eitaa logo
کانال ‌متن روضه
81.6هزار دنبال‌کننده
790 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
📣‼️ صاحب شریف برای (عج) کنار می گذاشتند و می گفتند: امشب آن حضرت در است. ↶ بابُ الحَرَم 🆔 @babolharam_net 📝 @babolharam_maktab 🖥 www.babolharam.net
|⇦•الهی کم نشه سایه ت.. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ الهی کم نشه سایه ت یاحسین ازسرنوکرها به فدای مادرت حضرت زهرا همه مادرها لاله ی سرخ دشت باورها من مینویسم اسمتُ با اشک کمه برایِ تو یک دریا اشک من اومدم بزاری گریه کنم تو روضه ها بگیری از ما اشک اشکِ روضه نمکِ زندگیِ سینه زناست تو سر دادی که الان آقا سر ما بالاست یادمه روضه که داشتیم پدرِ من ازتو دم میزد غذایِ نذریتُ هر شب مادرم با گریه هم‌ میزد غم تو آتیش به دلم میزد من‌ از غم‌ تو خاطره دارم با پرچم تو خاطره دارم من بیشتراز تموم عمرم با محرم تو خاطره دارم .. غرقه آهم یارفیق من لارفیق له بی پناهم یا شفیق من لاشفیق له اشکِ روضه نمکِ زندگیِ سینه زناست تو سر دادی که الان آقا سر ما بالاست ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
980619-01-roze[hanif].mp3
1.73M
|⇦•الهی کم نشه سایه ت.. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اگر انگشتر میخواستند، باید به خودش میگفتند این‌ها خاندان کرامت‌اند... 🆔@babolharam_net 📝@babolharam_maktab 🖥 www.babolharam.net
|⇦•مستان همه افتاده و .. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برایِ باغبان ما باقی نمانده ساقی غریبُ میکده میسوزد امشب یک غنچه یاسِ گمشده میسوزد امشب گل بویِ زهرا میرسد از سوی مقتل سوی بهشتم میبرد گل بوی مقتل مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده آتش گرفته دامنِ طفلی سه ساله سویِ شهیدان میرود با آه و ناله در دست دژ خیمی افتاده گشواره آهُ واویلا خون میچکد ازگوش هایِ پاره پاره آهُ واویلا ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
980619-02-roze[hanif].mp3
1.4M
|⇦•مستان همه افتاده و .. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ وَانْتَهکت فیک حُرمَة الاِسلام... و با کُشتن تو حُرمت اسلام را زیر پا نَهادند... 🆔@babolharam_net 📝@babolharam_maktab 🖥 www.babolharam.net
|⇦•طفلِ یتیمی زِحسین.. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ امشب شب بیقراریِ زینبِ .. اجازه بدید همه با هم شریک بشم ، همه بلدید : طفلِ یتیمی زِحسین گمشده ساربان ساربان قامت زینب زِعلم خمشده ساربان ساربان *عزیزبرادرم چه کنیم ریختن خیمه هارو غارت کنن ..خیلی برای امام سجاد سخت بود اینو بگه ولی مجبور بود ناموسش توخطربود .. چه کنه فرمود عمه جان به بچه هابگو فرارکنن .. زن وبچه تو این بیابون میدوییدن یا الله .. میگه دیدم یه دختری دامنش آتش گرفته داره میدوه .. تو تاریکی صحرا معلومه از دور آتش و مسیر دختر . میگه اسبم رو هی کردم دلم سوخت گفتم برم آتش دامنش و خاموش کنم تا رسیدم از اسب پیاده شدم دیدم دستاشو گذاشت رو سرش ، منو نزن من یتیمم .. فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ... پیاده شدم آتش دامنش و خاموش کردم فهمید باهاش کاری ندارم دخترم آرام باش ، یه وقت یه نگاهی به من کرد صدا زد شیخ آب آزاد شده یا نه ؟! گفتم آری آب آزاد شده . طبیعیه سه روزه آب نخورده تشنه است یه ظرف آب براش آوردم گفتم الان آبُ ببینه آب و میخوره اما دیدم هی آبُ نگاه میکنه هی گریه میکنه ... یه وقت صدا زد شیخ راه گودالِ کدوم سمته ؟!.. گودال چیکار داری ! آب نوش جان کن ، گفت وقتی بابام میدان میرفت لباش از تشنگی ترک خورده بود .. میخوام برای بابای غریبم آب ببرم ... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
980619-03-roze[hanif].mp3
1.41M
|⇦•طفلِ یتیمی زِحسین.. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دشمن با هدف را شروع کرد! اما (ع) برای نبود 🆔@babolharam_net 📝@babolharam_maktab 🖥 www.babolharam.net
|⇦•پیمانه خالی است و .. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ پیمانه خالی است و کرم بی‌نهایت است اما همین گدایی ما، اوج عزت است کودک به غیر خانۀ بابا نمیرود یعنی همیشه خانۀ عشاق، هیئت است *امشب وقتی خانم بچه های ابی عبدالله رو جمع کرد همشون سوخته بودن .. همۀ بچه هارو با یه دردسری با یه مکافاتی زیر یه خیمه نیم سوخته جمع کرد ، همه رو یکی یکی خوابوند برای همه یکی یکی لالایی خوند ، تا همه خوابیدند تا بی بی اومد یه کم استراحت کنه بشینه تا نشست رو زمین گفت کمرم چقدر از صبح تا حالا دویدم .. شام غریبان باید آروم بسوزی و گریه کنی ، تا اومد بشینه یهو دید از پشت خیمه ها صدای ضجه شیون بلند شد گفت ای بابا من که همه رو خوابوندم صدای کیه؟ اومد آروم آروم پشت خیمه ها دید رباب جان خانم جان شما اینجا چیکار میکنی .. گفت زینبم خوابم نمیبره چرا آخه؟.. رباب جان کمک من باش میبینی که من با چه مکافاتی بچه هارو خوابوندم اومدی گریه میکنی ،گفت خانم جان میدونم اما دست خودم نیست از دم غروب که آب و آزاد کردن حواسم نبود یه کم آب خوردم .. تا دستم را به زیر آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم خانم جان سینه هام شیر آورده یادم اومد ظهر همین چند ساعت پیش این بچه هی چنگ می انداخت ولی شیر نداشتم بهش بدم حلالم کن حلالم کن ..(زبانِ حال) گفت حالا چرا پشت خیمه ها ؟.. بیا تو بشین گفت نه آخه دیدم اون لحظه هم خیلی خودم و کنترل کردم دیدم آقام این بچه رو زیر عبا پنهان کرد منم نمیخواستم آقام خجالت زده بشه نرفتم جلو اما از لای پردۀ خیمه میدم اومد همینجا پشت خیمه ها نشست دیدم یه قبر کوچولو کند .. خودم دیدم زینب جان همین جا خاک کرد ولی هر چی میگردم پیداش نمیکنم ..* اینجا حسینیه است، در این خانۀ حسین حتی نفس کشیدن ما، هم عبادت است آغوش اگر که باز کنی ، خوب‌ها چرا هرکس گناه بیشتر آورده ، دعوت است خاکی شدم برای تو خاکم، درست شد زحمت برای روضۀ تو، عین رحمت است ما پرورش گرفتۀ ، زهرای اطهریم از مادر آنچه میرسد اصلا، محبت است روی در، خون سر انگشت مرا، میبینی خانه‌ات را، کسی اندازۀ من، در نزده گر به زهرا برسد نامۀ من، نیست غمی هرکسی بچۀ بد را زده، مادر نزده محشر همه به دور حسین ، جمع میشویم فردوس بی‌حضور تو خاموشُ خلوت است نزدیک اربعین شده ، کاری بکن حسین دیگر برات را بده ، وقت زیارت است ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Fadaeian_Moharam_9810_01.mp3
3.29M
|⇦•پیمانه خالی است و .. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ در داعیه‌ی فضل داشتند! (ع) از آنها کرد، با تَشَر و تیشه جوابش را دادند! 🆔@babolharam_net 📝@babolharam_maktab 🖥 www.babolharam.net
|⇦•گودال سخت بود برای.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گودال سخت بود برای دلش ولی اشک امام عصر، برای اسارت است ای سر بریده، بال و پرم را، نگاه کن داغی که مانده بر، جگرم را، نگاه کن پاشو کمک بده، که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را، نگاه کن با شمر و، حرمله، طرف کوفه میروم برخیز همسفر، سفرم را، نگاه کن رفتم‌ پِی،ِ لباس تو اما مرا زدن بر روی گونه‌ها، ورمم را، نگاه کن عباس را، بگو که زمین خورد زینبت حالا کبودی، کمرم را، نگاه کن ای آفتاب، کم به تن، دلبرم بتاب ای آفتاب، چشم تَرم را، نگاه کن چادر نماند، تا بکشم روی پیکرت شرمندگی، اهل حرم را، نگاه کن خیلی شرمنده شد زینب .. گفت:« داداش! یادمه یه روزی خواب بودم، یهو از خواب بیدار شدم؛ دیدم تو بالا سرم وایسادی، گفتم:«داداش چرا منو بیدارم نکردی»؟! _گفتی:« خواهرم دیدم خوابی؛ از لای این درم داره آفتاب رو صورتت می‌تابه؛ ایستادم جلو آفتاب، آفتاب به پوستت نخوره به صورتت نخوره. یادته، گفتم:« ان شالله برات جبران کنم»... ای آفتاب! من که کاری ازم‌بر نمیاد؛ میبینی که من رو دارن دست بسته میبرن‌... امشب خیلی شب عجیبیه، امشب همچین که بی‌بی خیلی از این بچه‌ها رو با یه دردسری جمع کرد، دید دو سه تا از این بچه‌ها کم‌اند. یکی‌یکی دست سر این بچه‌ها میکشید. _عمه‌جان چرا گوشت اینجوریه؟! _گفت:« عمه جان! آخه تو این صحرا دنبالم میکردن؛ منم بهش میگفتم:«خودم گوشوارم و بهت میدم، اما اینا میکشیدن». _عمه ببین گوشم و... هی این بچه اون بچه؛ یکی‌یکی دلداری، _ پس دوتا بچه‌ها کم‌اند! گفت:« خواهرم ام‌کلثوم؛ عزیزم، میدونم خسته‌ای، پا میشی با همدیگه تابی تو این صحرا بخوریم دوتا بچه‌ها کم‌اند؟! تو این تاریکی‌ها، هی این طرف و بگرد؛ اون طرفا بگرد. _ای خدا! چیشدن این بچه‌ها؟! یهو دیدن زیر یه بوته‌ای، دوتا از این بچه‌ها دست گردن هم کردن، تا اومد برشون گردوند دید دوتایی جون دادن و مردن... این اسبا وقتی برا غارت میدویدن، این بچه‌ها زیر نعلای این اسبا، جون دادن و مرده بودن... خواهرم ‌یکی دیگه نیست! بازم بگردیم، خیلی کمرمم درد میکنه... این طرف اون طرف؛ _ای خدا! کجا رفته این بچه؟! یهو بی‌بی فرمود:« خواهرم فکرکنم ‌من‌میدونم». _چرا از کجا؟! _آخه وقتی آب آزاد شد، بچه‌ها رو من یکی‌یکی زیر نظر داشتم. دیدم یکی از این بچه‌ها گریه میکرد یه ظرف آبم برداشته بود. دیدم از این مردا هی سوال میکرد:« گودال کدوم طرفه»... خواهرم فکرکنم رفته گودال؛ چون از اون‌ موقع به بعد دیگه ندیدم ‌این بچه رو... سریع دویدن تو گودال، دیدن یه بچه‌ای خودش رو انداخته رو این بدن بی‌سر. این بچه رو بلند کردند. _اینجا چیکار میکنی آخه؟! عزیز دلم، چجوری این همه راه اومدی تا اینجا؟! _گفت: عمه جان! خیلی دلم هوا بابامو کرده... دم خیمه که ایستاده بودم،بابام و از دور میدیدم این لباشو میدیدم بهم میخورد؛ هی میگفت:« جگرم»... _عمه‌جان! بابام سر نداره خب؛ _عمه‌جان مگه نمیبینی بابام سرنداره؛ ولی من خودم صدا بابامو شنیدم. _چی میگفت عمه جان عزیز دلم؟! _عمه‌جان! تو این صحرا، تو این تاریکی‌ها هی صدا میزدم:« اباَ، بابا»؛ دیدم از یه سمتی هی صدا میاد:« اِلَیَّ؛ بیا»... دو سه تایی خودشون رو انداختن رو این بدن انقد گریه کردن ... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Fadaeian_Moharam_9810_02.mp3
3.73M
|⇦•گودال سخت بود برای.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ، انفجار از (ع) بود 🆔@babolharam_net 📝@babolharam_maktab 🖥 www.babolharam.net
|⇦•چجوری میتونم، رهات کنم.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ چجوری میتونم، رهات کنم بذار یه دل سیر، نگات کنم میخوام تا خود صبح، صدات کنم ای عشق زینب چیشد یادگاری مادرت برادر بگو، چی اومد سرت ببین شمر و دنبال دخترت ای عشق زینب ای سربلند من، از ریشه چیدنت پس قسمت منه، رگهای گردنت ای سرفراز من، رو نیزه‌ای چرا قرآن بخون برام، از روی نیزه‌ها ما رو میبرن، بین کوچه‌ها تو میمونی و، پیکری رها کجایی تو ای یار و، من کجا برادر من تو اما توی قلب زینبی دعای نمازم توو هر شبی اگرچه لگد کوب مرکبی برادر من شب‌ها گذشته و، گریونه خواهرت سرخه لبام هنوز، از خون حنجرت أَمَّنْ یجِیبُ من، مُضْطَر شدی چرا ای سرنوشت من، بی‌سر شدی چرا خداحافظ ای، یارِ آشنا خداحافظ ای، پیکرِ رها خداحافظ ای، دشتِ کربلا که میره زینب سلام ای، سر روی نیزه‌ها سلام ای، سر از بدن جدا سلام ای، مسیر پر از بلا اسیره زینب امشب رقیه هم، جامونده بین راه پیداست که روی نی، هی میکنی نگاه زجری کشیده‌ام، از زجر و طعنه‌هاش بازم‌ فداسرت، همراهمی داداش شاعر: صادق میرصالحیان امشب درسته کربلا مهمون پیکر ابی عبدالله‌ست .. اما سر ابی عبدالله کجاست؟! امشب زن خولی یهو تو دل شب از خواب بیدار شد ، دید دلشوره داره نمیتونه بخوابه! یالله.. پا شد؛ دید یه صداهایی میاد ، دید نوری از منزل بالا میره به سمت آسمانِ .. دنبال این صدا دنبال این نور رفت توو مطبخ خونه ، یهو رفت جلو دید این نور از تنور خونه داره بلند میشه .. _ای خدا چه خبره؟! _ من همین امروز نون پختم! _نکنه یادم رفته آتیش و خاموش کنم؟! در تنور رو برداشت؛ داخل تنور یهو نگاه کرد یه سر بریده تو تنوره... _ای وای من این سر سره کیه... یهو دید از آسمان هودَجی اومد پایین، چندتا زن از این هودَج پیاده شدن، یه زن جوانی هم اون وسطه زیر بغلاشو گرفتن. هی داره به سینه‌ش میزنه میگه:« بنیِ»... دیدم این سر و بغل گرفت؛ هی تو بغلش گرفته میبوسه بُنَیَّ... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net