی باشیم ازت جدا (قائم آل مصطفی)۲ بیا ای آرزوی ما بده به این دنیا صفا منتظره مادر تو دیگه ظهور کن و بیا ای آخرین مولا بیا منتقم زهرا بیا یابن الحسن آقا بیا ۱۴۰۰/۰۷/۱۷ 🙏التماس دعای فرج ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
‍ 🏴سبک زمینه یا شور توسلی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج) 🏴بند اول غریب سامرا،امیر و مقتدا،(ابالمهدی آقا)۲ عزیز مرتضی،گل خیرالنسا،(ابالمهدی آقا)۲ کرم تو بی حد،یا امام عسکری تو خوبی و من بد،یا امام عسکری گدا تو نکن رد،یا امام عسکری تشنه ی نگاهتم من غلام سیاهتم عبد درگاهم و در پناهتم 《یا امام عسکری》 🏴بند دوم الا نور هدا،تویی تو رهنما،(ابالمهدی آقا)۲ ولی اللهِ ما،فدایت جان ما،(ابالمهدی آقا)۲ به هوای تو دل،پر زده تا سامرا دلی که با حاجت،اومده سمت شما بیا جون مهدی،حاجتش رو کن روا کفتر رو بامتم من اسیر دامتم دلخوشم که عمریه من بنامتم 《یا امام عسکری》 🏴بند سوم بیا ای منتظَر،شب غم کن سحر،(اباصالح مدد)۲ دمی از کوچه ی،دل من کن گذر،(اباصالح مدد)۲ بیا که ببینم،من جمال دلربات تو بیا که جونم،بشه آقاجون فدات الهی که باشم،یار و یاور من برات تشنه ی دیدارتم من آقا سربارتم تو طبیبی و منم بیمارتم 《العجل صاحب زمان》 ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
دوبیتی سکینه دخت شاه عالمین است سفیر کربلا چون زینبین است ز نسل احمد و زهرا و حیدر گلی از گلشن مولا حسین است ▪️ سکینه دختر خون خدایی به رنج و درد و غم ها آشنایی گلی از گلشن مظلوم عالم چنان زینب سفیر کربلایی
۳۰ (حضرت سکینه س) گلی ز گلشن دین(از نسل مصطفایی)۲ همسنگر حسین و(سفیر کربلایی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(کرب و بلا بدیدی)۲ بر دوش خود سکینه(کوه بلا کشیدی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی علی اکبر(گردیده اربا اربا)۲ دیدی کنار جسمش(قامت خمیده بابا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ به روی دست بابا(دیدی علی اصغر)۲ با تیر کین دشمن(گردیده پاره حنجر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(غربت نمودی احساس)۲ تا بر زمین بدیدی(افتاده دست عباس)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم زینب(دیدی وداع آخر)۲ غریبی حسین را(با ناله های خواهر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی میان میدان(حسین بگشته تنها)۲ به گرد پیکر او(آمده جمع اعدا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی حسین زهرا(از روی زین فتاده)۲ با حق نموده نجوا(سر بر زمین نهاده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی که شمر بی دین(سوی حسین دویده)۲ خنجر خود کشیده(سر حسین بریده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ بعد از پدر تو دیدی(زخم همه نمک خورد)۲ کنار عمه زینب(رقیه جان کتک خورد)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم مولی(راحت شدی ز دنیا)۲ از این جهان فانی(رفتی به سوی عقبی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ (سبک: ای باغبان برایت گل با گلاب آوردم )