eitaa logo
کانال ‌متن روضه
79.1هزار دنبال‌کننده
782 عکس
463 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•بار بگشایید... و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس سیدمجیدبنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *تا رسیدن به کربلا،اینطور نوشته شده درلهوفِ سید بن طاووس: هفت تا مَرکَب عوض کرد ابی عبدالله، هر چه می کرد، اسب حرکت نمی کرد، عاقبت از پیرمردی سئوال کردن:این سرزمین کجاست؟عرض کرد:یا اباعبدالله! نینوا بهش میگن.فرمود:بگید:آیا نامِ دیگه ای هم داره؟عرض کرد:بله آقاجان! اینجا رو کربلا هم میگویند، تا گفت:کربلا،ابی عبدالله زد زیرِ گریه،فرمود:" إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون"* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست *همچین که خیمه ها رو به پا کردن،یادت باشه اول خیمه ی زینب رو برپا کردن، اول خیمه ی زن ها رو برپا کردن،اما یه سئوال دارم از شما، یه عُمر با شما گریه کردم،من از شما سئوال می کنم تو با گریه ات برام روضه بخون، می دونی زینب چطور از محمل ها پایین اومد؟ می دونی رقیه چطور از محمل پایین اومد؟ می دونی رباب چطور پایین اومد؟ الان من بهت میگم:با تشریفات، جوانهای هاشمی دورِ محملِ زینب،عباس با ادب زانو زد،یه دستِ عمه رو قاسم گرفته،یه دستِ عمه رو علی اکبر گرفته،عمه وقتی پایین می اومد یه نگاه به سر و صورتِ جوانها می کرد،می گفت: خدا حفظتون کنه،فقط یه نفرِ وقتی مقابلِ زینب میرسه سرش پایینِ،زینب میگه:عباسم! یه بار به من بگو خواهر... من که امشب روضه هنوز نخوندم،میگم:زینب رو با احترام از محمل پایین آوردن، اما بعضی ها چرا دارن اشک می ریزن؟ آخه اون روزی که زینب از محمل پایین اومد اباالفضل بود، علی اکبر بود، اون روز که زینب پایین اومد،قاسم بود،حسین بود،اما شبِ یازدهم...شبِ یازدهم زینب بچه هارو سوارِ بر محمل کرد،اما خوب نگاه کرد دید کسی نیست کمکش کنه، دورش رو نامحرم گرفته،حسین!... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab2-2.mp3
2.64M
|⇦•بار بگشایید... و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس سیدمجیدبنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● میتواند را بشکند! باور نداری داستان کربلا را بخوان.... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•نمیتونم راه برم... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *حرمش با همه ی حرم ها فرق داره،اگه رفیقت یه زنگی میزنه میگه:دارم میرم کربلا،میگی: رفتی حرمِ ارباب من رو یادت نره،سلامِ مارو به آقا برسان.اما تنها حرمی که تا به رفیقت میگی میخوام برم سوریه،میگه:کِی میری؟روزش رو میگی.میگه:موقعِ رفتن یه کاری باهات دارم،صبر میکنی،میاد،میگی چیکار داری؟ میگه: یه امانتی دارم ببری حرمش،یه عروسک بهت میده،میگه:ببر حرمِ خانوم.معناش میدونی چیه؟ اگر هر بچه کوچکی گریه کرد بهونه بابارو گرفت،باید با این چیزها ساکتش کرد و آروم کرد،اما برات بمیرم،نیمه شب بلند شدگفت: عمه! من بابام رو میخوام،صدا رسید به کاخِ یزید،گفت:صدا کیِ نمیذاره من بخوابم؟گفتن:صدایِ دخترِ حسینِ.چی میخواد؟گفتن:بهونه ی بابارو گرفته،گفت:این که کاری نداره، سرِ بریده رو براش ببرید، ریختن تو خرابه، طبق رو مقابلش گذاشتن، یه نگاه کرد گفت: من که غذا نخواستم. میدونی برا چی این حرف رو زد؟ آخه سر وقتی اومد، سری که تویِ تنور بوده بویِ نون گرفته، گفتن: خواسته ی تو، تویِ این طبقِ، همچین که روپوشِ طبق رو کنار زدن، دید سر بریده ی باباست.* نمیتونم راه برم، پاهام پُر از تاوَلِ زخمی که رو گونَمِ، از سیلیِ اولِ جایِ طنابِ بابا، رو گردن و دوشِ من عمه صدام میکنه، بابا نمیشنَوه گوشِ من بخاطر زخم پا، قدم میذارم یواش اگه تو بوسم بکنی، بابایی خوب میشه جاش *همه دخترا اگه آسیبی ببینن،اول به باباشون میگن.گفت: تو مسیر وقتی سرهارو از نیزه ها بر میداشتن، رو درختی آویزان کردن، گفت: نیمه شب دیدم صدایِ گریه میاد، خودم رو به خواب زدم ببینم چه خبر شده، دیدم یه دختر سه چهار ساله جلو اومد، همچین که نزدیک شد، اومد پایینِ سر، دستش رو بلند کرد، گفت: بابا! خیلی دلم برات تنگ شده، میخوام بغلت کنم، میگه: دیدن این سر پایین اومد، این دختر سرِ بریده رو بغل گرفت. اما این بار با دفعه قبلی که بابارو بغل کرده خیلی فرق میکنه،اون دفعه بابا فقط پیشونیش شکسته بود و رگ های گردن بریده، اما این دفعه یه نگاه کرد،گفت: عمه! مگه شما نگفته بودی پیغمبر لب های بابام رو بوسه می زده؟عمه! پس چرا صبح تو مجلسِ یزید،یزید به لب و دندانِ بابام چوب میزد؟ حسین..... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab3-2.mp3
4M
|⇦•نمیتونم راه برم... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● هَل مِن ناصر یَنصُرنی؟ ای وَهَب بر تو لازم است که فردا در سرزمین نینوا حسین(ع) را یاری بدهی و بدان که با او در بهشت هستی و نامت با نیکان است... خطاب حضرت عیسی(ع) به وهب در رویاء 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•با سر می آورم ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با سر می آورم این دست را که در بر دلبر می آورم دستم که جای خود تو سر تکان بده به خدا سر می آورم هر چند از عطش یک لب به خشکیِ لب اصغر می آورم لب تر کنی اگر با چشم خیس چشمه ی کوثر می آورم اصلاً تو جان بخواه اصلا! بگو سپاه بیاور، می آورم رُخصت اگر دهی از بین کودکان دو سه لشکر می آورم بابای من شدی من هم شجاعتِ علی اکبر می آورم دقت که می کنم از عمقِ زخم های تو سر در می آورم پس با خودم دوا از اشک هایِ حضرتِ مادر می آورم ای آبروی من ای صید دست و پا زده در خون عموی من *ابی عبدالله وقتی ودا کرد،همه زن وبچه هارو به زینب سپرد،اما دستِ عبدالله بن الحسن رو به دست زینب داد،گفت: زینب جان! خیلی مراقبش باش، زینب جان! این تنها یادگارِ حسنِ عبدالله همه ی صحنه هارو داشت نگاه می کرد، اما همچین که دید عمو از ذوالجناح تو گودالِ قتلگاه افتاد، دستش تو دستِ زینب بود،یه وقت دیدن این بچه دستش رو از دستِ عمه رها کرد،عمه! ببین عموم رو ریختن سرش دارن میزنن،با عجله دوید سمت گودال...* باید دعا کنم هر طور هست، پیش عمو جان فدا کنم باید حسین را با ذکرِ لا اُفارق عَمی صدا کنم باید به گوش دشت یا مجتبی بگویم و طوفان به پا کنم باید به دست خویش مرحم برای زخم عمو دست و پا کنم لب های خویش را با زخم های پیکر او آشنا کنم باید شتاب کرد عمه رهام کن به امامم وفا کنم دستم به دامنت بگذار سینه را سپرِ سنگ ها کنم تا لا اقل کمی از این تن جدا شده دفعِ بلا کنم باید به هر طریق از دست عمه دستِ خودم را رها کنم از حال می روم وقتی نمانده است به گودال می روم دستم جدا شده در قتلگاه شور قیامت به پا شده گودالِ قتلگاه لبریز از صدایِ سُمِ اسب ها شده جان می کنم ولی شُکر خدا که پیش تو جانم فدا شده ای تکیه گاهِ عرش حیف از تنت که با لگدی جا به جا شده *دید عمو افتاده،تیر تمامِ بدن رو گرفته،آروم آروم نَفَسِ صدا دار میکشه،یه دفعه پرید بغلِ عمو،دید نانجیب شمشیر کشیده،می خواد به صورتِ ابی عبدالله بزنه،من پسرِ حسنم،من فداییِ عمو هستم،مگه من مُردم بخوای به عموم جسارت کنی؟دستش رو دراز کرد،تو بغلِ حسین بود،یه وقت دیدن،شمشیر دستِ عبدالله رو بُرید،حسین بغلش گرفت،عزیزِ دلم! گفت:عمو! نمی تونستم ببینم تنها شدی.. گفت: حرمله تویِ کربلا سه تا تیرِسه شعبه آورد،یکی رو به گلویِ علی اصغر، یکی رو به سینه ی حسین،همه ی تیراندازها تیرِ آخر رو خوب دقت میکنن،همچین که این آقازاده رو سینه ی حسین بود،نانجیب حرمله کمان رو کشید، یه تیر به سینه ی عبدالله زد،به حسین دوخته شد...ای حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab5-2.mp3
4.63M
|⇦•با سر می آورم ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● روضه خوان‌های قدیمی کت و لباسِ بلند به تن میکردن حجم و ابعاد بدنشان مشخص نشه!! نوکری اهل بیت، حساب کتاب داره "مواظب نباشیم چوب میخوریم" 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•کجا بودید؟!.. اصحاب حضرت اباعبدالله سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کجا بودید؟! لحظه‌ای که امامتون صداتون کرد هی گریه کرد و زیر لب دعاتون کرد وقتی که دست و پا می‌ زد نگاتون کرد کجا بودید؟! با ناسزا بچه‌ها رو که می‌بردن... سرِ روی نیزه‌ها رو که می‌بردن... با گریه گوشواره‌ها رو که می‌بردن... *عینِ مقتلِ....اومد گوشواره دختر حسین رو می کشید گریه می کرد....گوشواره رو می بری ببر...دیگه چرا گریه می کنی؟گفت:دلم به حالتون می سوزه...خب از این کار دست بردار....* کجا بودید؟! با ناسزا بچه‌ها رو که می‌بردن... سرِ روی نیزه‌ها رو که می‌بردن... با گریه گوشواره‌ها رو که می‌بردن... *آقا! حرف ما اینه...* گدا مگه جز تو کیُ داره یا ثارالله وابن ثاره... چشام فقط برا تو می‌باره یا ثارالله و ابن ثاره... : رضا یزدانی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *بقیع که نمی تونستیم گُل ببریم، به این بهونه برا امام حسن و بچه هاش گُل آوُردیم،رفقا! امشب حواست باشه یه وقت نبازی، همه دَرِ خونۀ امام حسن، نوکری کنیم برا بچه هاش...از کجا شروع کنم؟ گفت: مادر! دلم گرفته، ببین علی اکبر رفت، دونه دونه اصحاب دارن میرن. مادرش گفت: این که کاری نداره، زود برو از عمو اذنِ میدان بگیر، تا اذنِ میدان اومد از عموجان بگیره، عموجان! اجازه میدید منم برم میدان؟ منم برا شما شمشیر بزنم؟ ابی عبدالله فرمود: نه عزیزِ دلم، تو یادگارِ برادرِ من هستی. گریه کنان اومد جلویِ خیمه، مادرش نجمه نگاه کرد، عزیزِ دلم چی شده؟ مادرجان! عمو به من اذنِ میدان نداده، مادر گفت: این که غصه نداره،کلیدش دستِ مَنِ. بابات امامِ مجتبی، یه دستخطی نوشتن، نامه ای رو نوشتن، فرمودن: یه روزی کربلا اگر لازم شد بده دستِ قاسم تا بده دستِ ابی عبدالله...اینقدر قاسم خوشحال شد،دستخط رو آورد نزد عموجانش...عموجان! این دستخط رو بابام نوشته. نامه رو ابی عبدالله باز کرد، چشمش به دستخط برادرش حسن افتاد، هی دستخط رو می بوسه رو چشماش میکشه،داداش! کجایی ببینی حسینت رو غریب گیر آوردن؟ چی نوشته برا حسین؟ عزیزِ دلم! پسرِ مادرم! یادت باشه کربلا من نیستم،اگه کار به جنگ رسید قاسمم عوضِ من میدان بره. امرِ امامشِ،باید اطاعت کنه، فرمود: قاسم رو آماده کنید، اینقدر این آقازاده خوشحال شد. اما اون چیزی که نالۀ جوانها و نوجوانها رو بلند میکنه اینه: لباسِ رزم به تنِ این آقا زاده نشد، عاقبت کفن تنش کردن،وقتی سوار بر اسب شد،پاهاش به رکاب اسب نمی رسید. من امشب نمی خوام مُعَطَّلِت کنم، میخوام زودی روضه بخونم: وقتی میخواستن وداع کنن،شیخ جعفر شوشتری میگه: ابی عبدالله و قاسم، همدیگه رو بغل کردن،اینقدر گریه کردن، هم حسین غش کرد، هم قاسم... شیخ جعفری شوشتری می فرماید: پاهایِ قاسم به رکابِ اسب نمی رسید، اما وقتی این آقازاده از اسب افتاد."من یه شاره کنم،نمیخوام روضه رو باز کنم" ابی عبدالله از صبح همه رو بغل گرفت،شهدارو همه رو آورد تویِ خیمه ی دارالحرب، اما وقتی قاسم رو بغل گرفت برگردونه خیمه، میدیدن پاهایِ قاسم به زمین کشیده میشد،شیخ جعفر شوشتری می فرماید: دو تا علت داره،یا اینقدر داغ بر حسین سنگین بوده قاسم رو با قد خمیده برگردوند به سمتِ خیمه ها، یا اینقده بدن زیر سُمِّ اسب ها....حسین! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab6-2.mp3
4.08M
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «حَرارَةً في‌ قُلوبِ المُؤمِنينَ» یکبار نامِ را آورد و هرچه کرده بود بخشیده شد! ما چه کرده‌ ایم که این همه می‌ گوییم ولی بخشــیده نمی شـویم!؟💔 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•جلو انداختم گلویم را ... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *گفت: تو حرمِ ابی عبدالله،دیدم خادم،بلند بلند داره با یه زنی حرف میزنه،گفتم: چی شده؟ بهم گفت: این زن اومده تو حرمِ ابی عبدالله کنارِ ضریحِ امام حسین نشسته،بچه اش رو گرفته داره بهش شیر میده، گفتم: این که بد نیست، گفت: مگه نمی دونی علی اصغر رویِ سینه ی حسینِ؟ همه ی شهدا فیض ببرن،امام،شهدایِ مظلومِ مدافعِ حرم،شهدایِ مدافعِ سلامت فیض ببرن، الهی همه ی اونایی که عاشقِ حسین بودن، شهدایی که عاشقِ حسین بودن، مخصوصاً شهدایی که اسمشون علی اصغر بوده فیض ببرن...* جلو انداختم گلویم را نَخُورَد تیر بر لبِ بابا سربلندم در امتحانِ عطش گر سرم را گرفته ام بالا رو زدم تا نجاتشان بِدَهم نیست محتاجِ قطره‌ها دریا کاشف الکربِ خیمه ام امروز طفلِ بابُ الحوائجِ فردا اهل توحیدم و در این شش ماه جایِ لالا شنیدم لا ، لا تشنه‌ام تشنه‌ی رضایتِ دوست تشنگی میکشم برایِ خدا جان شش ماهه و نودِ ساله همه قربانِ سید الشهدا گردنم که از عقب می افتد گلویم تازه میشود پیدا تا که خونم به دامنت نچکد دست و پا هم نمیزنم حتی تیر لشکر اگر مرا نکشد آخرش میکُشد مرا گرما *بچه شیر خواره دیدی یا نه؟ تا گریه میکنه مادر میفهمه این بچه تشنه است یا گرمش شده، همه تو خیمه های خودشون بودن، یه خیمه، خیمه ی ربابِ، یه خیمه خیمه ی نجمه است، یه خیمه خیمه ی حسینِ، یه خیمه خیمه ی زینبِ، جلوتر از همه ی خیمه ها، خیمه ی عباسِ، می دونی چرا جلوتر از همه ی خیمه ها،خیمه ی عباسِ؟ چون دور تا دور رو خندق کنده بودن تا دشمن حمله نکنه، خیمه ی عباس جلویِ همه ی خیمه ها بود، یعنی هر کی بخواد به خیمه ی آل الله نزدیک بشه باید از عباس گذر کنه،آی اباالفضل! همه چشم و امیدِ بچه ها به عمو عباسِ، اما هیچ کدوم از زنها تو خیمه ی خودشون نبودن، همه جمع شدن بودن تو خیمه ی رباب، همه دارن گریه میکنن، دست به دست دارن علی اصغر رو میگیرن، میخوان آرومش کنن، خدا نیاره برا مادری که ببینه بچه اش داره بال بال میزنه و تشنه است، نه آب داره بچه اش رو سیراب کنه نه شیر داره،آخ بیچاره رباب... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab7-2.mp3
3.83M
|⇦•جلو انداختم گلویم را ... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● آسان تر از آن نيست، ولی ماهِ محرم؛ دشوارترين كارِ جهان خوردن آب است ... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•جوانان بنی هاشم بیایید... و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کدوم حسین رو صدا می زنی؟ پیغمبر وقتی وارد خانه شد، دید داره زهرا گریه میکنه،گفت: عزیزِ دلم، چرا گریه میکنی؟ عرض کرد:یا رسول الله! این بچه ای که در رَحِمِ منِ با من حرف میزنه.پیغمبر فرمود:فاطمه جان! وقتی تو هم در رَحِمِ مادرت،خدیجه ی کبری بودی با مادرت حرف میزدی، عرض کرد:بابا! یارسول الله! اون روز من مادرم خدیجه ی کبری رو دلداری میدادم، اما این بچه جگرِ من رو میسوزنه،این زیرِ لب میگه:" یا اُمّاه! اَنَا الغَریب، یا اُمّاه! اَنَا المَظلوم" اما بابا از صبح تا حالا حرف زدنش عوض شده، هی زیرِ لب میگه: "یا اُمّاه! اَنَا العَطشان" الان کربلا چه خبرِ؟ امشب شبِ جوان هاست، با شب های دیگه فرق میکنه،امشب شبِ علی اکبرِ،آی مردم! شب های جمعه یادت باشه اگه کربلا بودی روضه علی اکبر رو نخونید، بذار بی مقدمه برات روضه بخونم: رفتن کربلا، با همه ی خستگی که پیاده رفته بودن،یه نگاهی کردن به شیخِ کاروان گفتن: هر سال تو برامون روضه و نوحه میخوندی، چرا برامون روضه نمیخونی؟گفت: باشه، دفترِ نوحه رو باز کرد، گفت: هر چی بیاد می خونم، دفتر رو باز کرد، یه وقت دید نوحه ی علی اکبر اومده، شبِ جمعه ای بود، شروع کرد نوحه خوندن، جوانها دورش رو گرفتن،"میخوام شما هم مثلِ اونا سینه بزنید، به یادِ همه ی شهدا و رزمنده ها،یادت باشه همه کارهایِ پدرها دستِ پسرِ بزرگِ، هرکاری امشب داری باید بگی: یا علی اکبر! من روضه ام تو این نوحه است، دستت رو بیار بالا..."* جوانانِ بنی هاشم بیایید علی را بر دَرِ خیمه رسانید *تا حالا از خودت پرسیدی چرا ابی عبدالله گفت:جوانانِ هاشمی بیان ببرن،آخه از صبح هر کی رو زمین افتاده ابی عبدالله خودش تنهایی آورده تو خیمه، اما با این بدن چه کردن؟ همچین که این نوحه رو میخوند،جوانها تو حرمِ ابی عبدالله سینه میزدن، رسید به بندِ دوم...* بگویید مادرش لیلا بیاید تماشایِ قَدِ اکبر نماید *همچین که سینه زدن،نوحه اش تمام شد، روضه اش تمام شد،گفت: همه بریم استراحت کنیم، فردا با یه حالِ بهتری بیاییم حرمِ ابی عبدالله،آخه پیاده از شهرشون اومده بودن کربلا، زیرِ لب میگفتن:حسین جان! الحمدالله نمردیم حرمت رو دیدیم آقا، یکی گفت: آقا!مادرم مریض بود نتونست بیاد، هر کی یه چیزی میگفت،عاقبت رفتن استراحت بکنن، روضه خون همچین که سرش رو رویِ بالش گذاشت استراحت کنه،وسط هایِ خوابش دید بهش گفتن:بلند شو،گفت: خسته ام خیلی راه اومدم، گفتن: ابی عبدالله اومده دیدنت، بلند شد، گفت: ما این همه راه اومدیم،آقاجانِ ما چرا زحمت کشیده،گفتن:دستور خودِ ابی عبدالله است، میگه: یه مرتبه دیدم در بازشد،قرصِ ماه وارد شد: "صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه" میگه: همچین که سلام دادم،حضرت جوابِ سلام دادن، فرمودن: من به سه دلیل اومدم،اولیش رو بهت بگم: هر کی دیدنِ من بیاد، منم دیدنش میآم... دوم اینکه: تو شهرتون روضه که می گیرید، دَمِ در یه پیرمردِ با اخلاصی هست، چایی دستِ مردم میده، گاهی هم کفش جفت میکنه، از راه دور به من سلام داده، برگشتی بگو: آقا! بهت سلام رسونده... فرمود:مطلب سوم اینکه یادت باشه اگه از این به بعد اومدی شب جمعه کربلا، تو حرمِ من دیگه روضه ی علی اکبر نخون...آخه شب های جمعه مادرِ پهلو شکسته ام کربلاست،طاقت نداره روضه ی علی رو بشنوه.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab8-2(1).mp3
6.95M
|⇦•جوانان بنی هاشم بیایید... و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● وَ قَطَّعوهُ بِسُیوفِهِم... حسین(ع)، علی‌اکبرش را به سیمای پیامبر میدید، کوفیان اما اِرباً اِرباً اِرباً اِربا... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•لالا لالا یکم دیگه... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● لالا لالا یکم دیگه دَوُوم بیار یه کم دیگه دندون روی جگر بذار مشکو یکی بُرده که بر می گرده زود وقتی می رفت همش به فکر خیمه بود مده با اشک، زندگی مو به باد آب می رسه، اگه خدا بخواد عمو رسید، کنار علقمه صدای تکبیرش میاد... لالائی، عموش رفته آب بیاره.... لا لا لا لا، منُ نکن خونه خراب چیزی نمونده عمو جون بیاره آب بابات رفته به یاریِ آب آورش داره میاد! چرا خمیده کمرش...؟! *وَ رَجَعَ الحُسَین الی المُخَیَّم منکسِراََ حزیناََ باکیا،یُکَفکِفُ الدُّموعَه بِکُمِّه..." * علیم داره، میزنه دست و پا بچم داره، میمیره ای خدا ببین هنوز به سمت علقمه ست نگاهِ مضطرِ بابا *علمدار شهید شد...خب چه کار می کنی رباب؟دعا می کنم..." اُلدعا سِلاحُ الانبیاء..."" اَلدعاء یَرُدُّ القضاء ولو اُبرِمَ اِبرامُها...."من اهل دعام...دعا می کنم...* لالائی، الهی بارون بباره... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Motiei_Babolharam_net_shab7-3.mp3
2.62M
|⇦•لالا لالا یکم دیگه... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● آقا و خانم محترم! اگه همه ۱ ماسک میزنن من و شما باید ۲ تا بزنیم .. رسانه هایِ معاند و بی‌ دین کمین کردن برا این مجالس!! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● حالا چطوری روضه علی اکبر بخونیم؟! برا روضه خونا سخته...آخه ما روضه هامون رو میریم کربلا تمرین می کنیم...میگیم اگه کربلا روضه بخونیم،عاشقا اشک بریزند،انگاری یاد می گیریم.ولی هیچ وقت کربلا روضه علی اکبر نخونید.اگه شماها رفتید کربلا،دیدید یه روضه خون داره روضه علی اکبر می خونه،برید بهش بگید رفیق! از این کارا نمی کنند روضه خونای حسین...اینجا روضه علی اکبر نمیخونند... اماده میدان شد.اومد مقابل بابا ایستاد،یه نگاهی کرد... "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ..."آیه قران خوند.‌‌... "فَاستأذنَ اَباهُ بِالقِتال،فَاَذِنَه.‌‌.."میخوام برم میدان...بسم الله....به مصداق"اَنفِقوا ممّا تُحِبّون...."انفاق کنید آنچه را دوست دارید...فرمود:برو پسرم...اما یه کاری کرد..."ثُمَّ نَظَرَت،نَظْرَةُ آیِسٌ مِنه..."یه نگاهی از سر نا امیدی،سر به آسمان بلند کرد"اَللّهُمَّ اشْهَد فَقَد بَرَزَ اِلَیهم غُلامٌ اشبه الناس خَلقاََ و خُلقاََ و مَنطِقاََ برسولک..." گریه می کرد... خدایا توشاهدی! کسی رو به میدان فرستادم که شبیه ترین خلق تو به پیامبره..."وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ وَ اَرخی عَینیه و بَکی ..." شروع کرد گریه کردن...دورِ علی شلوغ شد.دخترا دورش رو گرفتن...هی صدا می زدند : "اِرحَم غُربَتَنا..."به غریبی ما رحم کن... اگه تو بری خلخال از پای ما می کشند،علی ببین گوشواره مو،خودت برام خریدی...* علی اکبر داداش بیا به غربت ما رحمی کن به بی پناهیمون توو صحرا رحمی کن به چشم پر حسرت بابا رحمی کن علی اکبر داداش توو سختیا پناه خواهرهاس *ما رو بی پناه نکن،ما رو تو این صحرا رها نکن،تو داداش مایی،اینا ما رو با سیلی می زنند،اینا ما رو با لگد می زنند...تو نرو...* علی اکبر داداش توو سختیا پناه خواهرهاس مثه یه کوه که تکیه گاهِ خواهرهاس وقتی نباشه سوزِ آهِ خواهرهاس مگه بابام چن تا علی داره...؟! إرحم غربتنا داداش به جز تو و سجاد و شیرخواره‌‌‌... إرحم غربتنا داداش ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال های ِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•سقاي دشت كربلا... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امشب به يادِ همه اونايي كه به ما سينه زدن و نوحه خوندن رو ياد دادن، به ياد همه ي پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها،اسفند دود مي كردن، قربوني مي زدن زمين، تا بخواد دسته اي رد بشه،بيادِ همه شون ميخوام يه چيزي بخونم،بياد پيرغلاما،نوكرايِ امام حسين، كه اونا كنار ارباب مارو ياد كن:* سقايِ دشتِ كربلا، اباالفضل دستش شده از تن جدا، اباالفضل *اگه بخوام روضه بخونم آي مردم! روضه همينِ، از قديم به ما گفتن: اباالفضل قد رشيدي داشته...بعضي روضه ها گريه داره،اما بعضي از روضه ها داد داره، آقايِ رشيدي مثلِ اباالفضل، كي باورش ميشه، يه كاري كردن با بدنش، كه علامه ي بحرالعلوم وارد حرمِ اباالفضل شد، ديد كسي داره معماري ميكنه، اومد معمارِ حرم پايين، گفت: علامه! يه سئوالِ برام،چند وقتِ من تو حرمِ اباالفضل دارم كاشي كاري ميكنم، مگه:شما بزرگاي دين نفرموديد: اباالفضل قد رشيدي داشته،دستاي بلندی داشته؟پس چرا قبرش اينقدر كوچيكِ...ناله ي بحرالعلوم بلند شد،عمامه از سر برداشت،گفت: آخه يادت باشه اينقدر بدنِ عموم اباالفضل رو قطعه قطعه كردن،حسين.... سخترين لحظه برا اباالفضل كدوم لحظه است؟ اون لحظه اي كه سكينه اومد جلو عمو رو گرفت، عموجان! جانِ عمو! گفت:عمو جان! علي اصغر داره بيتابي ميكنه، علي اصغر يه جوري ناله ميزنه ما تشنگيِ خودمون يادمون رفته، مشكِ خالي رو داد دستِ عمو، يه عده از بچه ها هم از تشنگي شكم هاشون رو به خاكِ نمناك زده بودن... اومد خدمتِ ابي عبدالله،آقاجان! اجازه بده برم برا بچه ها آب بيارم، رفته بود براي گُل هاي حسين آب بياره،زن و بچه جلو خيمه منتظرن، يه وقت حسين ديد صدايِ تكبير داره مياد، با عجله خودش رو خواست برسونه سمتِ علقمه،رواي ميگه: ديدم حسين ايستاد، از ذوالجناح پايين اومد، يه چيزي از روي خاك ها برداشت هي مي بوسه،هي به چشمش ميكشه، گفتم: شايد پاره هايِ قرآنِ، خوب نگاه كرديم ديديم دستايِ بريده ي اباالفضلِ... با عجله اومد ديد بدنِ عباس رویِ زمينِ، هي بازوهاش رو رويِ اين خاك ها ميزنه،ميخواد جلو آقا بايسته، هر كي بخواد بلند شه دستش رو رويِ زمين ميگذاره بلند بشه، اما عباس هي بازوش رو رويِ زمين ميزد، تا حالا جايي نبوده حسين باشه و عباس دراز كشيده باشه،صورت متلاشي شده،تير به چشمش زدن،خدا برا هيچ كسي نياره، بياي بالا سر برادري اونم برادري مثلِ اباالفضل، دست گذاشت زيرِ كتف برادر،سرش رو بالا آوُرد،ديد اين لبهارو داره آروم آروم بهم ميزنه، همچين كه اين لبهارو بهم زد،خوب گوش داد ببينه چي ميگه، يه جمله اي گفت ناله ي حسين رو بلند كرد، گفت: داداش! ازم راضي هستي؟ آقاجان! اگه میشه مارو سمتِ خیمه ها نبر،آخه از سکینه خجالت میکشم... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab9-2.mp3
8.89M
|⇦•سقاي دشت كربلا... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● عمد الحديد بكربلا خسف القمر یادم ز وفای اشجع الناس آید  وز چشم ترم سوده الماس آید آید به جهان اگر حسین دگری هیهات برادری چوعباس آید 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *اینقدر امشب،شبِ بزرگ و باعظمتی است، که ابی عبدالله مهلت گرفت که قرآن بخونه، عبادت کنه، یه شب مهلت گرفت تا بعضی ها رو حُر کنه، شاید یکی بیاد سمتِ خیمه هاش، پاسبانِ خیمه ها عباسِ، جلوتر از همه ی خیمه ها،خیمه ی عباسِ، یعنی تا عباس هست، احدی جرأت نمیکنه نزدیکِ خیمه ها بشه... همچین که قدم میزنه،یه وقت شنید یه صدایی میآد، یه نگاه کرد فرمود: چه کسی است که جرأت کرده نزدیک خیمه ها بشه؟ یه وقت دید حُر داره میآد، میگه:عباس! منم حُر.. چی میخوای؟ گفت: اومدم آقام رو ببینم..."آمدم راه ببندم، که به تو دل بستم" سرش رو پایین انداخت، اول حرفی که ابی عبدالله زد:فرمود: حُر! سرت رو بالا بیار...گفت:حسین جان! دلِ بچه هات رو لرزوندم.... امشب غوغایی بود در دشتِ کربلا،خیمه ی هاشمیون، خیمه ی اصحاب، همه دور هم لبخند میزنن، خوشحال بودن، اما با هم حرف میزدند، به هم می گفتن: اینا بچه های پیغمبرند، بچه هایِ علی و زهرا هستند، فردا اول نفر ما بریم میدون جونِ مون رو فدا کنیم، اما تو خیمه ی بنی هاشمیا، همه میگفت: فردا اول ما بریم،اینها مهمان ما هستند، اینقدر زینب دلشوره داشت، آخرین شبی است که زینب نگاه به قد و بالایِ حسین میکنه،آخرین شبی است که رقیه راحت میخوابه، آخرین شبی است که رباب علی اصغر رو بغل گرفته،"یا اباعبدالله!"...خدا رحمت کنه اونایی که برا حسین بلند بلند گریه میکنن، پیغمبر فرمود:زهرا جان!حسینت رو لب تشنه می کشن، گریه کرد گفت:بابا! اون روز شما هستید؟ فرمود:نه، باباش علی هست؟نه، من هستم:نه گفت: پس کی برا حسینم گریه میکنه؟ فرمود پیغمبر: زهراجان! غصه نخور، آخرالزمان یه عده ای میان، مرداشون برا حسین مثه زنِ جوان مُرده گریه میکنن...بعد صدیقه ی طاهری دستش رو بالا آوُرد، برایِ همه ی شماها دعا کرد، فرمود: منم فردایِ محشر یه دونه از اونها رو تنها نمیذارم..."مادرجان! شبِ عاشوراست.." حبیب میگه: داشتیم دور خیمه ها میگشتیم ببینیم کسی یه وقت نزدیکِ خیمه ها نشه، میگه: یه وقت دیدم از دور یه نفر هی میشینه، لحظه ای بعد بلند میشه، حرکت میکنه،باز میشینه، گفتم: کیه که نزدیکِ خیمه ها شده؟ با عجله اومدم دیدم ابی عبدالله است، داره هی مناجات میخونه، این بوته ها و خارهای بیابون رو میکِنه، گفتم: آقاجان! چه میکنی؟ فرمود: حبیب! فردا همه ی مارو میکُشن، خیمه ها رو غارت میکنن، زن و بچه ام آواره ی بیابان ها میشن، میخوام این خارها کمتر پاهایِ بچه هام رو آزار بده...حسین....دستت بیاد بالا، با تمام وجوت صدا بزن: یا حسین!... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab10-2.mp3
4.72M
و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بلد نبود! همین شد که در صفّین برای علی(ع) شمشیر زد اما در کربلا بر پسرش حسین(ع) شمشیر کشید! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دستی نداری تا بگیرم، از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدارِ حرم باشی؟ این بچه ها دیگه نمیخوان آب؛ تو رو میخوان میشه براشون باز سقّا شی؟ *بلند شو،بلند شو،بچه ها منتظرتن...* وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقّا بدون دست هم سقاست باورکن تو چشمِ عبّاسم نبینم اشکِ غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن *تنها نذار منُ،دیگه مردی برام نمونده....* دریا تو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار *آی! قمری داشتی چه شد؟ آی حاج قاسم اگه امشب خدمت حضرت زهرا رسیدی سلام ما رو برسون... بگو ما هم دلمون تنگ شده... بگو ما هم دلمون می خواد همون جوری باشیم که بهمون بگی پسرم...* سائلم آب و دانه می خواهم رحمت مادرانه می خواهم آی بی بی گدا نمی خواهی؟! پسرِ بی وفا نمی خواهی؟! کاش می شد زِ من سوال کنی پسرم کربلا نمی خواهی؟! دستم رو می گیرم به پهلو راه میرم من اونچه نباید عاقبت دیدی سرم اومد تا که نشستم پیشِ تو انگار حس کردم یک لحظه بویِ مادرم اومد *مگه مادر هم علقمه بوده؟!حالا امام حسین علیه السلام داره گریه می کنه "فَلَمّا رَئاهُ الحُسَین مَضروعاََ عَلی شَطِّ الفرات و بَکی..."گریه می کرد... عباس یادت میاد من داستانِ مدینه رو برات تعریف کرده بودم؟!بهت گفته بودم برادر اگه تو مدینه بودی کمک کارِ ما بودی...کسی جرات نمی کرد درِ خونه ما بیاد؟یادت هست؟! * دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ *مادرمُ دیدی؟مادرم صورتش کبود بود دیدی؟ * دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟ دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار دستش رو به پهلوش می گیره؟ پرداز: اکبر شیخی : امیررضا یزدانی *قربونت برم،از اسب رو زمین افتادی،یه روزی مادرم بین در و دیوار بود،خودش گفت:"وَ سَقَطتُ لِوَجهی..."من با صورت به زمین افتادم...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
1_1022335897.mp3
3.09M
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا که به هایشان کردند! مثلاً که به پیمان‌اش "دلیرانه" عمل کرد... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امروز ابي عبدالله يه جوري تو گودال صدا زد: جگرم داره ميسوزه... يه وقت ديدن ذوالجناح برگشت سمتِ خيمه ها...* همه از خيمه ها بيرون دويدن ولي سالارِ زينب را نديدن *يكي گفت: ذوالجناح آقام كجاست؟ يكي گفت: ذوالجناح داداشم كجاست؟ مابينِ دخترها يكي اومد همه رو كنار زد، دستش رو انداخت دورِ گردنِ ذوالجناح، يه نگاه كرد: گفت: اسبِ بابام، مي دونم بابام رو كشتن، فقط ازت يه سئوال دارم، بابام وقتي مي رفت ميدان، لباش تشنه بود، به من بگو: آيا آبش دادن يا نه؟ هنوز صداش تو گوشمِ ميگفت: جگرم داره ميسوزه...حسين....* آرامِ جانِ خسته دلان پيکرت کجاست؟ جانم به لب رسيده پدر جان! سرت کجاست؟ جسمت اسيرِ فتنه ي يغماگران شده پيراهنِ امانتيِ مادرت کجاست؟ در خيمه هر چه بود به تاراجِ فتنه رفت خاكم به سر، عمامه ي پغمبرت كجاست؟ سوزِ عطش زخونِ تنت موج مي زند اي تشنه لب، برادرِ آب آورت كجاست؟ از دودِ خيمه، تُربَتِ شش ماهه گُم شده آخر بگو مزارِ علي اصغرت کجاست؟ *هي ميخوام نگم، اما نميشه، زينب ناموسِ حسينِ،چهار ساله بود مي رفتن سَرِ قبرِ مادر، اميرالمؤمنين مي فرمود: حسن جان! روشنايي هايِ شهر رو كم كن، نميخوام چشمي قد و بالايِ خواهرت رو ببينه، حالا روزگار ببين چكار كرده... بابا!...* مارا ميانِ اين همه دشمن نظاره کن ديگر مپرس دختركم معجرت کجاست سري به رويِ نيزه ها بُلندِ كاشكي رقيه چشمشُ بِبندِ اينجوري كه سر رو زدن به نيزه افتادنش فقط به مويي بَندِ مَركبايِ تازه نَفَس آوُردن يكي يكي نعلايِ تازه خوردن چيزي كه از تَنِ حسين نمونده هموني هم كه مونده بود رو بُردن * مسافرت بري، هر اتفاقي هم برات بيوفته، ماشينت يه وقت خراب ميشه يه چيزي ميشه، يه آشنا پيدا ميكني ميگي: زن و بچه ام رو برسون، اول خيالت از خانواده ات راحت بشه، ناموست سر پناهي داشته باشه، الهي قربونت برم حسين جان! كه زن و بچه ات پناهي نداشتن... ابي عبدالله تو گودي افتاده، از شبكه هاي لباسِ رزمش خون داره فوران ميكنه، هر نَفَسي كه داره ميكشه خونِ تازه مياد، عينِ مادرش كه بينِ در و ديوار پهلوش شكست...هي تويِ گودال غَلت ميخوره، تيرها تو بدنش ميشكنه، اما هيچ كسي جرأت نميكنه سمتِ گودال بياد، ميگن: اين حسينِ...پسرِ علي است، همه مي ترسيدن نزديكِ گوديِ قتلگاه بشن، يه نانجيبي گفت: نترسين، اما مي خواهيد بفهمين حسين زنده است يا نه، من راهش رو بلدم، حسين غيرتي است، يه نفر فرياد زد به خيمه ها حمله كنيد، يه وقت ديدن حسين نيزه ي غريبي رو زمين زد، خودش رو آروم آروم بالا آوُرد، خواست بگه تا من زنده ام به خيمه ها حمله نكنيد، كسي جرأت نكرد به خيمه ها حمله كنه.. شبِ آخرِ،بذار از مادرمون هم بخونيم،حسين جان! غريبي، اما تا زنده بودي كسي جرأت نكرد به خيمه ي ناموست حمله كنه، اما بميرم برا اون آقايي كه دستاش رو بستن، جلو چشمش سيلي به صورتِ همسرش زدن... امشب چه خبرِ دشت كربلا؟ زينب تك و تنها بچه هارو جمع كرد، همه رو آوُرد تويِ يك خيمه ي نيم سوخته، هر چي گشت و شمرد، ديد يه دونه از بچه ها كمِ، اومد ديد پشتِ يه بوته اي دو تا پايِ كوچيك بيرونِ، بوته رو كنار زد، ديد حميده دخترِ مسلم زيرِ دست و پا جون داده، به سختي همه رو آوُرد تو خيمه، خسته شده، يه وقت ديد از دور يه سياهي داره مياد، كي هستي داري نزديكِ خيمه ها ميشي؟ ديگه بسه، اين بچه ها چند روزِ آب نخوردن، عزيزانشون رو كشتيد، امروز كلي تازيانه خوردن، يه وقت شنيد يه صدايِ مهربوني است، اين صدا چقدر آشناست، يه وقت شنيد صدايِ مادرش زهراست، زينب جان! اومدم كمكت كنم... دستِ گدايي رو بالا بيار، زن،مرد، پير، جوان،كوچيك و بزرگ، بلند و يكصدا ، فرياد بزن: حسين.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
Banifateme_Babolharam_net_shab11-2.mp3
6.45M
و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● چون چاره نیست میروم و می‌گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net