eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
50 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 اعمال عبادی روز جمعه 🔹نماز جمعه 🔹غسل جمعه 🔹به جا آوردن نمازهای مستحب، مانند نمازهای نافله 🔹روز جمعه، نمازهای هدیه به پیامبر اكرم(ص) و حضرت فاطمه(س)، نماز اعرابی و نماز جعفر طیار 🔹خواندن دعاهای اختصاصی روز جمعه 🔹خواندن زیارت‌های خاص این روز، مانند زیارت امام حسین(ع) و زیارت امام زمان(عج) 🔹صلوات فرستادن بر پیامبر اكرم 🔹تلاوت قرآن به ویژه برخی سوره‌هایی كه به خواندن آنها سفارش شده است. 🔹دعا كردن و طلب مغفرت از خداوند 🔹فراگیری دین 🔹انتظار فرج ولی عصر و دعا برای ظهور او 🔹خواندن دعای سِمات در غروب 💢آداب روزجمعه 🔸استفاده كردن از عطر و چیزهای خوشبوكننده 🔸مسواک زدن 🔸كوتاه كردن مو و ناخن و شارب 🔸پوشیدن بهترین لباس 🔸فراهم كردن نیازهای اهل خانه 🔸زیارت اهل قبور به ویژه قبر پدر و مادر 🔸عیادت بیماران 🔸صدقه دادن
بسم‌الله الرحمن الرحیم حرفی نمانده دوستان و دشمنان را پر کرده است از نام خود گوش جهان را فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید با این سخن دربند کرد آزادگان را یک جو هم از ری زیر دندانش نرفته هر کس به دین داخل کند سود و زیان را در این میان تنها یکی در نقش حر شد تا دلنشین تر کرده باشد داستان را هرچند دیر اما خدا را شکر فهمید در لحظۀ آخر جواب امتحان را شاید نسیم چادر زهرا به او خورد شاید نشانی داشت قبر بی نشان را روزی یزیدی بود حر، حالا حسینی ست یعنی نمی شد داشت هم این را هم آن را ** دیگر نمانده طاقتی در جان ارباب با این که گرما برده بود از او توان را- فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید حرفی نمانده دوستان و دشمنان را
بسم الله الرحمن الرحيم تو راهم دادی و دارم دو چشمانِ تر از اینجا کجا را دارم آقاجان؟! کجا را بهتر از اینجا؟! نوشتی سردرِ هیئت؛ نجاتم میدهد عشقت رسیدم توشه بردارم برای محشر از اینجا خدا را شکر در کارم گره افتاد و برگشتم به لطفت سردرآوردم دوباره آخر از اینجا پرِ پرواز لازم داشتم محضِ طوافِ تو گرفتم مثل فطرس عاقبت بال و پر از اینجا میانِ روضه تحویلم گرفتی بینِ خوبانت قسم خوردم نخواهم رفت جایِ دیگر از اینجا تو هستی «سیدالعطشان» و من سیراب از داغت دلم آتش گرفت و آب؛ شد شعله ور از اینجا به دستانت سپردم حاجتم را...که شنیدم رفت؛ به عرش ِ بیکران، خونِ علیِ اصغر(ع) از اینجا امان از عصرِ عاشورا، تنت افتاد در گودال تو را می دید روی تل چه مضطر خواهر از اینجا جسارت شد به اهلِ خیمه و حرف از اسارت بود طناب آورده و آغاز شد دردسر از اینجا!
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل! ای قبله گاه شاعر بیدل اباالفضل! الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل! یا دائم الفضلِ علی السائل اباالفضل! تو صاحبم هستی و من تنها رعیت پابوسی ات را کرده ام با شعر نیت ای حضرت عیسی مسیح ارمنی ها ای دستهایت دستگیر اهل معنا یا کاشف الکرب تمام اهل دنیا یا عَمّی العباسِ فرزندان زهرا ای رب این پیمانه ها، باب الحوائج ای پیر سقاخانه ها، باب الحوائج تندیس تقوا و وقار و استقامت ای برگه ی سبز عبور از قیامت دست بلند توست، اسباب شفاعت آری قسیم النار و الجنه، نگاهت جاری ز سر انگشت تو آب حیات است بوسه زدن بر دست تو از واجبات است این پینه ی پیشانی تو یادگاریست بین تو و معبود تو هر شب قراریست ماه عشیره معنی شب زنده داریست سجاده ی تو ساغر می های جاریست روی تو جلوه بر رخ مهتاب داده است اشک تو بوده نخلها را آب داده است اخم تو خشم حضرت پروردگار است ابروی تو تکرار تیغ ذوالفقار است این چرخش شمشیر یک حمزه تبار است گفتی: أنا العباس، لشگر در فرار است از میسره تا میمنه کردی قیامت کولاک کردی یک تنه کردی قیامت ساغر لبالب نیست اما باز می هست کرببلا گر نیست اما شهر ری هست سجاده پهن و روضه باز و سوز نی هست در خاطر من روضه های "سیبویه" است با روضه می داده است چشمان ترم را او نوحه دم داده است ای اهل حرم را تا که علم افتاد و دست تو قلم شد زهرا رسید و بیرق روضه علم شد ذره به ذره از قد و بالات کم شد قد حسین بن علی پیش تو خم شد داغ تو را داده خبر تا مشک پاره وا شد ز گوش اهل خیمه گوشواره
بسم‌الله الرحمن الرحیم آرام دل ستاره هفت آسمان من آتش مزن به هر قدم خود به جان من آهسته تر برو که تماشا کنم تو را دامن مکش ز دست من ای مهربان من این ناله های بی کسی ات می کشد مرا ذکر انا الغریب تو برده توان من از بس عطش ز حنجر تو شعله میکشد داغی بوسه مانده به روی لبان من این بار خم شدن ز تو بوسه ز خواهرت گودال بوسه با من و قد کمان من مثل محاسن تو شده گیسویم سپید آید بلای روی تو بر گیسوان من خنجر چرا به پیرهن کهنه میکشی واضح بگو چه میشود ای همزبان من حیف لب تو نیست که نیزه خورش کنی کمتر بده گلوی سپیدت نشان من اینان لگد پرانیشان مثل کوچه است بگذار تا سپر بشود استخوان من
بسم الله الرحمن الرحيم ، برپا بشود محشر کبری شب جمعه آید ز حرم ناله ی زهرا شب جمعه یک هفته نگه داشته غم های دلش را تا لحظه ی دیدارِ پسر تا شب جمعه زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه پیراهن خونی شده بر دست بگیرد آشفته شود عرش معلّا شب جمعه مادر گره ی معجر خود باز نموده در لحظه ی بوسیدن رگها شب جمعه آن موی به هم ریخته که در پَسِ در سوخت گردد ته گودال هویدا شب جمعه این بوسه کجا! بوسه ی گودال کجا و یادی کند از زینبِ تنها شب جمعه
🌷🌷🌷🌷 ✅بنداول مدحی سلام اقا سلام یا حضرت صادق (ع) سلام اقا سلام ای عشق هر عاشق سلام اقا سلام ای هادی و رهبر سلام اقا سلام یا ایُّهاَ الجَعفر(ع) بزرگ مردا تو استاد کلیم بودی مثل جدت امید هر یتیم بودی غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم مدحی هزار جابر شاگرد منبرت اقا روایتها رسید از محضرت بر ما دلم امشب هوای. دردو غم داره چشای من داره از غصه می باره بمیرم من برای غربتت اقا ندار ی تو رواق و گنبدی حتی غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم زبانحال امام (ع) منم صادق غریب ابن غریبم من منم صادق امام غم نصیبم من غریب آقام غریب آقام تا که بستن دوتا دستا مو از کینه کشیدم آه من از عمق دل و سینه من و بردن با دشنام و هزار آزار بی حرمتها شبیه حیدرکرار بی دستارو بی عمامه من و بردن من وپای برهنه خیلی آزردن تا که میزد من و ابن ربیع سیلی می افتادم به یاد صورت نیلی 😭 غریبم من غریبم من غریبم من 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندچهارم گریز به مدینه و کربلا تا که آتیش زبونه میکشید از در من افتادم به یاد پهلوی مادر می سوختم من بادوتاچشمای خونبار یادمادر یاد مسمار در و دیوار تا افتادم رو خاکا خسته و بی حال می افتادم به یاد عمه مو گودال چه حالی داشت وقتی که میدید از رو تل می بریدن سر داداش و تو مقتل 😭😭😭 حسین جانم حسین جانم 💠💠4⃣2⃣1⃣💠💠 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
بسم‌الله الرحمن الرحیم ، آیا ز فراق بی قراری کردیم؟ در راه وصال ،جانثاری کردیم؟ یک لحظه بپرسیم زخود انصافا این هفته برای او چه کاری کردیم؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم یک روز به انتظار تو می میرم در حسرت روزگار تو می میرم گفتی که قرار است بیایی، پس کی؟ آخر سر این قرار تو می میرم
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم در رهگذرم بیا فقط یک لحظه در چشم ترم بیا فقط یک لحظه در لحظه احتضار اگر زحمت نیست بالای سرم بیا فقط یک لحظه
هدایت شده از منبع سبک
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو سال ها می شود از خویش سؤالی دارم من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم من از این زندگیم سود نبردم بی تو گذری کن به مزارم به خدا محتاجم من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
شعر دوبیتی امام عصر علیه‌السلام -(شبیه گل، سرشتی تازه دارم) شبیه گل، سرشتی تازه دارم هوای سرنوشتی تازه دارم من از تو ای بهار جاودانه تمنّای بهشتی تازه دارم نیامد، دیر بود و دیرتر شد چه‌قدر این داغ، دامن‌گیرتر شد دل من پیر، امّا خیره بر راه هزاران سال چشمم پیرتر شد به من دسته‌گلی انگار داده‌ست دلم را جرأت اقرار داده‌ست حضور نام تو در هر دوبیتی به من آرامش بسیار داده‌ست شبیه سایه،‌ بی‌رنگی نمی‌کرد نگاه خویش را سنگی نمی‌کرد اگر برگشته بودی، این دوبیتی چنین اظهار دل‌تنگی نمی‌کرد سفر، باران، پرستو، آسمان، باد تمام واژه‌های رفته از یاد چرا باید جهان با این همه چشم تماشای تو را از دست می‌داد؟ جهان، سرشار از غم بی‌نشانی غریبی،‌ خستگی، بی‌هم‌زبانی بیا با یک بغل لبخند ای خوب! تعارف کن به دل‌ها مهربانی! گل نرگس! جهان بی‌برگ و بار است خزان بی‌تو، خزانی ماندگار است تو که صدها بهار بی‌دریغی شکوفا شو،‌ جهان در انتظار است جهان آکنده از حس حضور است که می‌گوید شکفتن دیر و دور است به هر باغی، گل نرگس شکفته‌ست بهاری سبز در حال حضور است دلم در انتظارت حس گرفته‌ست ببین، رنگ طلا این مس گرفته‌ست بهشتی تازه در حال ظهور است جهان بوی گل نرگس گرفته‌ست در آن سو،‌ اسب، جاده، مردِ تنها در این سو، یک منِ بی‌دردِ تنها به جای عاشقی سرگرم کرده‌ست دل خود را به یک «برگردِ» تنها شاعر:
شعر مثنوی دفاع مقدس شهدا -(شب است و سکوت است و ماه است و من) شب است و سکوت است و ماه است و من فغان و غم و اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام شب و ناله‌های نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر می‌کنم درد را که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من که گل سر زند از گریبان من مرا کشت خاموشی ناله‌ها دریغ از فراموشی لاله‌ها کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟ کجایند مردان بی‌ادّعا؟ کجایند شور‌آفرینان عشق؟ علمدارمردان میدان عشق... همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام‌آورند هلا، پیر هشیار درد آشنا! بریز از می صبر، در جام ما من از شرمساران روی توام ز دُردی‌کشان سبوی توام غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا پریشان و سردرگریبان مرا غرورم نمی‌دید این روز را چنان ناله‌های جگر‌سوز را غرورم برای خدا بود و عشق پل محکمی بین ما بود و عشق نه، این دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن، دل من نبود من از انتهای جنون آمدم من از زیر باران خون آمدم از آن‌جا که پرواز یعنی خدا سرانجام و آغاز یعنی خدا هلا، دین‌فروشان دنیا‌پرست! سکوت شما پشت ما را شکست چرا ره نبستید بر دشنه‌ها؟ ندادید آبی به لب تشنه‌ها؟ نرفتید گامی به فرمان عشق نبردید راهی به میدان عشق اگر داغ دین بر جبین می‌زنید چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟ خموشید و آتش به جان می‌زنید زبونید و زخم زبان می‌زنید کنون صبر باید بر این داغ‌ها که پر گل شود کوچه‌ها، باغ‌ها شاعر:
هدایت شده از منبع سبک
ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب وز شاخ برهنه سایه داری مطلب عزت ز قناعت است و خواری ز طمع با عزت خود بساز و خواری مطلب
هدایت شده از منبع سبک
نوحه زبانحال شهادت امام صادق -(ششم نور حق حضرت صادقی ) ششم نور حق حضرت صادقی تو بر شیعیان رهبر لایقی تو یاس سپیدی تونور امیدی گل فاطمه گل بوستان ولایت تویی مه تابناک هدایت تویی تو حامی دینی تو حبل المتینی گل فاطمه شکسته عدو ازستم حرمتت زقبرت نمایان بود غربتت الاای شفیعم بیاد بقیعم گل فاطمه مدینه زداغت بود در عزا به هر جا شده شور ماتم بپا الا ای حبیبم شده غم نصیبم گل فاطمه زده دشمن آتش به کاشانه ات تو را نیمه شب برده از خانه ات عدو با اراده ترابرد پیاده گل فاطمه زظلم عدویت خون شد دلت ززهر ستم سوخته حاصلت تویی پاک ومعصوم شدی ازچه مسموم گل فاطمه شاعر:
هدایت شده از منبع سبک
تنها نشد ز زهر ستم آب پيکرت يک عمر ريخت آتش اندوه بر سرت هر روز بود روز تو از دود آه ، شب هر لحظه ريخت خون دل از ديده ي ترت آنشب که شعله گشت ز کاشانه ات بلند ياد آمد از شکستن پهلوي مادرت بردند دست بسته ترا چون علي ولي نقش زمين نگشت در خانه همسرت (سيلي نخورد پشت در خانه همسرت) خصمت نگاه داشت سه ساعت به روي پا ديگر نبود بسته دو بازوي خواهرت بودند اهل بيت تو بعد از تو بس عزيز سيلي نزد کسي به گل روي دخترت تيغ ستم سه بار به رويت کشيده شد ديگر نخورد چوب به لبهاي اطهرت اين غم مرا کشد که به شهر مدينه نيست جز بوسه ي نسيم به قبر مطهرت غربت نگر که پشت در بسته ي بقيع صورت نهد به دامن ديوار زائرت در حيرتم چگونه کفن شد جنازه ات چيزي نمانده بود ز اندام لاغرت ميثم گداي توست مرانش ز کوي خويش اي مهر و مه دو خاک نشين سائل درت
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو دل‌های دوستان همه صحن و سرای تو چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع گرم زیارت حرم باصفای تو از لحظه‌ای که خاک لحد بر تو چیده شد خاک بقیع نه!دل ما گشت جای تو آیا درِ بقیع شبی باز می‌شود تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟ بردند دست‌بسته تو را سوی قتلگاه با آنکه بود عرش خدا جای پای تو ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانه‌ات خاموش شد چگونه صدای دعای تو آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد ای پاره‌های دل، گُل بزم عزای تو تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع می‌کرد گریه ختم رسل در قفای تو چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر ای جان عالمی همه بادا فدای تو تنها نه «میثم»...از غم و اندوه و غربتت آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو 🔹@deabel
اي نابترين سرود هستي معناي تمام حق پرستي اي رود هميشه جاري عشق اي علت ماندگاري عشق اي رونق کار و بار دانش سرسبز ترين بهار دانش اي چشمه جاري حقايق مولاي من اي امام صادق دست همگان بود فقيرت ما جمله غلام بو بصيرت کي از در خود مرا براني آقاي وفا و مهرباني آنقدر که خلق و خوت نيکوست دلبسته توست دشمن و دوست افسوس که قلب تو شکستند دستان گره گشات بستند آن دشمن پست بي اصالت حرمت ننهاد سن و سالت بي شال و عبات ظالمانه مي برد کشان کشان زخانه دشنام ز دشمنت شنيدي شبها پي مرکبش دويدي با پاي برهنه بين جاده خصم تو سوار و تو پياده گه لعن بني اميه کردي گه ياد غم رقيه کردي
مراد زاده: 🎼 🔘🔘426🔘🔘 ✅بنداول امام زمان(عج) آجَرکَ الله مِن مُصیبَتِک حجت ثانی عشَر ازغم جدت حضرت صادق (ع) شده چشمای تو تر با دل محزون قلبی پر از خون می باری باز بی امون به تنت امشب کردی رخت غم تو عزای جدتون 🔘 باز از روضه ها حالت مضطره جدت روضه هاش مثل مادره آه و واویلا آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم زبانحال امام صادق(ع) لحظه ی آخر با دله مضطر با دوتاچشم ترم میخونم هردم باسرشک غم مادرم وای مادرم دل پریشونم زار و دلخونم من غریبم ای خدا به روی بستر میزنم پرپر آه ازین زهر جفا 🔘 سوخت بال وپرم /وای از جگرم آه از این دلم/ ای وای مادرم واویلا آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم با چشم خونبار / بی کس و بی یار بردنم در کوچه ها دستامو بستن /حرمت شکستن این مردم بی حیا بی عبا بردن/ بی عصا بردن من و با قد کمون نیمه شب بردن /با غضب بردن من و با چشمای خون 🔘 غم خواری نبود غم خوارم بشه هیچ مردی نبود که یارم بشه واویلا آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندچهارم گریز به( شام) مردک نامرد وقتی که می زد من و از پشت بی هوا افتادم یاده رقیه و اون زجر پست بی حیا 😭 می زدش با مشت که به قصد کشت راه می رفت از رو تنش جای ضربه هاش جای چکمه هاش مونده روی بدنش 😭 هر وقت اسم با با رو می اورد از دستای زجر یه سیلی می خورد 😭 ابتا حسین (ع) 💠💠4⃣2⃣6⃣💠💠 🔘➖➖➖➖➖🔘
اي نابترين سرود هستي معناي تمام حق پرستي اي رود هميشه جاري عشق اي علت ماندگاري عشق اي رونق کار و بار دانش سرسبز ترين بهار دانش اي چشمه جاري حقايق مولاي من اي امام صادق دست همگان بود فقيرت ما جمله غلام بو بصيرت کي از در خود مرا براني آقاي وفا و مهرباني آنقدر که خلق و خوت نيکوست دلبسته توست دشمن و دوست افسوس که قلب تو شکستند دستان گره گشات بستند آن دشمن پست بي اصالت حرمت ننهاد سن و سالت بي شال و عبات ظالمانه مي برد کشان کشان زخانه دشنام ز دشمنت شنيدي شبها پي مرکبش دويدي با پاي برهنه بين جاده خصم تو سوار و تو پياده گه لعن بني اميه کردي گه ياد غم رقيه کردي
قرار سوته دلان است کربلای حسین فضای کوچه دل پر شد از هوای حسین حسین منی طاها به روشنی فهماند رضای حضرت حق هست در رضای حسین خدا به غیر خدایی هر انچه که دارد تمام را هبه کرده فقط برای حسین زمانه با همه پیچ و تاب نتواند بگیرد از سر ما شور نینوای حسین چه غم ز درد غریبی بود کسی را که به اشک معرفتش گشته اشنای حسین به روز حشر ندارند حسرت انها که... گذاشتند جوانی خود به پای حسین قرار نیست کسی تا ابد درون دلم بیاید و بنشیند دمی به جای حسین منی که نامه سیاهم چه میشود روزی سپید مو بشوم پای روضه های حسین خدا گواست که این قلب تنگ و نا ارام همیشه میشود ارام با نوای حسین
تا می نشینم زیر پرچم کنجِ هیئت در سینه ام داغ تو میگیرد حرارت شکر خدا هستم غلام خانه زادت از کودکی در روضه ها دارم اقامت از تو، به من خیرِ فراوانی رسیده از من به تو تنها فقط عرض ِ ارادت در حیرتم از لطف و از آقاییِ تو از بخشش دستان ِ تو وقت شهادت پیراهن و انگشترت را دادی آقا حاجاتِ قلب دشمنت هم شد اجابت بر پیکرت یک جای بوسیدن نمیدید سرنیزه ها انداخت زینب(س) را به زحمت دیدم برای کشتنت ای عشقِ مظلوم شمشیرها کردند با نیزه رقابت در قتلگاهِ تو «بُنیّ» گفت مادر من را به هم میریزد عمری این عبارت!
ای اختر مدینه و ماه منیر شام بر آفتاب روی تو هر روز و شب سلام تو فاطمه نژادی و نامت رقیه است نور دل حسینی و پروردۀ کرام هم خود کریمه هستی و هم زادۀ کریم هم خواهر امامی و هم دختر امام چشم امید ماست به سویت تمام عمر روی نیاز ماست به کویت علی الدوام در رشتۀ اسارت اگر جان سپرده ای سر رشتۀ امور به دستت بود مدام ای رفته پا به پای اسیران دشت خون تا دیر و تا خرابه و زندان و بزم عام هم محمل مجاهدۀ دختر علی هم سنگر مبارزۀ چارمین امام پیدا بوَد که واقعۀ دشت کربلا با جان نثاری تو به ویرانه شد تمام تفسیر خون سرخ حسینی به مرگ توست ای یادگار خون خدا در دیار شام مهرت چراغ محفل ارباب معرفت قبرت برای اهل نظر مرکز پیام دلها به سوی توست پس از سال ها هنوز ای گنبدت منادی پیروزی قیام ما را بر آستان تو روی ادب همه ما را به پیشگاه تو عرض دعا تمام با دست های کوچکت از ما بگیر دست در صحنه های عالم و در عرصۀ قیام
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو دل‌های دوستان همه صحن و سرای تو چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع گرم زیارت حرم باصفای تو از لحظه‌ای که خاک لحد بر تو چیده شد خاک بقیع نه!دل ما گشت جای تو آیا درِ بقیع شبی باز می‌شود تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟ بردند دست‌بسته تو را سوی قتلگاه با آنکه بود عرش خدا جای پای تو ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانه‌ات خاموش شد چگونه صدای دعای تو آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد ای پاره‌های دل، گُل بزم عزای تو تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع می‌کرد گریه ختم رسل در قفای تو چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر ای جان عالمی همه بادا فدای تو تنها نه «میثم»...از غم و اندوه و غربتت آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو
هدایت شده از منبع سبک
از ناقه افتادم زمین کجا بودی بابا شد دخترت ویران نشین ..... کبودی رومو ببین ...... حسین من حسین من بابا حسین حسین دست منو بستن به زور کجا بودی بابا گفتند که رفتی راه دور ..... سرت میده بوی تنور ..... ویرانه شد بیت الحزن منو ببر بابا وا کن طناب از دست من ..... خیلی به صورتم زدن .... چقدر توو این شام بلا ما رو زدن بابا به هر بهونه هر کجا ..... محلهء یهودیا ...... بابا به من بگو کجاست عموی مهربان بگو خبر داره که جا موندم ز کاروان بگو که من میترسم از خولی و ساربان
💠 اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً نگاه حرام تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه زیاد است نگاهی که حسرتی طولانی به جای می‌گذارد. 📗 الكافی، ج۵، ص۵۵۹ 🔹مراقبت از چشم🔹 آنان که به کار عشق، بودند استاد کردند «ز دست دیده و دل فریاد» از«چشم»خودت مراقبت کن،ای دوست تا آخرت تو را، نداده‌ست به باد
دیشب مه من، دلبر و دلدارِ که بودی من فکر توبودم، تو گرفتار که بودی در خواب تو را دیدم و بیدار شدم لیک ای دلبر گم گشته تو بیدار که بودی در طشت طلا دیده ات آن سو نگران بود آرامِ دل من، پی دیدار که بودی پیش نظرت گشت عدو مشتریِ من ای یوسف زهرا، تو خریدار که بودی ویرانه شده منزل ما خاک‌نشینان ای جان جهان گنج گهربار که بودی پروانه‌صفت گِرد سرت گردم و سوزم تا فاش شود شمع شب تار که بودی زود از بر من رفتی و ناگفته بسی ماند جز ما تو مگر محرم اسرار که بودی