eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام ای فدایی اسلام بنده ی پاک ومهربان خدا یاوربی مثال پیغمبر (ص) ای ملقب به سیدالشهدا ع مردغیرت مدار شهرحجاز تو در اعراب پهلوان بودی بعد پیغمبر و علی، حمزه درشجاعت یل یلان بودی در تمامی جنگهای نبی ای عموی رشید پیغمبر(ص) هیچ کس جرات نبرد نداشت تا که بودی امیر آن لشکر من چه گویم نبی تو راخوانده ای عموجانِ فاعل الخیرات ای فدایی راه حق حمزه اسدالله کاشف الکربات دشمنانت همه به میدان ها متواری ز آن رشادت تو دین احمد اگرکه پا برجاست شده مرهون آن حمایت تو بین صحرا چو دوره ات کردند از روی کینه وجفا زدنت عده ای گرگ درپس میدان بی محابا و بی هوازدنت آن غلام سیاه سفیانی سینه ات را چه بی هوا بشکافت جگرت را که شرحه شرحه نمود بدنت رابه زیر پا انداخت خوب شد در میان آن مقتل مادر خویش را صدا نزدی بدنت غرق تیغ و نیزه نشد پیش خواهر تو دست و پا نزدی @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای اوج نوشتند بال وا شده را نزول نیست، به معراج آشنا شده را تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحد هستی چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را قسم به حرمت جعفر تو نیز طیاری قفس چگونه بگیرد تن رها شده را خودی شکستی و آوازه ات فراتر رفت خدا بلند کند خاک مصطفی شده را تو ایستاده ای و ایستاده میمانی شکست نیست ، بدست نبی بنا شده را به بازویت “اسداللهی “علی وصل است سپاه نیست جلودار مرتضی شده را به روی خاکی و پیغمبر خدا مانده است چگونه جمع کند این جدا جدا شده را کفن که برتن تو کرد ، گریه کرد و نشست کنار پیکر تو دید بوریا شده را خدا به خواهر غمدیده ی تو رحم کند اگر نگاه کند جسم جابجا شده را اکبر _لطیفیان @babolharam
نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامی مُخلص رسول خدا هم عمو هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدار لشکرش بودی جنگجوی دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می کردی روزشان را سیاه می کردی بین لشکر وجود تو لازم بین میدان، حریف تو نادم افتخار قبیله ی هاشم می نویسم برای تو دائم می نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو بی سبب نیست این که “سرداری” به علی رفته ای جگر داری وقت حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می کردی وَ دمار از همه در آوردی مرحبا بر تو ای عموی رسول که چنین شد سفید، روی رسول با تو محفوظ چار سوی رسول کم نگردید با تو موی رسول کاش حمزه مدینه هم بودی دور بیت الحزینه هم بودی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می ترسید ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه های چاره، شما روضه های پر از اشاره، شما تکّه تکّه و پاره پاره، شما اهل بیت از تو یاد می کردند بر تو گریه زیاد می کردند در کمین بود، نیزه را انداخت پیکرت را چه بی هوا انداخت تا نبی روی تو عبا انداخت همه را یاد بوریا انداخت اوّلین رکن پنج تن می خواند روضه ی شاه بی کفن می خواند ته گودال پیکرش افتاد جلوی چشم خواهرش افتاد جای خنجر به حنجرش افتاد ناله ای زد وَ مادرش افتاد یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم یا بُنَیَّ قتیل عریانم _فردوسی @babollharam
سر خوش از باده حضور شود مثل آيينه غرق نور شود مي‌شود در فضا طنين انداز كرده درهاي آسمان را باز سمتِ اين بارگاه نوراني مي‌پرد در فضاي روحاني اقتدا مي‌كنم به حضرت او دلم از گرمي محبّت او با من « أمّن يُّجيب » مي‌خواند دل من از حبيب مي‌خواند از شميم حبيب سرشار است بَسْكه از عطر سيب سرشار است فطرت پاك او اگر حسني ست كه تبار عقيق او يمني ست كه به دور از گناه و ناپاكي ست كعبة خاكيان اَفلاكي ست آفتاب ولا سه اختر را « حمزه» و « طاهر » و « مطهّر » را حرم با شكوه اين وادي وز عنايات حضرت هادي شده عمري كبوتر حرمش وز دل ما جدا مباد غمش صبح صادق كه مي‌دمد دل من از تماشاي جلوه زار پگاه نغمة آسماني توحيد مي‌پرد باز پلك من كه : خدا مي‌وزد از مناره عطر اذان دل من با فرشتگان خدا به نماز ايستاده مُلك و مَلك جانم از شوق دوست سرشار است آسمان و زمين به گاه قنوت فارغ خويش و فارغ از عالم بيشتر از هميشه صحن و رواق حرمش بوي كربلا دارد رنگ و بوي حسين را دارد از فروزنده گوهرش پيدا ست آسماني شده ست دامن او مرقد پاك و آسماني او در مدارش به گردش آورده ست قدر او ، حُرمت دگر بخشيد از سه خورشيد ، نور مي‌گيرد حجّت هشتم و امام نهم طاير پر شكستة‌دل من مهرش از جان ما مبادا دور _علي_ مجاهدي @babollharam
تويي كه شير رسول خدايي اي حمزه تو نيروي سپه مصطفايي اي حمزه اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علي است تو هم به تيغ خودت فخر مايي اي حمزه كمان و تير تو پشت و پناه اسلام است سپر به پيكر دين خدايي اي حمزه به حفظ جان پيمبر هميشه كوشيدي به پيروان ولا مقتدايي اي حمزه ز پا نشست ابوجهل پاي هيبت تو نداشت از غضب تو رهايي اي حمزه تو شير گير شجاع حجاز پهناور به جان اهل جهالت بلايي اي حمزه چقدر ديدني است جذر و مد شمشيرت گهي كه همقدم مرتضايي اي حمزه نبي تو را به علي و ولايش ايمان داد ز شيعه هاي نخست ولايي اي حمزه ز صحنه هاي دفاع تو در نبرد احد عيان بود كه تو شير خدايي اي حمزه به غزوه اي كه پيمبر تنش شده مجروح تو هم به خاك فتاده ز پايي اي حمزه تو سيدالشهدايي به قتلگاه احد به خون نشسته تو از نيزه هايي اي حمزه دويد خواهر تو از پي جنازه ي تو رسيد تا كه ببيند كجايي اي حمزه هزار شكر صفيه نبود در غربت هنوز بود برش آشنايي اي حمزه دلا بسوز هماره به حال دخت علي چو ديد گشته حسينش فدايي اي حمزه … رسيد پیش تن قطعه قطعه ی یارش گريست بر سر آن كربلايي اي حمزه به ناله گفت كه : بي سرپرست شد زينب به پا نمود عجب ني نوايي اي حمزه ” ميان آن همه لشكر چو بي كسش ديدند “ شدند همدم او خنده هايی اي حمزه … @babollharam
با دوستان فاطمه ، لطف عميم داشت با آنكه نام و شهرت « عبدالعظيم » داشت هر كس كه پاس بندگي آن حريم داشت با مهر و عشق و عاطفه عهدي قديم داشت عطر بهار وحي و صفاي نسيم داشت يعني كه ره به چشمة فوز عظيم داشت روحي درآستان ولايت مقيم داشت دستي پر از كرامت و طبعي كريم داشت راهي به آستان خداي رحيم داشت با آنكه جان روشن و قلب سليم داشت با اهل بيت رابطه اي مستقيم داشت چون درك كرده بود ، مقام كليم داشت از بوستان فاطمه ، عطر و شميم داشت خواندند اهل معرفت او را « نگين ري » از شهر بند رنج و غم ، آزاد مي شود اين ياس گلشن “حسن” ،اين عاشق” حسين” گلواژة حديث از آ‌ن لعل جان فزا از محضر سه حجّت معصوم فيض برد مثل كبوتران حرمخانة « رضــا » شاگرد پاكباختة مكتب « جــواد » از پرتو هدايت « هــادي » اهل بيت ايمان خويش را به امامش ارايه كرد با خاندان وحي پُل ارتباط بود طور تجلّي سه امام هُمام را شب تا به صبح شعر « شفق » را مرور كرد مرغ سحر كه زمزمة « يا كريم » داشت _غفور_زاده(شفق) @babollharam
قوت بازوي من بود كه افتاده به خاك همه ي نيروي من بود كه افتاده به خاك اين همان است كه ياري ولايت مي كرد مثل يك شير ز اسلام حمايت مي كرد در احد هر كه به خون جگرش مي گريد هر پسر بر سر نعش پدرش مي گريد اي عمو جان يه سر پيكر تو گريه كنم من به جاي پدر و مادر تو گريه كنم مثل تو هيچ كسي كشته در اين صحرا يست به خدا هيچ كسي چون تو شهيد ، اینجا نيست چه سرش آمده هر عضو تنش مثله شده گوش و بيني و دو دست و دهنش مثله شده فكري امروز به حال بدنش بايد كرد شده با خار و علف هم كفنش بايد كرد صورتش زود بپوشان كه ز ره خواهر او تا رسد خاك به سر ريزد بالا سر او خواهرش گر برسد موي پريشان بكند دشت را گريه ي او شام غريبان بكند در غم دلبر خود پاره گريبان بكند خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند مگذاريد صفيه برسد تا اينجا مگذاريد ببيند رخ خونينش را لحظه اي سخت تر از ماندن من اينجا نيست بدنت مانده ولي بر تو چرا اعضا نيست ؟ زرهت پاره ، كمان و سپرت باقي هست جگرت نيست ولي شكر ، سرت باقي هست باز هم شكر عمو، رأس تو بر نيزه نرفت باز هم شكر كه در حلق تو سر نيزه نرفت نزده بوسه به پاره گلويت خواهر تو با صفيه كه نزد حرف ز نيزه سر تو اي عمو راس تو در بزم شرابي كه نرفت به تماشا سوي هر شهرخرابي كه نرفت باز هم شكر سر پاكت عمو چوب نخورد گاه دندان و گهي پاره گلو چوب نخورد الامان واي حسين واي سر شاه شهيد تا نفس هست مرا ، گويم : ” مالي ليزيد “ _رسول زاده @babollharam
عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست ولی خدا کند از راه خواهرت نرسد اگر رسید به مقتل دعا کن آن لحظه کسی برای جدا کردن سرت نرسد تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی صدای وا عطشایت به مادرت نرسد تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود خدا کند که دگر حرف بوریا نشود به روی حنجرت از زخم بود اثر یا نه؟ تو نیزه خورده ای اصلا زِ پشت سر یا نه؟ به جای دفن، زمانی که بر زمین بودی سوار اسب رسیدند ده نفر یا نه؟ تنت به روی زمین مانده است در گودال؟ شدی مقابل خواهر بدون سر یا نه؟ عبور کرده ای از کوچه ی یهودی ها زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یا نه؟ به غیر شام که در آن نبود هم نفسی  سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی   به شام قافله را با عذاب آوردند برای دست یتیمان طناب آوردند مگر که تشت زر و چوب خیزران کم بود؟ که بعد چند دقیقه شراب آوردند به روی نیزه سر شیرخواره را عمداً درست پیش نگاه رباب آوردند برای این که دلش بیشتر به درد آید مدام روبرویش ظرف آب آوردند به روی نیزه ی دشمن تمام هستش رفت نه شیرخواره که گهواره هم ز دستش رفت @babollharam
بلبل شوقم و باغ‌وچمنم کرببلاست بی‌سبب نیست که ورد دهنم کرببلاست کفتر جلدم و هرآینه برمی‌گردم آخرین مقصد هر پرزدنم کرببلاست غیر لیلا سخنی ورد لب مجنون نیست من که مجنون حسینم سخنم کرببلاست شعر گفتم به امیدی که بخوانم آن‌جا شاعری ساده‌ام و انجمنم کرببلاست دوستش دارم و حب‌ّالوطن از ایمان است گرچه ایرانی‌ام، اما وطنم کرببلاست زائر عرش خداوند شود زائر او پس در این راه بهشت عدنم کرببلاست حال من حال حبیب و تو حبیبم شده‌ای شوق من شوق اویس و قرنم کرببلاست اربعین قسمت اگر شد که زیارت بروم شاهد ناله‌ی "یابن‌الحسنم" کرببلاست @babollharam
آقا بیا که مُردیم از هجر بی حسابت شمع وجود عشاق شد قطره قطره آبت بی تو قرار عالم آرامشی نداریم صبری بده به دل ها با یک نگاه نابت ای یادگار زهرا آباد کن دل ما با این خرابه ی دل ،گردیده ایم خرابت بر صفحه زمانه زان خون دل که خوردیم با خون دل نمودیم نام تو را کتابت تو ساحل نجات کشتی شکستگانی از موج غم رها کن یاران در عذابت با هر دعا برای تعجیل در ظهورت خواندیم تو را ولیکن نشنیده ایم جوابت کی میرسد به جانها صوت حجازی تو کی پر شود در عالم آوازه ی خطابت پرده زرخ بیفکن خورشید عالم آرا روشن نما جهان را از نور آفتابت از سکه خواهد اُفتد  بازار خوبرویان گردد عیان اگر آن رخساردر حجابت یوسف جمال زهرا قربان روی ماهت از پشت پرده یک دم بالا بزن نقابت ای منتقم تو بگذار مرهم به زخم زهرا بستان تو انتقام جد بخون خضابت آقا دعا بفرما در لحظه ی ظهورت لایق شویم و باشیم سرباز در رکابت @babollharam
1_4496379011.mp3
1.01M
. تنها نه دشمنان ز کینه کشتنت ای وای من عمو مثله شده تنت یک قسمتی از صورتت پاشیده یک بی حیا لب تو را ببریده واویلتا واویلتا واويلا شکر خدا عمو رفتی اگر ز دست جگر اگر که نیست سر تو باقی است اگر ز کینه جانت آمد بر لب نمانده جسمت زیر نعل مرکب واویلتا واویلتا واويلا الهی خواهرت نبینه پیکرت نبینه ای عمو چی اومده سرت حدیث درد و غربتت را خواندم من پیکرت را با عبا پوشاندم واویلتا واویلتا واويلا یک نیزه خورده ای از پشت سر عمو اما سنان نرفت بر گردنت فرو اگر چه از غصه ی تو دال استم هر آینه به یاد گودال استم واویلتا واویلتا واويلا @babollharam
شیر نبی و شیر خدایی حمزه همسنگر ختم الانبیایی حمزه بازوی توانگر تو یار اسلام تو یاور دین مصطفایی حمزه با دوستی و محبت آل آلله از لطف خدا غرق ولایی حمزه همسنگر خاتم نبوت احمد همراه علی مرتضایی حمزه با این همه ایثار و جوانمردی، تو ممدوح رسول دو سرایی حمزه در وصف کمال تو چه گویم مولا برتر تو ز هر مدح و ثنایی حمزه این گفته ی خاتم رسولان باشد تو شافع امت به جزایی حمزه ای روشنی دیده ی ختم مرسل تو روشنی قلوب مایی حمزه بر جمله محبان نبی و آلش از مرحمتت نما دعایی حمزه هر چند شکست دشمنت حرمت تو داری تو حریم با صفایی حمزه چون لحظه به لحظه در کنارش بودی با درد محمد آشنایی حمزه در جنگ و ستیز بهر یاری نبی با دشمن غافل از خدایی حمزه با بذل همه هستی و ایثار جان در راه خدا شدی فدایی حمزه ای خفته به خون در ره دین اسلام تو سید جمع شهدایی حمزه در جنگ اُحُد برای یاری نبی تو نقش زمین و بی صدایی حمزه از کینه ی آن هند جگرخواره ی پست تو مُثله به دست اشقیایی حمزه با حیله و تزویر غلامش وحشی تو کشته ی کینه و جفایی حمزه تا آن که نبیند بدنت را خواهر پوشانده تنت را به عبایی حمزه آمد صفیه خواهر غمدیده ی تو دارد به لبش شور و نوایی حمزه از بهر تو ای حامی دین و قرآن بگرفته نبی بزم عزایی حمزه سوزد همه ی عمر به یاد غم تو در حشر شفیع این (رضایی) حمزه @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امامزاده‌ی ری مُلک واجب التعظیم سلام قبله‌ی شهرم  سلام عبدالعظیم سلامِ ما به حسینی‌ترین حسینیه سلام بر حرمت اولین حسینیه به کوریِ همه‌ی ابن‌سعدها دیدیم نصیبِ آل حسن شد تمامِ گندمِ ری از آن زمان که رسیدی به کشور زهرا خوشا به مردم ایران  خوشا به مردم ری من از کنار ضریحت به کربلا رفتم که بوی سیب حسین است با تبسم ری هوای مسلمیه داری و به یادم هست... صدای گریه کنان در شبِ تلاطم ری نوشته‌اند که از روزگار غم دیدید روایت است شما هم هزار غم دیدید روایت است به نَقلی که ناله‌ها کردی حسین گفتی و رِی را تو کربلا کربلا کردی غریبِ شهر  پُر از غربتِ مدینه شدی روایت است که مسمومِ زهرِ کینه شدی  تو زهر خوردی و آتش به سینه‌ات انداخت به خاکِ رِی نه به خاکِ مدینه‌ات انداخت شبیهِ جدِّ خودت شعله‌ور شدی آقا غریب بودی و خونین‌جگر شدی آقا شبیهِ جدِّ خودت نه  که او شبیه نداشت تو داشتی و شبیهت حسن ضریح نداشت ضریح داری و  پیرِ کرم ندارد آه هنوز جد غریبت حرم ندارد آه نوشته‌اند مقاتل که سینه چاک شدی تو زنده بودی و زنده به زیر خاک شدی نصیب روضه‌ی تو روضه‌های دیرین شد تو زنده بودی و دیدی که سینه سنگین شد برای یاری تو هیچکس نمی‌آید مکن دوباره تقلا ، نفس نمی‌آید دوباره رو به حسینت سلام کردی وای تو دست و پا نزدی و تمام کردی وای *در برخی از مقاتل آمده حضرت با جور و ظلم ؛ سرانجام زنده به گور و شهید می‌شوند @babollharam
. کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفته‌ست صراط را ز همین راه مستقیم گرفته‌ست تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله که عطر، مرقدت از جنّة ‌النعیم گرفته‌ست گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی سرم به خاک درت، اُنس از قدیم گرفته‌ست همیشه سفرهٔ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض باز شدن غنچه از نسیم گرفته‌ست همیشه عبد حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سِمَت عبد، با عظیم گرفته‌ست؟ بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت به کف براتِ نجاتِ خود از جحیم گرفته‌ست مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته در این مقام، فلک خویش را مقیم گرفته‌ست چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟ که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفته‌ست کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو، از آن حریم گرفته‌ست @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند به بیت حضرت صادق هجوم آوردند قیامتی دگر از این ستم به پا کردند سر برهنه دل شب ز خانه‌اش بردند چه ظلم‌ها که به آن نجل مصطفا کردند در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم گریستند و برای پدر دعا کردند همه سواره و او را پیاده می‌بردند نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او عجب به عهد رسول خدا وفا کردند! امام صادق ما را به زهر کین کشتند مدینه را زغمش دشت کربلا کردند هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی که خط خویش ز آل علی، جدا کردند برای غصب خلافت زدند زهرا را چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم» که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند @babollharam
سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد برد از خانه برون وقت نماز سحرم سال‌ها داغ بنی‌فاطمه را می‌دیدم کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم عوض گل جگر پاره برایش ببرم بارها تیغ کشیدند پی کشتن من بارها سیل بلا برد به موج خطرم دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم دل شب خصم مرا برد به قصر منصور یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم «میثم» از تربت بی‌شمع و چراغم پیداست که چو جد و پدرم از همه مظلوم‌ترم @babollharam
کتیبه و پرچم باب الحرم
‍ . آرام سر آسمانهای اعلا/به زیر قدمهای صادق دل غصه دار محبین/بسوزد ز غمهای صادق فدای امام غریبی/که شد کشته ی زهر کینه ز داغ عزیزی پیمبر/شده محشری در مدینه بُوَد ذکر لبها/چو حیدر چو زهرا در این سوگ عظمی/واویلا واویلا واویلا واغربتا... ز طاغوتیان زمانه/چه ظم و ستم ها که دیده شبانه پیاده خدایا/پی مرکبی می دویده قسم بر غم بی حد او/غمش بر دل ما نشسته بمیرم بمیرم بمیرم/که شد حُرمت او شکسته بمیرم که جانش/شد از غصه بر لب بگرید بگرید/به غمهای زینب واویلا واغربتا... سلامم بر آن بانویی/به اشک و به قلب شکسته شده وارد شام و کوفه/ولیکن به دستان بسته سر دلبرش روی نیزه/به لبهای او ذکر یا رب زنان کف زنان گرد محمل/وَ نامَحرمان دور زینب به نی قاری او/بخواند چو قرآن شود ذکر لبهاش/حسین جان حسین جان یا حسین یابن الزهرا... @babollharam
. حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری: آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه گردن‌افرازانِ دانش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها نور، مجرم بود اما، در نظام کورها ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش، شعله‌ور در خانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صادق‌ها و باقرها، نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد بر خلاف زندگیِ از خطا آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است @babollharam
۱۷ علیه_السلام سرّ توحید احمدی این ست: که علی را فقط خطاب کند عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند ‌ آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست شیر حق این چنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند می‌پری آن طرف سواره، ولی عمرو! آن سوی خندق است علی جنگجویی ندیده‌ام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟ پس لب ذوالفقار او تنها می‌تواند تو را مجاب کند فرق او را شکافتی، بشکاف! مُحرِم است او و خواست قبل طواف در وضویش به رسم عاشق‌ها روی خود را به خون خضاب کند تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آن چنان زد که حضرت داور ضربه‌ی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند همه دیدند امیر می‌آید زودتر از غدیر می‌آید کی شود یک امینیِ دیگر شرح آن ضربه را کتاب کند؟ بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر به دل کوزه‌گر می‌اندازد خاک ما ساغر شراب کند قلب ما در لحد که می‌بویند، به رقیب و عتید می‌گویند بنده‌ی حیدرند بگذارید او بیاید خودش حساب کند شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید تا به ذره‌ نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند1 شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدسته‌های تو که نشد 2 شادم اما، مگر شنیده کسی شاعرش را علی جواب کند؟   1- (به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند) 2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت: شمع می سازم برایت یا علی / قد این گلدسته هایت یا علی @babollharam
با کینه زدند و عاشقان را کشتند با ظلم و ستم پیر و جوان را کشتند سگ های کثیف و وحشی اسرائیل در غزه دوباره کودکان را کشتند @babollharam
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز دلم غير ايوان پناهي نداشت دلم زائري بود و راهي نداشت دلم در بساطش جز آهي نداشت علي داشت آن را كه شاهي نداشت به دور امير كرم گشته‌ام صد و ده قدم در حرم گشته‌ام به او گفتم اي شاه راهم بده امان نامه‌اي بر گناهم بده لياقت به يك دم نگاهم بده پناهي ندارم، پناهم بده صدا زد پريشاني‌ات با علي اگر خسته جاني بگو يا علي همين لحظه‌ها بود پيدا شدم علي گفتم و از زمين پا شدم شب و روز حيران مولا شدم گدا بودم او خواست آقا شدم دلِ من بدون علي بي كس است بميرم ببينم علي را بس است تحمل به اين نور لابد نبود ترك خوردن كعبه بي خود نبود و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود پس اين ها همه يك تولد نبود خدا خواست ثابت كند بر جهان علي هست يكتاترين در جهان فقيري كه انگشتر از او گرفت سليمان شد و ذكر ياهو گرفت زمين تخت او آسمان تاج او به دوش نبي بود معراج او اگر مدح او بر لبم جا گرفت يدالله دستان من را گرفت به من گفت از مرد خندق بگو بيا از عليٌ مع الحق بگو سه بار از نبي اذن ميدان گرفت علي هست پس مصطفي جان گرفت نبي گفت جانم به قربان او علي جان من هست و من جان او علي با خدا و خدا با علي علي يا خدا گفت، حق ياعلي اميري نداريم الّا علي اگر ناتواني بگو يا علي @babollharam