⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
حسین و یارانش ؛ رسیده اند به صحرا طلایه دارانش
بهشت خواهد شد، به زیر پای رباب عاقبت بیابانش
حسین آمده با اویس و مالک و عمار و حجر و سلمانش
ببین چه سقایی که آب هم بکند جان خود به قربانش
زن است و مردترین کسی که حضرت عباس بوده دربانش
دو هدیه آورده که افتخار کند عاقبت به طفلانش
رباب با خنده نشانده اصغر سیراب را به دامانش
موذن این دشت به صوت خویش اذان را نموده از آنش
به رسم هدیه حسن دو ظرف پر عسل آورده نزد جانانش
زمان جلو می رفت به روی دوش زمین کاروان جلو می رفت
*تا رسیدن کربلا،تاریخ میگه: اباعبدالله الحسین علیه السلام،هفت مرکب ابی عوض کرده، می دید اسبا حرکت نمی کنند،پیر مردی رو گفتن اومد،حضرت اومد سوال کرد،پیر مرد اسم این سرزمین چیه؟آقا جان! اینجارو نینوا میگن،قادسیه هم میگن، دونه دونه گفت تا رسید به یه جمله تن زینب لرزید،دلشوره ی زینب شروع شد،آقا جان! اینجا رو کربلا میگن،فرمود: بار بگشایید اینجا کربلاست،آب و خاکش با دل و جان آشناست،اینجا همون جاییِ است که جدم رسول خدا فرمود....*
زمان جلو میرفت به روی دوش زمین کاروان جلو میرفت
شبیه جنگ جمل دوباره یک حسن نوجوان جلو میرفت
به سمت اکبر خویش دریغ جام جهان نیمه جان جولو میرفت
یه شعبه با شدت به قصد زیر گلو از کمان جلو میرفت
زمان عقب می ماند در زمان گریه سنان جلو میرفت
امیر بود چنان که نیزه تا وسط استخوان جلو میرفت
برای خاتم نه، برای غارت او ساربان جلو میرفت
رقیه دید خودش، برای بوسه به لب خیزران جلو میرفت
* گفت: داداش! اگه میشه بیا برگردیم،صدا زد: خواهر غصه نخور عزیزم،گفت: داداش! اینجا بوی جدایی میاد،خدا تو رو ازم نگیره،میخوای درد دلی برات بگم؟ داداش! چهار ساله بودم بین در و دیوار مادرم رو کشتن،بابام و کوفه شهید کردن،دلم خوش بود داداش دارم،سایه ی حسن بالاسرم هست... سایه ی حسین بالاسرمه،یه روز اومدم پاره های جگر حسن و دیدم،ای سایه ی سرم نکنه زینب و تک و تنها بزاری...
حالا همه اومدن پایین،اول کسی که داره علم داری میکنه ابالفضلِ،شروع کردن برا خیمه زدن، دستورات رو ابالفضل میده حالا دونه دونه میخوان زن و بچه رو پیاده کنن،رباب و گفتن بچه شیرخواره داره زودتر پایین بیارید...رقیه رو بغل گرفت،یه مرتبه دیدن جوانای هاشمی جلو یه محملی رو گرفتن،کوچه درست کردن،عباس زانو زد سر مؤدب پایینِ، علی اکبر جلو اومد، میخوان عقیله رو از محمل پایین بیارن،یه دست زینب و علی اکبر گرفت، یه دستش رو قاسم، پا رو پای عباس... چرا دورش و گرفتن؟ چون کسی قد و بالای زینب و نبینه....
با احترام زینب و پایین آوردن،این طرف رو نگاه میکرد قاسم،عبدالله ،عون ،جعفر، محمد،اباالفضل....
اما یه شب...شب یازدهم...همه رو دونه دونه سوار کرد زینب،دور و برش و نگاه کرد دید فقط نامحرم ها ایستادن....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Banifateme Shab 2 Moharam 96-02.mp3
2.73M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عجب سرزمینی چه دشت بلایی
پیچیده برادر شمیم جدایی
ها هُنا...کربلا ببین دخترا رو پر از دلهره
بچه ها تشنه اند چه خوبه هنوز
مشک ها از آب پره
تو همین سرزمین سرتو داداش از قفا میبرند
میری و بعد تو زن و بچه ت اینجا کتک میخورند
جانم جانم به این ناله ها...امشب میگم تا شبای دیگه یادت نره
*آقا رسول الله فرمود: دخترم چرا اینجور ضجه میزنی؟ گریه میکنی؟گفت: بابا من بچم رو دوست دارم،شما که نیستی، باباش که نیست ،داداشش کربلا نیست ،میشه ازتون یه سوال کنم؟بگو قربونت برم،صدا زد: بابا پس کی برا حسینم گریه میکنه؟پیغمبر مژده ی شماهارو داد گفت: غصه نخور،یه عده آخرالزمان میان، مرداشون مثل یه زن جوان مرده برا حسینت داد میزنن*
بمون ای ابالفضل کنارم همیشه
میدونی یه لحظه نباشی چی میشه
وای حرم، معجرم، شده حال من حال آواره ای
وای رباب، بعد تو، نه شیرخواره ای داره نه گهواره ای
وای برا ،دخترا ،نه گوشی میمونه نه گوشواره ای
*هی میگفت بابا گوشم درد میکنه...دستت بیاد بالا بگو: یا حسین...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Banifateme Shab 2 Moharam 96-03.mp3
1.31M
🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ،عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ،وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ،وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
آمد ورودیه بارانی است حال و هوای حسین
در اوج احترام یک کاروان رسیده ، به صحرای ماریه
*خیلی باید مَحرم باشیم ناله مادرشو بشنویم برا پسرش داره گریه میکنه ....*
گرچه رسیده اند، پایان این سفر شده آغاز مرثیه
زینب به خویش گفت ، بوی فراق می رسد از سمت بادیه
* قدم به قدم ،لحظه به لحظه خانوم دلشوره اش بیشتر میشه .تو مسیر گفتن: آقا جان! خواهرتون کار داره با شما .مهار ذوالجناح رو برگردوند به تاخت اومد کنار محمل حضرت زینب...
چنان به سرعت برگشت اومد کنار محمل خواهرش زینب ؛خواهر جان ، خانوم جان ...خیلی احترام میکرد حضرت زینب رو .داریم به حضرت زینب فرموده : بانو ..
امام حسین با دو رکعت نماز شب عاشوراش همه عالم رو نجات داده بعد به حضرت زینب میگه که منو یادت نره .دعا کنی منو .تو نماز شبت منو دعا کن .
نزدیک و نزدیک تر شد .خواهر جان چی شده ؟ داداش دلم شور زد .یه آن گرد و غبار شد ندیدمت...جلو چشم من باش...*
زینب به خویش گفت ، بوی فراق می رسد از سمت بادیه
قبل از ورود شمر قلبش شکست ، حضرت زهرای مرضیه
ناحیه ی گلو شد شرحِ آن زیارت مخصوص ناحیه
امسال می رسد دست رقیه،دست ابالفضلِ مرثیه
امسال می خورد اصغر از آب مشک و لو چند ثانیه
حی علی الصلاة...حی علی العزا شد و آغاز مرثیه ...
دل اضطراب داشت ، شکر خدا رقیه به صورت نقاب داشت...
هر محملی که بود از گیسوی فرشته به دورش حجاب داشت...
*کاروان اومدن با یه جلال و جبروت و قانون و مراسمی ؛ همه ی بنی هاشم به صف ایستادن ، عقیله بنی هاشم ، شفیقه ی امام حسن ، نایبه ی امام امیرالمومنین ، نایبه ی فاطمه ،علیا مخدره ، بانوی عالم بعد از فاطمه سلام الله علیهما،میخواد از محمل پیاده بشه .شتر رو خیلی آروم نشوندن .همه آماده شدن اول خانوم ، خسته است خانوم ، پیاده شدن ...یه قدمی بزنن با ابی عبدالله ..
همه از روی محمل میان پایین.راحت میان پایین...و لو سر سوزنی نمیخواد اذیت بشه...عباس تا رسید زانو زد.سریع زانوهای مبارک رو گذاشت .خانوم جان دستتونو بدید به من.یه دست رو شونه علی اکبر یه دست رو شونه عباس ....*
هر رفت و آمدی در کاروان عشق حساب و کتاب داشت .
آمد سکینه و شرم حضور پیش رخ آفتاب داشت...
از ناقه بر زمین زینب قدم گذاشت و اکبر رکاب داشت...
عباس من کجاست ؟ عباس من کجاست ؟
* اینجاست خانوم جان...امری دارین؟ *
آری هنوز پرسشِ زینب جواب داشت...
عباس من کجاست ؟ آری هنوز پرسش زینب جواب داشت .
* تو مدینه زینب می گفت عباس کجاست ؟ همه میرفتن صداش می کردن .مثل برق و باد می رسید خانوم جان امری بود ؟
اولین باری که عباس من کجاست ؟ جواب نداشت این بود : عباس من کجاست ؟ جوابش کشیدنِ عمودِ خیمه شد .*
حرف از عطش نبود ...سقا برای اهل حرم مشک آب داشت .
سیراب و بی صدا پیش رباب، کودک شش ماهه خواب داشت .
*وقتی پیاده شد خانوم زینب؛دستش رو ابی عبدالله گرفت شروع کردن تو این بیابونا قدم زدن....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-1_Mohmud_karimi_(Shabe_2_Moharam)_(www.rasekhoon.net)- 1.mp3
4.53M
قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عباس امیر این سپاهه.....بعضی وقتا یه نیم نگاهی به سمت ابی عبدالله می کرد؛ میدید بعضی جاها وایمیستادن خواهر و برادر ،حسین پاشو به زمین می زد...زینب گریه می کرد...
همین طوری که گریه می کرد یه نگاه از دور به علی اکبر می کرد...
شاید یه جایی بین نخلستان ها رو نشون داده اونجا زینب به عباسش نگاه کرده ...اما بین همه ی اینا تو یه گودی ای دید خواهر و برادر نشستن، های های دارن گریه میکنن ...*
کم کم زمان گذشت
ایام خوش گذشت ولی ناگهان گذشت
اکبر که رفت
بانگ اذان نیامد و وقت اذان گذشت
سقا نیامد و ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
علمدار نیامد ...
سقای حسین سید و سالار نیامد...
علمدار نیامد ...
سقا نیامد و
آخر سراب از سر لب تشنگان گذشت
وای از دل رباب
با نیشخند حرمله تیر از کمان گذشت
در بین قتلگاه
سرنیزه ای شکست ولی از دهان گذشت
.
سر نیزه بس نبود
یک دفعه خنجر آمد و از استخوان گذشت
چون روضه باز بود
از روضه ی بریدن سر روضه خوان گذشت
او می برید و من می بریدم
خاک اینجا به ما نمی سازد
پسرِ مادرم بیا برگرد
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam_ir-Mohmud_karimi_(Shabe_2_Moharam)_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
1.93M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
از آسمانِ هفتم اگر سر بر آورم
اعلام می کنم که فقط خاکِ این درم
مهرِ تو بود شیرۀ جان در وجود من
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم
*من امروز دیروزی نیستم، من پدر مادرم در خونه تو پیر شدند .. من از راه نیومدم کس و کارم در خونت بودن .. اینی که می بینی شب سوم به هم ریخته ام ، ما طایفه ای شب رقیه خرابیم ... ما شب سوم شب مرگمونه .. آخه دختر تو ... *
با دشمن تو تا ابد الدهر دشمنم
*من هرکی با تو باشه ، من با اونم ... من اینقده سر تو دعوا کردم، من اینقده سر تو حرف شنیدم ...
من اگر گریه برایش نکنم میمیرم ..
حالا با هم بگیم ...*
با دشنم تو تا ابد الدهر دشمن
حتی اگر بوَد پدرم یا برادرم
من از در سرایِ تو جایی نمی روم
*اومد تو مسجد مولاتون نماز میخوند . نماز آقا تموم شد، سلام آقا . آقا نگاهش کرد، آقا فرمود چقدر پریشونی؟ گفت گره دارم، منو که میشناسی نوکرت بودم. آقا فرمود خدا عاقبتتُ بخیر کنه، تو دنیا خیر ببینی ...
عرض کرد، آقا خدا یه پسری بهم داده هر کاری میکنم محبت شما را نمی فهمه" آوردم باهاش حرف بزنی، سر براه نشد قیدشو بزنم، گفت بریم ، اومدن دم در مسجد، کجاست پسرت، عبدالله، اومد جلو، چی بابا، گفت مودب وایسا، آقا میخواد باهات حرف بزنه، آدم دلش میخواد خو یه بار هم با ما حرف بزن ... میدونم برا تو بده ، اما راه دوری نمیره ...
دست و پاهاشو جمع کرد مودب، نگاه به نگاه به حضرت امیر، آقا لحظه ای نگاهش به صورت این آدم افتاد، چشم تو چشم برگشت گفت بچتُ بردار برو، گفت آقا میخواستم باهاش حرف بزنی، میگی برو میریم؟.. بریم عبدالله . خاک بسر شدیم، آقا هم باهات حرف نمیزنه عبدالله نمیشنید.
عبدالله، تو این عالم نیست، زد رو شانه اش برگشت چیه بابا، گفت بریم آقا ردت کرد، گفت ببین میخوای بری برو، من دیگه آقامو رها نمیکنم ... حتی اگر جواب کنی باز نوکرم. امشب بگو آقا یه دونه از اون نگاه ها بنداز تا قیام قیامت برم جار بزنم انا عبدالعلی ...*
من از در سرای تو جایی نمی روم
گیرم که رد کنی تو مرا باز نوکرم
*حسین ... دلم یه کربلا میخواد ...
حسین ... یه گنبد طلا میخواد ...
حسین ... دلم امام رضا میخواد...*
عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوهای که کال ندارد
نخلهایِ علی نهال ندارد
غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانهاش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد
*حالا باید تو خودتُ خرج کنی ... آخ دلم ی جایی هست، اصلا دختر بچه موشو که میبافه، بزارید من روضه نخونم حالا، باید این رقیه ت را بشنو میگی ها، الهی بمیرم که زوار نداری، خادمات هم که رفتن، بچه رزمندها صبح تا غروب میجنگند، غروب میان غبار حرمت را میگرین، میایم خانم میام پایین پات روضه بابات را میخونم ...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبۀ وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد
*میشه با روضه مجلسُ اداره کرد اما گفتم چندتا خط شعر برات بخونم کیف کنی .. بعضی ها تو شبهه که این خانم بوده یا نبوده، ما داریم براش شهید میدیم، ما سرطانی از تو حرمش بلند کردیم .. کجایید، بوده یا نبوده، بخدا زدنش ... بابا یه وقت میگن یکی رو زدن، یه وقت میگن بد زدن، تو آل الله دو نفر را گفتند بد زدن، یکی مدینه مادر سادات ... دیدید تو مدینه، شنیدید زهرا رو زدند، انگار بد هم زدند، آخه دیگه بلند نشد، خب، ی دونه هم خرابه ای ها، شنیدید دختر زدند، دندوناش ...*
بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پردۀ حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد
بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد
زجر ولکن نبود؛ حرمله میزد
دخترک را بدون فاصله میزد
گردنش را گرفت سلسله میزد
گفت جاماندهام ز قافله میزد
طفل ترسیده که سؤال ندارد
*استاد سازگار، پیر این راهِ ،گفت وقتی دید یه نفر جا مونده، همه رو نگه داشت. تو سرداراش دنبال یکی گشت بره، گفت زجر تو برو ، گفت چرا من برم؟ منم خسته ام، گفت دستور نظامیِ تو برو... بچه ها؛ عصبانی رفت .. گفت مگه پیداش نکنم .. رسید یه جا دید یه بوته داره میلرزه ... اومد عقب (نزنی ها، نزنی ها) از صبح همه منو زدند ... بابامون ندیدی ... دستشو آورد بالا ... گفت ما رو معطل میکنی ... هنوز زبونش نگرفت بابامو میخوام، یهو زد ... امام حسن میگه مادرم داشت باهاش حرف میزد ...حرف دعوا نبود .. یهو زد ... مادرم افتاد ... تا زد تو صورتش دیگه نگفت بابا ... زبون گرفت، سرش را کرد اونور عمو .. عمو ..*
یتیم گیر آوردنت ..
حسین ... حسین ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Khamse shab3.mp3
4.61M
⇦🕊روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
به من اثبات شد از نزدیک هم نزدیک تر هستی
رفیق روزهای بی کسی از هر نظر هستی
دلیل جزئیات اشک ها را خود میدانی
تماما مو به مو از درد دل ها باخبر هستی
به من ثابت شده از بس که نشد؛ شد شد
تو در فکر من ناچیز حتی از خودم هم بیشتر هستی
*امام زمان ...*
خجالت میکشم از طرز حاجت خواستن هایم
زبانم لال که گفتم نگاهم کن اگر هستی
*یا صاحب الزمان ....*
برای هجرت از چیزی که هستم سوی آزادی
تو همراه من بی دست و پا در این سفر هستی
تمام بد بیاری های آدم، حکمتی دارد
یکی اینکه تو در یاد گرفتار،آنقَدَر هستی...
منِ حاجت روا را باز محتاج نگاهت کن
که من محتاج اگر باشم تو در من مستمر هستی
*یاصاحب الزمان ... یاصاحب الزمان ...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات_دعا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01- 1.mp3
824.8K
⇦🕊 #قسمت_اول مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_دوم بحر طویل و روضه جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمة ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینهام وجه امام شهدا را.
حال در شام بوَد تربتِ من کعبه حاجات، همه خلق به گرد حرمم گرم مناجات بیایید که اینجاست، پس از تربت زینب حرم عمه سادات، همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید، به یاد رخ نیلی شدهام، روضه بخوانید به جان پدرم دور مزار من مظلومه بگردید و بدانید که با سن کمم مادر غمخوار شمایم، نه در این عالم دنیا که به فردای قیامت به حضور پدرم یار شمایم، همه جا روشنی چشم گهربار شمایم، همه ریزید چو «میثم» ز غمم اشک که گیرم همه جا دست شما
روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکة کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بیبال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را.
* همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشة ویرانهسرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبانها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اُسرا را.
*شروع کرد ناله زدن...خواب دیده ...دمِ دَرِ خرابه گفت: خواب دیده بچه... ببرید سر رو *
اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را.
چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خوردة او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگهای گلویش نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمدهام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علیاکبرِ فرخنده لقا را.
✘شاعر:غلامرضا سازگار
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01-2.mp3
2.57M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بابا...
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ...
*خوابیده بودم *
ولی پیچید تو گوشم صداشون ...
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون
*من بچه توام .نمیبردن خودمم بهشون میدادم .*
من که جدم علی به وقت نماز
داد انگشتری به اهل نیاز ...
مادرم فاطمه سه لیل و نهار
کرد افطار خویش را ایثار
من خودم گوشوار میدادم ....
دُر به آن نابه کار میدادم .
پس بگو تازیانه کم بزنند ...
دخترم... دخترانه ام بزنند...
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون ...
گذشت و گم شدم توی بیابون ..
آخه از قافله جامونده بودم...
یکی اومد برم گردوند بابا...
ولی کاشکی همونجا مونده بودم ...
*بابا...*
بداخلاقن چِقد مردای شامی ...
به جای قلب، سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم میسوزه واسه بچه هاشون ...
یه جوی زد چشام تاره هنوزم ...
یه جوری زد قدّم از درد خم بود...
جای دستش یه کم بهتر شد اما ...
جای انگشترش رو صورتم موند...
تو روی نیزه و من رویِ ناقه
تو چشمات باز و من دستام بسته...
چقدر شکل همیم بابا نگاه کن ...
منم مثل تو دندونام شکسته
النگوهامو تو بازار فروختن
دیگه فرقی به حال من نداره...
ولی ای کاش اینجوری نمونن...
اخه مال یتیم خوردن نداره...
به ماهِ آسمون میگفت
شمعِ شبستونِ منی
یاد عموم بخیر که تو
مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون
ببین بابای من کجاست ؟!
بهش بگو که دخترت
ساکنِ تو خرابه هاست...
بابا ...بابا....
*میگم به داد بچه برس به هق و هق افتاد...
بابا ...باب...باب...بابا....
مَ...نو... بِ...بَر ...
مَ...من...جا می...مونم... عمه مو میزنن...
شیرین زبونیم تموم شد....مال اون وقت بود که دندون هام سالم بود ...
بابا ....
ای حسین....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01-Segment 1.mp3
2.11M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
گهواره بی تابی چرا؟ علی نمیخوابی چرا؟
پر شده از صدایِ تو تموم دشت کربلا ...
ترک ترک شده لبات،الهی بارون بگیره
غنچه نشکفتۀ من،دوباره باز جون بگیره
*آخه راوی میگه:" اَخرَجَه اَبوه..." باباش بچه رو بیرون آورد ...(همه داشتن نگاش میکردن) "و اِنّه عَطشانٌ..." بچه تشنه بود...*
علی بودن سخته برات، وقتی تو خیمه ها باشی
هِی دستُ پا میزنی تا، فداییِ بابا باشی
(با دست و پا زدن گرهی وا نمیشود
تشنه لبم،عزیز دلم، دست و پا نزن ...)
حرمله در کمینِ تِ ، حرمله نامرده علی
*بچه میترسه. ،خوف میکنه ... سر و صدا که میشه میلرزه ...*
حرمله در کمینِ تِ ، حرمله نامرده علی
گمون کنم تیرُ کمون، با خودش آورده علی
کسی بهت آب نمیده، آهِ همه بی اثره
نکن تلظّی پسرم، ببین بابا تشنه تره!
تشنه لب کربلا ، وای حسینم حسین
راس تو بر نیزه ها ، وای حسینم حسین
رقیه میخونه برات "فاللهُ خیرٌ حافظا"
تو میری و پشت سرت،میشکنه قلب خیمه ها
*حالا مادرت سوال داره....*
گلوی نازکت مگه، سه شعبه رو تاب میاره ؟!
غصّه نخور عزیزکم، زهرا برات آب میاره
بارون خون میباره از ، زمین به سمتِ آسِمون
حجت قبول شد پسرم، آخه نشون به این نشون
کاش بدونن که گردنت، طاقت نیزه نداره
کاش بدونن تو کاروان، یه مادره یه مادره
شونه به شونه با عمو، حرومیا دور و برت
برو که مادر میخونه، "و إن یکاد" پشت سرت
خدا کنه که بعد تو، بچّۀ کوچیک نبینه
غنچه ای رو دستِ کسی،از روی شاخه نچینه
🔽شاعر: معصومه اسکندری🔽
*هر کجا شیرخواره ای دیدم
بی قرار غم رباب شدم ...*
لا لا لا لا یه کم دیگه دووم بیار ...
یه کم دیگه دندون رویِ جیگر بذار ...
مَشکُ یکی برده که برمیگرده زود
وقتی میرفت همه ش به فکر خیمه بود
نده با اشک زندگیمو به باد
آب میرسه اگه خدا بخواد
عمو رسید کنار علقمه
صدای تکبیرش داره میاد ....
لالایی ... عموش رفته آب بیاره ...
لا لا لا لا مادر تو بشه فدات
خون میبارن فرشته ها با گریه هات
سوخته دلم رو نفسایِ داغ تو
آهی بکش شاید که بارون بگیره
خدا تو رو نمیبره ز یاد
خونده برات بابا وَ اِن یَکاد
الهی که سپیدیِ گلوت
به چشم حرمله نیاد ...
لالایی ... الهی بارون بباره ...
لا لا لا لا منو نکن خونه خراب
چیزی نمونده عموجون بیاره آب
بابات رفته به یاری آب آورش
داره میاد چرا خمیده کمرش ...
علی م داره میزنه دست و پا
بچه م داره می میره ای خدا
ببین هنوز به سمت علقمه ست
نگاه مضطر بابا .....
لالایی ... عموش رفته آب بیاره ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Motiee Shab07 a.mp3
18.77M
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
همسر شهید مهدی نوروزی شهید مدافع حرم میگه شب هفت محرم بود.نذر کرده بودم شب هفت محرم لباس حضرت علی اصغر تن بچه م کنم.بچه رو بدم باباش ببره پیش روضه خوان،روضه بخونن بچه م بیمه بشه،لباس تن بچه کردم رفتیم جلسه.موقع روضه باباش زنگ زد،بچه رو بده.اما بچه م خوابش برده بود؛دلم نیامد بیدارش کنم.میگه چندبار آقامهدی نوروزی زنگ زد،من هربار دلم نیامد بچه رو بیدارش کنم.میگه برگشتیم خونه،خیلی ناراحت بودم،به همسرم گفتم دیدی لیاقت نداشتم اقا بچه مو قبول نکرد.
شهید گفت: غصه نخور! آقا یار نمایشی نمیخواد؛آقا یار واقعی میخواد ،میگه فردا یه هو زنگ زد گفت: خانم ساکِ منو جمع کن میخوام برم سوریه ،رفت و دیگه برنگشت.
آخه این مادر دلش نمیاد بچه ای که خوابه رو بیدار کنه... بذار من از یه بابایِ دیگه بگم. از یه مادر دیگه بگم. از یه نوزاد دیگه بگم.
سبط ابن جوزی نوشته در تذکرة الخواص:
"لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ..." وقتی آقایِ ما دید اینا دست بردار نیستن ... میخوان بکشنش ..."مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ..." اصرار دارند به کشتنش... "أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ " آقا قرآن رو برداشت ... باز کرد ... "وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ..." مثل شب های قدر قرآن رو روی سر گذاشت مقابل لشگر تنها شده بود.دیگه کسی نمونده بود ...
صدازد: "بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّهِ ..." کتاب خدا بین من و شما داوری کنه "وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله..." به خاطر جدم، به خاطر قرآن به یک سوال من جواب بدید. "يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي ...؟! "چرا خون منو حلال میدونید؟ حالا بعضی روایات رو من دیدم اینا گفتند:
"مانَدری تَقول..." ما نمیفهمیم چی میگی! اما یه وقت صدای گریۀ علی بلند شد رباب دیگه بی قرار شده ... طاقت گریه های علی رو نداره " فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام" آقا یه وقت متوجه خیمه ها شد "فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً ..." دید بچه شیرخواره ش داره های های های گریه میکنه.
من نمیدونم رباب چه حالی داشت ولی هر مادری بود یه کم دلش آروم میشد. میگفت الان بچه رو بابا میگیره.سیراب میکنه.
شاید اینجا رباب خوشحال شد. "فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ..."بچه رو روی دست بلند کرد صدازد: "يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ" اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید هنوز صحبتش تمام نشده بود تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد ..." "فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ" حرمله مهلت نداد ... تیر را پرتاب کرد . "فَذَبَحَهُ...." گوش تا گوش علی را .... *حالا صدا بزن:حسین ....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Motiee Shab07 b.mp3
5.8M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ،عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ،وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ،وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین
از ازل تا به ابد زار تو هستیم حسین
هیچ کس غیر تو مارا به خدا راه نداد
ما پناهنده ی دربار تو هستیم حسین
تو نبودی همگی اهل جهنم بودیم
تا خود حشر بدهکار تو هستیم حسین
*فردای محشر مادرش فاطمه میاد،امام باقر علیه السلام فرمود: مثل مرغی که دانه های خوب و بد و جدا میکنه، مادر ما فاطمه دونه دونه دوستای علی و حسین و جدا میکنه... میگه این گریه کن حسینه...*
چه بخوای چه نخوای دوست دارم
چه بخوای چه نخوای بدهکارتم
ما که هستیم فقط آدم تو ای ارباب
ما هواخواه و هوادار تو هستیم حسین
کاسه ی چشم من از شوق تو لبریز شده
پر شدیم از تو و سرشار تو هستیم حسین
اولین گریه کن و مرثیه خوانت زهراست
ما فقط گرمی بازار تو هستیم حسین
مادرم دست مرا دست تو داده، خواهی
یا نخواهی همه سربار تو هستیم حسین
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam_ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-001_(www.rasekhoon.net).mp3
2.84M
⇦🕊ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_دوم ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم
این فیض روسپید شدن رو زمن مگیر
هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید
این مادر شهید شدن را ز من مگیر
باید عزیز را به فدای عزیز کرد
در خیمه غیر این دو عزیزی نداشتم
غیر از دو طفل خود که به قربان تو کنم
در خیمه ام برای تو چیزی نداشتم
***
بیهوده میزنند همه لاف عاشقی
کس نیست عاشق تو به مانند زینبت
ای هست و نیستم به فدای تو یاحسین
نا قابل است جان دو فرزند زینبت
خوشبخت خواهری که تو باشی برادرش
تا سایه ی تو هست دگر غم نمیخورم
فرزند اگر چه که همه دنیای مادر است
دنیایِ بی تو هیچ به دردم نمیخورد
هیچکی نباشه اما سایه ی تو بالا سرم باشه، برا همین بود تا کوفه سر حسین بالا محمل زینب بود..
از هر چهارسو به تو شمشیر میزنند
باید برای خود سپری دست و پا کنی
از خیمه ام دوتا سپر آورده ام حسین
باید که هر دوتا پسرم را فدا کنی
سخت است دست و پا زدن بچه های من
اما فدای طفل رباب و سکینه ات
سخت آن بود که داخل گودال بنگرم
خنجر به دست شمر نشسته به سینه ات
*با یه امیدی با یه انگیزه ای فرمود: بچه ها بیایید، محمد و عون،گفتند: جانم مادر ،بفرمایید با ما چیکار دارید؟...
اینا نوه های فاطمه اند، اینا زیر سایه ی زینب بزرگ شدند،سرا پایین بله مادر جان،قربونتون برم، مادر قربون این حیاتون برم، سرتون و بالا بیارید، میخوام یه کاری بکنید، میخوام من و جلو لشگر یزید و یزیدیا رو سفید کنید،تا نگن داییتون لشگر نداره، یاری رو نداره....عزیزام میخوام برید مادر پهلو شکستم و خوشحال کنید...
گفتند: چه کنیم مادر جان؟گفت: اول صبر کنید، سرمه به چشمشون کشید،هی قد و بالای بچه ها رو نکاه کرد، دورتون بگردم، شما سربازای حسین هستید...کاش مرد بودم شمشیر میگرفتم میومدم وسط میدان،برید اذن و از دایی بگیرید،همچین که اومدن مقابل خیمه ابی عبدالله، خبر دادن دوتا عزیزای زینب اومدن فرمود زود وارد بشن...
چیه عزیزای دایی؟حسین دست رو صورتشون کشید، این دو تا برادر رو بغل گرفت ،گفتند: دایی ما تنهایی نیومدیم....یعنی چی عزیزم؟
دایی جان ما فرستاده های مادرمون زینبیم،مادرمادرم گفنه دایی غریبه،اگه اجازه بدید ما هم بریم میدان؟
ابی عبدالله فرمود: نه شما یادگارای خواهرم هستید، قبول نکردن،زودی اومدن تو چادر مادرشون زدن زیر گریه؟چی شده عزیزای من؟
گفت: مادر رفتیم اما دایی قبول نکرد،یه وقت دیدن زینب با عجله دوید ....
همچین که اومد مقابل حسین، گفت: داداش! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟هم بچه هام فدات، خودم هم قربونت حسین....
عاقبت ابی عبدالله فرمود: شاید باباشون جناب عبدالله راضی نباشه؟
بی بی زینب فرمود:من تربیت شده ی فاطمه ام شوهرداری خوب بلدم.... ،وقتی داشتم می اومدم خود عبدالله گفت: زینب! این دوتا بچه ها باهات میان، هرجا تو تنگنا قرار گرفتی، کار به جنگ کشید، یادت باشه من نیستم، دوتا بچه هارو اول بفرست، اینارو فدای بچه های حسین کن....تا اینو گفت: دیگه حسین گفت: چشم خواهرم!
همه دورشون رو گرفتن، یکی براشون قرآن می خونه، آیت الکرسی میخونه،یکی میگه مواظب خودت باش محمد، یکی میگه: عون مواظب خودت باش...
تنها کسی که هیج عکس العملی نشون نمیداد زینب بود،می گفت: مادر میخوام مثل جدتون مثل شیر وارد میدان بشید،چنان رفتن رجز خوندن این دوتا آقازاده جنگ نمایانی کردن...
یه نامردی دیدن وسط جمعیت داره داد میزنه گفت: داغشون رو به دل مادرشون بذارید...دورَشون کردن،همچین که این آقازاده ها افتادن، بلند صدا زدن: دایی حسین!...
این آقازاده هارو شهید کردن، ابی عبد الله وسط میدان، این دوتارو بغل گرفت،می اومد سمت خیمه پاهاشون رو زمین کشیده میشد...
همه ی زن ها از خیمه ها بیرون اومدن، یکی میگه: محمد، یکی میگه: عون! به سر و صورت میزدن،یه وقت دیدن مادرِ شهید نیست...
هرکی رو زمین اقتاد اول زینب بیرون اومد،رفتن سراغ زینب دیدن گوشه ی خیمه نشسته، خانوم عزیزات رو آوردن، اینجا نشستی،فرمود: بیرون نمیام،با خودم گفتم: شاید حسین منو ببینِ خجالت بکشه...*
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com