هدیه به ارباب صلوات
شور تلفیقی روضه ای زیبا
#شعر رضا نصابی
#به نفس استاد کربلایی نریمان پناهی
مسیر روضه باز به سمت گودال رفت
حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت
به سرزنان زینب کنار مقتل گفت
از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت
(خستگی از بدنت می ریزه
داره نیزه ز تنت می ریزه
مگه چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت می ریزه )
سید المظلوم سید العطشان
سید الغریب غریب غریب
در ان کشا کش ها پیرو هن خونی
عبا و عمامه میانه جنجال رفت
در ان شلوغی ها برای انگشتر
سار بان انگشت و بریدو خوشحال رفت
(گرد و خاک از سپرت می ریزه
العطش از جگرت می ریزه
مگه گودال چقد جا داره
یه سپاه داره سرت می ریزه )
سید المظلوم سید العطشان
سید الغریب غریب غریب
میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن
شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت
دست ابا الفضل تا به روی خاک افتاد
دست حرومی ها به سمت خلخال رفت
(باشه من میرم دلت می گیره
داره کار قاتلت می گیره
این همونیه که گفتی خواهر.
جونم و مقابلت می گیره )
رضا نصابی
✼═══┅🔶🍁🔶┅═
#شعر
#غزل
#مناجات
#وحید_عظیمپور
#دلباتوصبحخاضعنوراستسیدی
#حلقه_ادبی_ریان
دل با تو صبح خاضع نور است سیدی
بی تو سیاه چال غرور است سیدی
مهر و محبت تو و خبط و خطای من
این بنده را ببخش جسور است سیدی
غایب تر از همیشه رسیدم به محضرت
چشمم در انتظار حضور است سیدی
دستم گناه کرده و دست توسلم
از دامن نگاه تو دور است سیدی
هی میدوم سراغ تو جایی نمیرسم
پای رسیدنم لب گور است سیدی
دریای شور پیش تو شیرین تر از عسل
اما عسل بدون تو شور است سیدی
اینجا خود مرا به پشیزی نمیخرند
جنسم به اعتبار تو جور است سیدی
حکم نجات من سفر کربلا بده
کربوبلا صراط عبور است سیدی
رو کن به قتلگاه و ببین آفتاب خیر
در زیر تیغ قوم شرور است سیدی
روکن به قتلگاه و ببین که امام عرش
بی سر به زیر سم ستور است سیدی
موسای کربلا هدف سنگها شده
این قتلگاه وادی طور است سیدی
این سر که بوسه گاه نبی و ملائکه ست
در راه رفتن به تنور است سیدی
#شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر.ع
#شعر
#غزل
#عاطفهساداتموسوی
#مثلباباهمهیدشتصدایشکرده
#حلقه_ادبی_ریان
مثل بابا همه ی دشت صدایش کرده
مادر او چقدر گریه برایش کرده
همه زیر لبشان ناد علی میخوانند
عمه در نافلهی اشک دعایش کرده
چه کسی سنگ زده آینهی احمد را
چه کسی پنجه درآن زلف رهایش کرده
پدر انداخت خودش را به زمین وقتی دید
جان خود را پسر اینگونه فدایش کرده
تو هم از اهل کسایی ولی این بار چرا
پدرت جمع تو را روی عبایش کرده
پدرش تنگ در آغوش کشیدست ولی
عمه با چشم پر از اشک جدایش کرده
بدنش زخم تر از زخم ولی میخندد
شوق وصلاستچنینسربههوایش کرده
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شب_اول
#حضرت_مسلم.ع
#شعر
#غزل
#منصوره_محمدی_مزینان
#کوفهپراستازمردمنامردبرگرد
#حلقه_ادبی_ریان
کوفه پُر است از مردم نامَرد، برگرد
تا غنچه ی سرخت نگشته زرد، برگرد
در بینِ بازار کسادِ حق پرستی
باطل... بساطِ فتنه را گسترد، برگرد
سنگِ محک آوردمو در کوفه غیر از
یک پیرزن دیگر ندیدم مرد ....برگرد
از نعلهای تازه و سَر نیزه، پیداست
آهنگران ...بازارشان گل کرد برگرد
میترسم از تکرارِ آن کاری که فتنه
بر روزگارِ مادرت آورد...برگرد
اینجا،سلامِ گرهایش بی طمع نیست
نام آشنایِ کوچه های درد برگرد
دلگرمی اهل زمین، اینجا نیا که
ازبی وفایی میشوی دلسرد،برگرد
منزل به منزل، کو به کو ،تنهای تنها
حالا شدم یک عابرِ شب گرد برگرد
ای آفتاب این ذره ی ناچیزِ کویت
تا پَرکشد بر دامنت چون گرد، برگرد
مولا،نگاهی کن به سمتِ برج کوفه
با التماس چشم من، برگرد، برگرد
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شب_پنجم
#عبدالله_ابن_حسن.ع
#شعر
#غزل
#سعیده_کرمانی
#عبدالله_ابن_حسن.ع
#خداکندبرسمکاشبیاثرنشوم
#حلقه_ادبی_ریان
خدا کند برسم کاش بی اثر نشوم
خدا کند که برای تو دردسر نشوم
پسر شدم همه عمرم برایت اما حال
چه سود اگر که برای تنت سپر نشوم
چگونه زنده بمانم بدون آغوشت
چگونه بی تو عمو جان یتیم تر نشوم
چگونه پیش پدر سربلند باشم من
شبیه اکبر و قاسم فدات اگر نشوم
سرم اگر برود روی نیزه چیزی نیست
که زنده با سرت ای کاش همسفر نشوم
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر.ع
#شعر
#چارپاره
#وحید_عظیمپور
#رفتنتوبرامنخیلیگرونتمومشد
#حلقه_ادبی_ریان
رفتن تو برا من
خیلی گرون تموم شد
بهت با اهل حرم
امیدمون تموم شد
شبه پیمبر بودی
شبیه مادر شدی
علیِ اکبر بودی
علیِ اصغر شدی
لعنت حق به اون قوم
که با حیا نبوده
قاتل تو به والله
یکی دوتا نبوده
باید یه جور تنت رو
توی عبا بذارم
اما باید اولش
نیزه هارو درآرم
نیزه هارو شکوندن
به روی جوشن تو
با بقیه ش میرقصن
برای کشتن تو
پاشو که جاری کردی
چشمای دریامونو
کشوندی بین مردم
پرده نشینامونو
داغ تو بیرون کشید
از خیمه ها حرم رو
ندیده بود هیچ کسی
سایهی خواهرم رو
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شعر
#غزل
#کربلا
#منصوره_محمدی_مزینان
#امامحسین.ع
#بارانپرمهرحرمرادوسـتدارم
باران ِ پُر مهرِ حرم را دوسـت دارم
الماس ِ چشمان ترم را دوست دارم
وقتی که دفتر نوحه خوانِ ماتم توست
خون گریه ی چشم ِ قلم را دوست دارم
کنج رواق عاشقی... در زیر باران
طوفانِ شعر محتشم را دوست دارم
غرقم میانِ موج موجِ روضه هایت
طوفانِ اشک و سیلِ غم را دوست دارم
عمری نمک گیرم کنار سفره ی تو
احسانِ این بیت الکرم را دوست دارم
چون از ازل مثلِ تمام خاندانم
این خاندانِ محترم را دوست دارم
هم پایِ جابر....اربعین... پایِ برهنه
تا کربلایت، هر قدم را دوست دارم
جانا اگر مقصد تویی تا پای جانم
این جاده یِ پر پیچ و خم را دوست دارم
نامت دلیلِ آشکار معجزات است
بر نام تو حتّیٰ قسم را دوست دارم
آقا به گیسویت قسم ،از عمقِ جانم
جان دادنِ زیرِ علم را دوست دارم
در بیت آخر یک صِله می خواهم ارباب
گرمایِ آغوشِ حــــــــرم را دوست دارم
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شعر
#غزل
#سعیده_کرمانی
یامرسلالریاح
در دشت، پا گرفته و پایسته می وزید
در قتلگاه، آه چه آهسته می وزید
می رفت بین گیسوی خوشبوی روی نی
مبهوت از این تعلق وارسته می وزید
تا پیکر تو را به دل خاک بسپرد
پا پیچ خاک می شد و پیوسته می وزید
از قطرههای خون، وسط نیزهزارها
انگار روی دست، حنا بسته میوزید
با مرهمی به دست به پابوس تاولی
بر پای استوار زنی خسته می وزید
دم می گرفت پرچمی از این سماع و باد
هو هو کنان میان دو گلدسته می وزید
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم