بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهB A B O L H A R A M- 3-دعای عرفه-بخش دوم-کربلای معلی1395 (2).mp3
زمان:
حجم:
4.21M
⇦• #بخش_سوم فرازهایی از دعای پرفیضِ عرفه اجرا شده روزِ عرفه سردابِ مقدس حضرت اباعبدالله کربلایِ معلی به نفسِ حاج محمد رضا غلامرضازاده ✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
🔴بابُ الحَرَم
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦• روضه و توسل به امام مجتبی سلام الله علیها اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
عهد ما از روز اول با حسین و با حسن
ذکر ما تا روز آخر یا حسین و یا حسن
با محرم کربلایی شد دلِ ما شب به شب
روضه خواندیم از حسین، اما حسن اما حسن
*حسن جان .. مادرش میشنوه بلند ناله بزن ، میگن مادرش گریه کنِ حسن شو خیلی دوست داره ، حسن جان ...*
روضه خوانِ غربتش شب های خاموش بقیع
بی کس و تنها حسین ، بی کس و تنها حسن
بی قرار قصه هایِ کوچه و دیوار و در
رازدارِ غصه های مادرش زهرا ، حسن
*حُسینم میخوام باهات حرف بزنم :
غریبِ کوچه ها شدن با من ، با من
غریبِ کربلا شدن با تو ، با تو
دیدن مادرِ روی خاک با من ، با من
شهیدِ سر جدا شدن با تو ، با تو
تو نبودیُ دیدم روی خاکِ یه مادر ..
نیستمُ تو میبینی روی خاکِ یه خواهر
ای غریبِ مدینه .. ای غریبِ مدینه ..
غریبه در وطن شدن با من ، با من
شهیدِ بی کفن شدن با تو ، با تو
تو خونه دست و پا زدن با من ، با من
قتلگاه دست و پا زدن با تو ، با تو
من با خاطره های غمِ فاطمه مُردم
غریبونه به دستت پسرامُ سپردم
ای حسن جان .. حسن جان .. *
بی قرارِ قصه های کوچه و دیوار و در
رازدارِ غصه های مادرش زهرا ، حسن
میفرستد قاسم و عبداللَه ش را با حسین
تا بگیرد رنگِ حُسنِ کربلا هم با حسن
*مادرش عنایتی کرد ، امشب که قراره بریم گودیِ قتلگاه دلامونُ آماده کرد! چندتا حسن حسن بگو، مادرش دعات میکنه. مدینه بلند بلند براش گریه کنی..
حسن جان، حسن جان ..*
شاعر : محمد مهدی سیار
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_پنجم_محرم
#روضه_عبدالله_ابن_حسن
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهMotiee shab5 Babolharam.mp3
زمان:
حجم:
12.28M
⇦• روضه و توسل به امام مجتبی سلام الله علیها اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
🔴بابُ الحَرَم
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦• روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
شب پنجم محرمِ .. امشب برا عبدالله بن حسن کم نذار ؛صاحب مجلس امشب باباش امام حسنِ .. اصلاً روضۀ شب پنجم ، روضۀ غربت و بی کسیِ ..
سید بن طاووس نوشته : لشکر دشمن یه وقفۀ کوتاهی ایجاد کردن شروع کردن حسینُ نگاه کردن ، دوباره برگشتند ، دورش شلوغ شد. طمع کارا نگاه میکردن؛ یکی برا انگشترش نقشه میکشید !.. یکی به خیمه هاش نگاه میکرد ، به دخترام قول دادم براتون گوشواره میخرم .. (چرا بخرم؟!)
عبدالله نوجوان نابالغی بود ، سنی نداشت . تا دید عمو رو دوره کردند از خیمۀ زنها بیرون زد .. نتونست غربت عموشُ ، غربت امام شُ تماشا کنه .. گفت میرم هر جوری هست هر کاری ازم برمیاد انجام میدم، اگه یه شمشیر هم کمتر به عموم بخوره بازهم یه شمشیرِ .. شروع کرد دویدن ، با تمام وجود میدوید!
جوونها، غیرتی ها، امام حسینی ها! عبدالله میدونست اگه بلایی سرِ عمو بیاد دیگه خیمه ای باقی نمیمونه .. دیگه حریمی نمی مونه! آخه یه روزی هم به خیمه ی بابای غریبش حمله کردند ، هیچکس نبود از امام حسن دفاع کنه ..
شیخ مفید در ارشاد نوشته: غارتگرا ریختن تو خیمۀ امام حسن غارت کردند، جانمازُ از زیر پاش کشیدند! یه نامردی اومد با خنجر به پای حسن بن علی ضربه زد. برا عبدالله اینهارو تعریف کردند که فقط به همین اکتفا نکرد .. بی حیا عبای امام حسنُ از دوشش کشید! آقای غریب ما همینجور بدون عبا روی زمین نشته بود! چقدر تنهایی! چقدر غربت!!
عبدالله دید اگه تو خیمه ها بمونه، این خیمه ها بعدِ عمو به غارت میره؛ تازه بعد غارت یه اتفاق های دیگه هم می افته! گفت طاقت ندارم ببینم ..
عمو؛
همان بابایِ من از داغِ سیلی سوخته کافیست
چگونه شاهدِ سیلی زدن، چشمِ ترم گردد
من غیرت دارم نمیتونم ببینم دخترای تورو سیلی بزنن ..
خلاصه عبدالله بیرون اومد، زینب میدوید .. زینب صداش میزد عزیز دلم سمت گودال نرو ، برگرد! .. (عمه مگه نمیبینی تنها شده ، زخمی شده ، عموم رو زمین افتاده ، دورَش کردن ..) همچین که رو به قتلگاه می آمد هی صدا میزد: عمو ازت جدا نمیشم ! .. عمو جونم داشتم جا میموندم، اما خودمو رسوندم، دیگه تنها نیستی پسرت داره میاد .. آره منم پسرتم .. منم پسرِ حسینم .. تو منو بزرگ کردی ، تو به من از پسرهات بیشتر محبت کردی ولی عمو چرا بین پسرها فرق گذاشتی؟! همه باید شهید میشدن جز من؟ من بعد تو این دنیارو نمیخوام .. عمو تو همه کس منی، دار و ندارمی، امامی، عمومی، بابامی، تو نباشی دنیا رو نمیخوام ! ..
سنم کمه ، اما غرورُ خوب میفهمم
سنم کمه ، اما عمو جون دل که دارم من
تو زیر دست و پایی و تو راهِ عشقِ تو
یک جونِ ناقابل که دارم من ..
دنیا بدون تو برا من سرد و تاریکِ
وقتی ازم دوری بهم اندوه نزدیکِ
شرمنده ام که مایه ی شرم شما میشم
شرمنده ام دستام کوچیکِ ..
رو خاکا اُفتادی عمو جون
پیراهنت پاره ست بمیرم
باید سپر شم واسه ی تو
باید بیام اروم بگیرم ..
*انقدر دوید ، تا کنار قتلگاه ایستاد نگاه کرد؛ جا خورد!! چه خبره؟! نامردا دارین با عموم چیکار میکنین؟ یه صحنه ای خیلی اذیتش کرد. میدونین چی دید؟*
مُردم برای اون نگاه آخرت مولا
به بی پناهیِ حرم هی خیره میمونه
چشم تو که بسته بشه پای حرومی ها
وا میشه دنیا تیره میمونه
*عمو جونم سؤال دارم! نمیتونم بفهمم اینها چرا دست از سرِ تو برنمی دارن؟ آخه چرا اینجوری میکشین عموی منُ*
اینها چرا دست از سرِ تو برنمی دارن؟
از پیکرِ صد پاره ی تو کِی جدا میشن؟
من از خجالت جون میدم وقتی که می بینم
خیره به سویِ خیمه ها میشن ..
عمه برایِ من دعا کن
عمه دعا کن زود بمیرم
عمه دعا کن حاجتم رو
با دستایِ خالی بگیرم
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_پنجم_محرم
#روضه_عبدالله_ابن_حسن
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
⇦• روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
*یه وقت عبدالله دید هرکی با هر چی میتونه میزنه! گفت غریب گیر آوردی؟ مظلوم گیر آوردی؟ مگه نمی بینید میگه جگرم داره میسوزه! .. چرا به جایِ اینکه آبش بدید با نیزه میزنیدش؟ پسر پیغمبرِ ها! چرا به جایِ اینکه زیر بازوهاش رو بگیرید بلند کنید، با شمشیر به بازوهاش میزنید؟ .. یک دفعه چشمش خورد به یک نامردی که شمشیرُ بالا برد. گفت مگر من مرده باشم عموی منُ بکشی .. ای زنازاده! شمشیر رو به قصد حسین بن علی پایین آورد ؛ دستُ سپر کرد ، دست کوچکش به پوست آویزان شد ...
صدا زد ، مادر !! .. ای مادرِ بازو شکسته! بازوی منم شکسته شد .. بچه اُفتاد رو بدنِ امام حسین ، آقا برادر را به سینه چسبانید ، شروع کرد باهاش حرف زدن: آره عزیرم، الان میریم پیش مادر ، صبر داشته باش پسرم ، چیزی نمانده بری پیش بابای غریبت .. عبدالله حاجتش رو گرفت، زودتر رفت؛ باز هم حسین تنها ماند .. عبدالله ندیدی دیگر چی شد ولی زینب دید!
چو دید زینبِ حزین
سنگِ جفا و شاه دین
حسینش افتاده زمین
کشید ناله ای خدا ، چند نفر به یک نفر؟
سنگِ یکی به روی او
دستِ یکی به موی او
دستِ یکی به پیرُهن
به روی سینه جایِ پا ، چند نفر به یک نفر؟
به روی خاک ها سرش
شمر به دست خنجرش
یکی پیِ عمامه اش
یکی به دنبال عبا ،چند نفر به یک نفر؟
پیش نگاه مادرش
جدا شد از قفا سرش
اهل حرم به سر زنان
صدا زدند بچه ها چند نفر به یک نفر؟
ثارالله .. ثارالله .. ثارالله ..
تنت به رویِ خاک بیابون اباعبدالله
سرت به نی ها ، زخمی و پرخون
بیا نگار آشنا ، شبِ غمم سحر نما
مرا به نوکری خود ، شها تو مفتخر نما
ای گل وفا حسین
معدن سخا حسین
میکشی مرا حسین ..
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_پنجم_محرم
#روضه_عبدالله_ابن_حسن
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهMotiee shab5 _ Babolharam.mp3
زمان:
حجم:
22.8M
⇦• روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
🔴بابُ الحَرَم
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦• روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
ای چهره ات تبسم صبح ازل ، حسن
ای مهر تو اقامه ی خیرالعمل ، حسن
در مدح تو بس است همین یک کلام هم
نام علی زحُسنِ تو گشته ابالحسن
ای شاهِ دل ، شکوه تو صفین و نهروان
ای فاتحِ دلاورِ جنگ جمل حسن
حسن جان ، حسن جان ...
لبریزِ رازهای جگرسوز بود ، آه
*چه رازهایی در سینه داشتی که در کودکی پیر شدی آقایِ من؟
چقدر خدا به ما شیعه ها لطف کرده ! محرم داریم و فاطمیه .. محرم برا مادر سادات گریه میکنیم ؛ میگیم شاید فاطمیه زنده نباشم ؛ فاطمیه وقتی روضه ی درو دیوار میخونن دلمون کربلا میره ، میگیم شاید دیگه محرم تو ندیدیم آقا! ..*
لبریزِ رازهایِ جگرسوز بود ، آه
تشتی که داشتی تو شبی در بغل حسن
*جُناده میگه رفتم خدمت آقا دیدم تشت مقابلِ شه ، صورتِ مبارکش کبود شده ، لخته هایِ خون از گوشه ی دهان مبارکش داخل تشت میریزه! گفتم آقا معالجه نمیکنی؟ فرمودند: مرگ رو با چی میشه درمان کرد؟*
آه! زهرِ هَلاهل است؟ نه! شهد شهادت است
*حسینش کنارش گریه میکرد، فرمود قربانت بروم چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: از آنچه به سرِ تو آمده گریه میکنم . فرمود: گریه نکن ، یک روزی می رسد سی هزار نفر دورِ تو میگیرند .. لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه!*
زهرِ هَلاهل است؟ نه! شهد شهادت است
شیرین تر است بهتر تو زهر از عسل حسن
حسن جان .. حسن جان ..
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهMotiee shab6 Babolharam.mp3
زمان:
حجم:
8.37M
⇦• روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
🔴بابُ الحَرَم
https://eitaa.com/babolharam_ir
💠عظمت روز عرفه
باشد که ناگهی ، نِگَهی هم بما کنی ..
✅ فردی در روز عرفه ، #گدایی می کرد.
امام سجاد علیهالسلام به او فرمودند:
«آیا در مثلِ چنین روزی ، از غیرِ خدا درخواست میکنی؟! درحالی که در این روز ، برایِ بچههایی که در #شکم مادران هستند هم ، با اینکه عملی انجام ندادهاند ، امیدِ سعادت و خوشبختی میرود»
📚بحارالانوار، جلد ۹۶، صفحه ۲۶۱
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
🔴بابُ الحَرَم
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦• آرزوی شهید رسول خلیلی و مقتل خوانی و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام ، اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
*اجازه میگیرم ازش ، ما که مدینه نمیتونیم بیاییم برات گریه کنیم .. هر وقت دلمون تنگ میشه برات ، هر جور شده میریم کربلا سر به ضریحِ بچه هات میذاریم .. اگه نشه ، میریم سیدالکریم عبدالعظیم حسنی .. میگیم هم مدینه رفتیم هم کربلا ! .. دوستت دارم ، مادرت میدونه ، بهت مدیونم ..*
به هرجا مادری از شوق ، دستِ طفل خود گیرد
اما در این کوچه ، گرفته طفل دست مادر خود را
*بریم در خونه ی آقازاده اش!
شهید رسول خلیلی شهید مدافع حرم، یه مربی داره اونم رزمنده س ، سوریه میجنگه. میگه مربیش بودم ، سیزده ساله بود ، پایگاه بسیج اومد ثبت نام کرد. یه دوره ی کوتاه نظامی رفتیم ، خیلی با من حرف میزد ، خیلی درد دل میکرد ، یک شب منو صدا کرد گفت یه کاری دارم با شما ، یک حرفی میخوام بزنم ، یه وقت به پدر و مادرم نگی! گفت ببین من خیلی دوست دارم شهید بشم میشه برام دعا کنی؟ میگه چشماش پرِآب شد ، خجالت کشیدم! رفتم پشتِ این چادرها ، های های گریه کردم .. گفتم ببین با این سن و سال چجور از منِ بیچاره سبقت گرفته !! .. امشب شبِ سختیِ ، برای امام زمان دعا کنید ، امشب آثار شکستگی در چهره حسین بن علی نمایان میشه .. آخ بمیرم، یه سیزده ساله ای رو هم میشناسم که شبِ عاشورا وقتی عمویِ عزیزش به همه وعده ی شهدات داد ، دید داره عقب میمونه به همه گفت شهید میشید ، رفت پیش عمو، گفت عمو منم شهید میشم یا نه؟
ای برادرزاده! كيف الموت عندك ؟ مرگ در ذائقه ی تو چگونه است؟! صدا زد: اَحْلیٰ مِنَ العَسَل .. عمو از عسل شیرین تره!*
طعم شهادت از عسل شیرین تره
شبا شهادت نامه مون زیرِ سره
*آدم اگه معلمش ، اگه مربیش امام حسین باشه جز این انتظاری نیست! ما هم از بچگی تو هیئتِ تو بزرگ شدیم ، ما هم هرجوری شده خودمون رو به تو وصل کردیم.
این بچه ی سیزده ساله مشتاقِ شهادتِ .. عصر عاشورا شد ، دیگه آروم آروم تنهایی شروع شد ، دیگه خیمه هاش خیلی خلوت بود . فقط زن و بچه هاش مونده بودن ، برادرش موند ..
آمد مقابل عمو ایستاد ، اجازه خواست. گفت: اجازه نمیدهم! برگرد .. (عمو دیشب خودت وعده دادی!! عمو نذار من خجالت بکشم؛ من جلو بابام خجالت میکشم! عمو من اگه شهید نشم میمیرم!) یه کاری کرد، فَلَم يَزَلِ الغُلام يُقَبُِلُ يَدَيه و رِجلَيه .. شروع کرد دستایِ امام حسینُ بوسیدن، دید فایده نداره! افتاد به پاهایِ عمو! اون لحظه امام حسین چه حسی داشت؟! چجور به یادگارِ برادرش خیره شده بود؟*
عمو بذار برم میدون ، عمو من طاقت غارت خیمه ها رو ندارم ، من طاقت سیلی ندارم ، من غیرتی ام ، من حسنی ام*
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
⇦• مقتل خوانی و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام ، اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
اومده و میگه با حالِ پریشون
اجازه بده که برم عمو جون
دعا کنید سینه زنا ، واسش زره پیدا بشه
نکنه که ارباب تون شرمنده ی زهرا بشه
ای وای بمیرم برای یتیمِ حسنم ای وای ..
*برات بمیرم، زره اندازت پیدا نشد ؟!.. قاسم اجازه شو گرفت. اینجا را راوی لشکر دشمن روایت کرده؛ فقط آمد سمت لشکر، اشکاش رو گونه هاش روان بود*
نگاش بکنید چه غیرتیِ
تو دستای من امانتیِ
دعا کنید سینه زنا ، باز تا حرم قاسم بیاد
دعا کنید طوریش نشه ، سالم بره سالم بیاد
ای وای بمیرم برای یتیمِ حسنم ای وای ..
*آمد مقابل لشکر ایستاد، کَرّ و فَرّی کرد .. شروع کرد رجز خوندن، إن تُنکِرونی فأنا فَرعُ الحسنِ ! اگه منو نمیشناسید بدونید من از ریشه ی حسن بن علی ام!*
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیتُ الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هرکسی خوشحال کرد
بانگِ إنّی قاسمِ بن المجتبایی که زدی
*إن تُنکِرونی فأنا فَرعُ الحسنِ!
سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی و المؤتَمَن
ولی بیت بعدُ روضه خوانی کرد :
هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن ..
اینجا قاسم گفت : هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن! اینجا هنوز عمو زنده بود ، گفت عمویِ من مثل اسیر دست شما گرفتاره ! اما دو ساعت نگذشت ، وقتی عمه اش آمد کنار قتلگاه ؛ عمه جانش هم گفت هذَا حُسَیْنٌ مُرَمَّلٌ بالدِّماءَ .. بمیرم برات ، آخرش کُشتین ش ، غریب کُشتین ش ، تشنه کشتین ش!
همچین که شروع کرد به رجز خواندن ، هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن ، بَینَ أناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ المُزَن .. یه نامردی یه نگاهی کرد؛ به بغل دستیش گفت داغشُ به دل عموش میذارم ..
از اینجا به بعد دو سه جمله ناحیه مقدسه میخوانم ، فرمود:
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي الْمَضْرُوبِ علی هَامَتِهُ (چنان به سرش زدند مثل جدّ غریبش امیرالمومنین).. یک جمله ای داره من نمی فهمم !! فرمود: الْمَسْلُوبِ لَأْمَتُهُ .. همان شهیدی که زره اش را به غارت بردند .. اگر زره اندازه اش نبوده ، پس مثل عمویِ غریبش پیراهنشُ به غارت بردند ...
عمو را صدا زد (چی صدا زد؟)*
چی داره میگه ؟ نمیرسه صداش
خدا کاری کن ، به خاطرِ باباش
دعا کنید با پیکرِ یارِ وفا دارم بیام
چیزی اگه مونده ازش میرم که بردارم بیام
ای وای بمیرم برای یتیمِ حسنم ، ای وای
*مقتل نوشته: مثل باز شکاری رسید بالای سر قاسم ، میگه وقتی آقا رسید بالای سرش ، دید این نوجوان داره جون میده .. هی این پاهارو زمین میکشه .. جان به گلوگاهش رسیده .. عمو بالا سرشه ، ولی خدا بالا سرش ایستاده ..
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ..
وقتی خنجر به گلوی مبارکش گذاشت ، وقتی خون فواره زد ، پا به زمین می کشید .. خاک هایِ کربلا رو با پا جابجا میکرد .. اینجا بود یه وقت آسمان تیره و تار شد .. مادرش زهرا بالای سرش ناله میزد ، منادی از آسمان صدا میزد ، ألا یا أهلَ العالم قُتِلَ الحسین بکربلا عَطشانا .. اون لحظه که دخترهاش از خیمه ها بیرون دویدند ، خواهرش کجا بود؟*
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دستُ پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین
*قاسم وقتی به زمین افتاد ، جذر و مد دریا شد ، اسب ها رفتند و آمدند ، این بدن زیر سُمّ اسب ها بود. اما من این حرفُ قبول ندارم ، هر مقتلی رو ببینی اون کسی که زیر دست و پای اسب به درک واصل شد ، قاتلِ قاسم بن الحسن بود ، زیر سُمّ اسب ها له شد اما عمویِ نازنینش وقتی زیر سُمّ اسب ها افتاد ، تمام استخوانهای سینه ی مبارکش نرم شد .. له شد .. زینب فقط ناله میزد ، نعل تازه به اسب هاشون زدن .. حجت خدا زیر سُمّ اسب ها به زمین دوخته شد ...
چونان با نعلِ تازه تاختند آن ناجوانمردان که گشته استخوان باخاکِ این صحرا عجین درخون
حسین حسین ، وای ...
ماهِ عالمیان ، زینبَت پناه ندارد
به جز تو ای شَه خوبان پناهگاه ندارد
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
┄┅═✧❁۞═۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir