#امام_زمان__عج__مناجات
ای آبروی عرش خدا ، صاحب الزمان (عج)
ای آفتاب ارض و سما ، صاحب الزمان (عج)
ای گوشه ی نگاه پر از نور و رحمتت
درمان بی قراری ما ، صاحب الزمان (عج)
عمری گذشت بر من و یک بار هم هنوز
نشنیده ام صدای تو را ، صاحب الزمان (عج)
در ندبه های جمعه صدا می زنم تو را
یَابنَ البُدورِ ، وَ النُّجَباء ، صاحب الزمان (عج)
در روزگار سختی و در دورِ امتحان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان (عج)
ای ماه حیدری نسَب و هاشمی تبار
کی می رسد به سر ، تبِ دوران انتظار
ما بسته ایم دل به بلندای شال تو
آب حیات ماست ، خیال وصال تو
در انتظار آمدنت ، ای گلِ امید
هر کوچه هست روی لبش نام یک شهید
این شهر با قدوم شهیدان معطّر است
آرامگاه روشن گل های پرپر است
آری امام گفت : " کجا در همه جهان
دارد کسی سراغ همانند اصفهان؟
شهری که در تلاطم یک روزِ پُر عزا
تشییع کرده سیصد و هفتاد لاله را
اما هنوز پا به رکاب شهادت است
با قلب داغدیده پر از استقامت است
ما داغ گریه بر دل داعش گذاشتیم
سر خم نکرده ایم ولو سر نداشتیم
با تورجی و همّت و خرّازی آمدیم
دلخون شدیم و غرق سرافرازی آمدیم
در قلب ما محبّت زهرای اطهر است
امّید ما به ذکر توسّل به مادر است
انسیّه و مطهّره و کوثر و بتول
او جان پناه حیدر و جان پیمبر است
وقتی که دل ، شکسته شد و راه ، بسته شد
چشمانِ عالمی نگران بر همین در است
آتش زبان به کام بگیر و خموش باش
بر روی خاک ، معنیِ آیاتِ کوثر است
دیگر چه طور فاطمه (س) طاقت بیاورد
وقتی طنابِ ظلم به دستانِ حیدر است
برخیز ای حیات دو عالم به دستِ تو
پهلوی عشق می شِکند با شکستِ تو
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_رضا_علیه_السلام
رضا راضی به رضوان خدا بود
ز آدم های پوشالی جدا بود
ز علمش عالِم آل محمد
چه غوغایی به هر مجلس به پا بود
به هر کس از کتاب دینی او
جوابی در خورش چون کیمیا بود
چه زیبا آن حدیث نغز و نابش
که حک بر روی الواح طلا بود
ز اخلاق نکو و از صفایش
عدو مجذوب او چون اصدقا بود
کمک می کرد چون رویش ز سائل
نهان می کرد از بس با حیا بود
امان از آن دمی کز جور مأمون
به ره بنشست و بر رأسش عبا بود
الهی عسکری در روز محشر
بگویی شکر او از ما رضا بود
#سید_عسکر_رئیس_السادات
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
🍃🏴 نذر شهادت سلطان خراسان
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضاعلیه_السلام 🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
میرسد روی لبم آهسته جان یأبن الشبیب
در وجودم آتشی دارم نهان یأبن الشبیب
نا ندارم! با تو دارم در خیالم گفتگو
با نگاهی نیمه باز و نیمه جان یأبن الشبیب
زهرِ در انگور جانکاه است و از فرطِ عطش
شعله ور شد هم دهانم، هم زبان یأبن الشبیب
دستهایم را که برمیداشت روز و شب قنوت
ناتوان؛ افتاده از کار آنچنان یأبن الشبیب
با دو پایِ سرد و لرزان بیهوا خوردم زمین
حال و روزِ احتضارم شد عیان یأبن الشبیب
روی خاکِ حجره مثل مار می پیچم به خود
بود جسمَم کاش زیر آسمان یأبن الشبیب
بود جسمم کاش خنجر خورده؛ زیر آفتاب
جانِ من از جدّ عطشانم بخوان یأبن الشبیب
بیقرارم از غمش! باید پریشان جان دهَم
از غم ِ آن پیکرِ نیزه-نشان یأبن الشبیب
از غم ِ سنگی که محکم خورد بر پیشانی اش
از هجوم ِ نعل ها بر استخوان یأبن الشبیب
از تنِ عریان که شد خونِ قفا بر آن کفن
از عقیقِ سرخِ دستِ ساربان یأبن الشبیب
از طناب و دستهایِ عمه زینب(س)وای...نه...
از غروب و غربتِ وقتِ اذان یأبن الشبیب
جان سپردم! از نفس انداخت بیطاقت مرا-
روضهٔ بزم یزید و خيزران یأبن الشبیب!
#مرضیه_عاطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
بهر حاجات اگر دست دعا برخيزد
دلبري هست به هر حال به پا برخيزد
لطف آقاي خراسان ز همه بيشتر است
هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخيزد
آه در سينه ي عشاق به هم مرتبطند
وقت نقاره زدن ناله ي ما برخيزد
جرأتش نيست كسي حرف جهنم بزند
گر پيِ كار ِ گنهكار ز جا برخيزد
زائر آن است كه در كوي تو اُتراق كند
آنكه در عرش نشسته ست چرا برخيزد؟
تا به دستِ كرم تو به نوايي نرسد
از سر ِ راه محال است گدا برخيزد
بر سر خاكم اگر آهوي تو گريه كند
از تمام جگرم بانگ رضا برخيزد
حرمت زودتر از كعبه مرا حاجي كرد
حج ما آخر ذي القعده به پا برخيزد
#علی_ اكبر _ لطيفيان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
به کارم گیر افتاده خودت مشکل گشایی کن
در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن
اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست
کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن
به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم
اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن
ببین خالی تر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی
دخیل افتاده ام بر غربت تو آشنایی کن
سلام من به سقاخانه هایت، کفش کن هایت
به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن
کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد
کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن
تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان
به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن
تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا
دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن
#محمد میلانی (شاکر)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
خاطرم هست گریهی مادر
حال و روز مرا به هم میریخت
قطره قطره نمای گنبدتان
از دوچشمان مادرم میریخت
منم آن کودکی که صدها بار
گم شدم در میان زائرها
کاش پیدا نمیشدم هرگز
مثل قافیه های شاعرها
یادتان هست اولین دفعه
ذوق کردم برای گلدسته؟
من همان کودکم که با لطفت
قد کشیدم به پای گلدسته
پایِ بستِ حرم شدم پابست
دل خود را به پنجره بستم
آنقدر از شرابخانه ی تو
آب انگور خورده ام مستم
تا میان حرم رسیدم از
قید و بند جهان شدم آزاد
آدم احساس می کند شاه است
بعد سجده میان گوهرشاد
تو و ایل و تبار تو سلطان
بندهی بنده زادهات هم من
سرور خانواده ی من تو
نوکر خانواده ات هم من
هرکجا خورده ام زمین گفتم
"یار بی دستیام امام رضاست"
بارها گفتهام فقیرم من
"همهی هستیام امام رضاست"
گردنم زیر دِین لطف شماست
من نمک گیر این حرم هستم
جای دیگر ندارم آقاجان
من که زنجیر این حرم هستم
سروَری که در این حرم دیدم
با گداها کنار می آید
دل ما را ببند یک گوشه
گاه این دل به کار می آید
تو به ما لطف کرده ای دائم
ولی از ما همیشه لجبازی
این گدا هم گدا نشد آخر
نکند دورمان بیندازی؟!
#داود _رحیمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمانِ تو
تو هر چه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم باشم کنار خوان تو
من از همه در رانده ام، من رانده ای و امانده ام
یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد جُز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرّر می زنم کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام ای خُم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام کو لطف بی پایان تو
حال من گوشه نشین با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام چون خار در بستان تو
#حاج_ علی_ انسانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
یک جذبه ریسمان شد و پای مرا گرفت
یک ابر گریه کرد و دوباره هوا گرفت
افسوس ذکرهای لبم ناشنیده ماند
دادم کبود ماند و گلوی صدا گرفت
صورت به صورت در صحنش گذاشتم
در گفت: آهِ گرم کشیدی بیا گرفت
بالای سر نشستم و دیدم که جبرئیل
یک پر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت
بالای سر نشستم و دیدم که عاشقی
خواند از فضائل تو و بعداً عبا گرفت
دیوانه ای که عقل طلب کرد از شما
بالای سر نشستم و دیدم عصا گرفت
بالای سر نشسته ام و حدس میزنم
پائین پای تو چه کسی را شفا گرفت
پرسیدم از نسیم، کجایی؟ جواب داد
با بوسه ای که از لب گلدسته ها گرفت
سمت زیارتم بشتابید چون که اشک
امشب ضریح چهره ی ما را طلا گرفت
#شیخ_ رضا_ جعفری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتراست
بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است
گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند
این دل ویران همان ویرانه باشد بهتراست
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها مکن
میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتراست
صحنتان را میزنم برهم، جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو
این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من
جای ما پشت در میخانه باشد بهتراست
من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم
توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است
تا شب قبرم که می آیی برای دیدنم
این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است
صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت
پشت ما توصیهی شاهانه باشد بهتر است
گریه کردم شانهی گرم ضریحت بغض کرد
وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتراست
کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین تر است
روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است
اشک میخواهم ز تو دریای «فَابکِ للحسین»
رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتراست
#محمد_جواد_ پرچمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق»
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد
#قاسم _صرافان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن
با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن
ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر
ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن
در شلوغیها دو تا آرنج خوردن بیهوا
مست چون جامی، به دیگر جامها پهلو زدن
آری آداب خودش را دارد این جا عاشقی
جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن
امتحانی کن، ببین اینجا چه حظّی میدهد
یا علی گفتن به وقت دست بر زانو زدن
شمعها! نجوای با خورشید میدانید چیست؟
اشکهای بیصدا باریدن و سوسو زدن
هفت دوری نیست حجّ ما فقیران، این طواف
دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن
بیت هشتم هدیه ای از سوی قم آورده است
بوسه بر درگاه تو از جانب بانو زدن
بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد، ببخش
دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن
#قاسم_ صرافان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam