Shab04Moharram1402[02].mp3
26.78M
|⇦•هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی..
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
به بزرگیِ علی دستِ مَنِ کوچک گیر
قلب من را حرم فاطمه و حیدر کن
علی و فاطمه بر روی حسین حساسند
نظری بر مَنِ نوکر، به شَهِ بی سر کن
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•به اشک روضه.....
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اللهم صل علی محمد و آل محمد لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه من جمیع ظلمی و جُرمی و اسرافی علی نفسی
السلام علی المهدی وعلی آبائه...
از آن نخست که در گوش من اذان دادند
خداوند عز وجل را به من نشان دادند
کشید بر سر من پیر با خدایی دست
و بعد خواند به گوشم خدا بزرگتر است
در آن یافت دل بیقرار من ناگاه
به ذکر اشهد ان لا اله الا الله
زبان نداشتم او شهادتینم داد
به گریه افتادم تربت حسینم داد
اگر هنوز محرم سیاه میپوشم
به جای لالایی روضه بود در گوشم
به اشک روضه مرا شیر داده مادر من
حسین بوده از اول پناه آخر من
به شیرخوارگیم اصغر حسینم کرد
از آن نخست فدای سر حسینم کرد
جوان شدم گرهای هر کجا به کارم خورد
پدر مرا به علی اکبر حسین سپرد
وصیت پدرم را هنوز یادم هست
چقدر بر دلمان حرفهای ساده نشست
به جز حسین مبادا مرید غیر شوی
الهی ای پسرم عاقبت بخیر شوی
نبند امید به هر بخشش و هر بزلی
نترس از افتادن بیمه ی اباالفضلی
همیشه ای پسرم خالی از تکبر باش
اگر که دست تو بالای دست شد حر باش
به من کرامت این خاندان که شد معلوم
بریدم از همه غیر از چهارده معصوم
تو هم شبیه من آنی
تو هم شبیه منی نمیتوانی
از این خانواده دل بکنی
به عشق گره خورده فصل فصل زندگیت
جوانی اکبری و اصغر است بچگیت
تو هم برای امام زمان خود یاری
تو هم به روی لب اَهلا مِن العسل داری
من و تو تحت لوای حسین، ما شدهایم
زیر خیمه او با هم آشنا شدهایم
من و تو جبهه مظلوم مقتدر هستیم
من و تو هرچه که هستیم عهد نشکستیم
به عشق آل کساء نور در بغل داریم
برای هر مشکل پنج راه حل داریم
من و تو مکتبمان همیشه عاشورا است
ببین به بام فلک پرچم مقدس ماست
قیام سرخ حسینی ببین و درس بگیر
درخت باش خزان هم شد ایستاده بمیر
هنوز خیمه آل یزید پا برجاست
حسینیان عَلَم امروز روی دوش شماست
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_دوم #روضه و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*شب چهارمه، شب اصحاب، من یکی از اصحاب سیدالشهدا را براش میخونم امشب میخوام از اون دو تا آقازاده ی مسلم بخونم، امشب متوسل میشیم به آقا زاده های مسلم تا به دل ما نگاه بندازن، هم آقا مسلم هم آقازادههاشون دست ما را بگیرند...
مادرشون دختر جعفر بن ابیطالبِ... دو تا نقل در تاریخ هست مقدمه ی این دو تا آقازاده رو متفاوت نوشتند، یک نقل اینه تو کربلا بودند گریختند و تو کوفه به اسارت در اومدند، نقل دیگه اینه که به نظر من حقیر نزدیکتره اینه با مسلم کوفه بودن و وقتی دید مردم کوفه بیوفا شدن، دیگه مطمئن شد، شناختشون، دوتا آقازاده را به شریح قاضی سپرد، فرمود امانت پیش تو، وقتی مسلم به شهادت رسید شریح موند با این دوتا چه کنه سپردشون به پسرش گفت محمد و ابراهیم رو یه جوری بفرست مدینه قافلهای داشت میرفت مدینه با اینها بفرستشون اینها تا رسیدن قافله رفته بود... این پسر بیمعرفتش هم اینها را رها کرد هرچی دویدن به قافله نرسیدند شب شد این بچهها در بیابان ترسیده بودند، اینها زیر ده سن داشتن، دلت کجا رفت؟ حالا اینها پسرن، خدا نکنه دختری نیمه شب تو بیابون باشه...
یه روایت اینه: بعد از ساعتها یه کوفی اینها را پیدا کرد آورد به دست عبیدالله سپرد، ابن زیاد پیرمردی رو مامور کرد تا اینها را زندانی کنه و به اینها سخت بگیره، غذا درست و درمون بهشون نده یک سال تو زندان بودن، تو زندان روزها روزه میگرفتن، شبا یک قرص نان و یک کمی آب سهم اینها بود، بعد یک سال آقازاده ابراهیم که کوچکتر بود به داداشش و محمد گفت: ما یک ساله تو این زندان خودمونو معرفی نکردیم شاید زندانبان ما خودمونو معرفی کنیم دلش بسوزه...
شب زندانبان آمد محمد گفت زندان بان! اجازه هست با هم حرف بزنیم گفت بفرما گفت آیا تو پیغمبر رو میشناسی؟ گفت: بله، گفت آیا جعفر بن ابیطالب رو میشناسی، گفت: بله او کسی است که خدا بهش دو تا بال در بهشت داده، گفت: علی بن ابیطالب رو میشناسی؟ گفت: بله، تا گفت: بچهها گریه کردن گفتن به خدا ما از اهل بیت پیامبر هستیم، گفت ما پسران مسلم هستیم، پدربزرگه ما جعفر بن ابیطالبه، تا اینو گفت زندانبان در رو باز کرد گفت تو رو خدا حلالم کنید اما در زندان رو بهتون باز میکنم هرجا خواستید برید....
اینها شب تا صبح پیاده رفتن دیدن باز هم حوالی کوفه است نقل ها مختلفِ، ولی یه نقل اینه شبانه رفتن، خسته شدن، آخر شب به خونه پیرزنی رسیدن در رو زدن، در را باز کرد خواستن تا وارد خانه بشن، پیر زن گفت: چه نوری در چهره شماست، گفتن: پیرزن تا صبح ما اینجا استراحت میکنیم صبح مزاحم تو نمیشویم میرویم...پیر زن شروع به گریه کردن کرد، گفت افتخار میکنم به وجود شما، فقط خدا کند امشب داماد من خبیث است نیاید، حارث نیاید کار سخت میشه..رفتن بچه ها تو حجره انگار اصلاً به دلشون افتاده بود که امشب شب آخر هستش انقدر همدیگرو بغل کردن بغل در بغل هم خوابیدند، حارث نیمه شب خسته اومد، اول پیر زن سعی کرد حارث نیاد داخل، اما گفت خستهام، گفت: علت خستگیت چیه؟ گفت دو تا پسر مسلم از زندان کوفه فرار کردن، تا الان دنبالشون بودیم ولی پیداشون نکردیم، خیلی عبیدالله عصبانیه، یهو دوتا آقازاده از خواب بیدار شدن..کوچکه گفت: داداش من یه خوابی دیدم تو بهشت پیغمبر، فاطمه ی زهرا، امیرالمومنین، حسنین، بابامون مسلم، پیغمبر رو کرد به بابامون گفت: مسلم چطور دلت اومد اینها را تنها بذاری؟ بابا رو کرد به پیامبر گفت اینها فردا مهمان ما هستند...گفت: داداش! منم همین خواب رو دیدم حارث شنید اومد تو اتاق یه نگاه کرد گفت:...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_طفلان_مسلم
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فهمیدم این همه گشتیم، تو خونه خودمون پیداتون کردم، گفتن حارث ما عترت پیامبریم، کارمون نداشته باش، اول مفصل کتکشون زد، بعد این دو آقازاده را از دو کتف به هم بست و انداختشون گوشه حجره، گفت صبح به حسابتون میرسم صبح شد به غلامش گفت برو کار اینها رو کنار شریعه فرات تموم کن سرشون رو بیار ،غلام اومد گفتن: ما بچههای مسلمیم، غلام به دست و پاشون افتاد، از راه فرات رفت، گفت من روی اینها تیغ نمیکشم. حارث پسرشو فرستاد پسر حارثم همین کارو کرد و برگشت... حارث گفت خودم باید کار اینها رو تموم کنم رفت کنار شریعه فرات نقل تاریخ اینه تیزی شمشیرو دیدن گریه کردن آخه سنی نداشتن دوتاشون هم بچه بودن به حارث گفتن حارث به ما رحم کن گفت خدا تو دل من رحمی بابت شما نذاشته من باید سرتون رو پیش عبیدالله ببرم تا محبوب اون بشم گفتن ما رو ببر حداقل پیش خود عبیدالله باهاش حرف بزنیم گفت نه گفتن: حداقل ما رو ببر بازار برده فروشات بفروش پولشو بگیر به زندگیت بزن باز هم قبول نکرد گفت بذار حداقل یکم نماز بخونیم گفت نماز آزادین هر چقدر دلتون میخواد بخونید نوشتن چهار رکعت نماز خوندن بعد دست به آسمان بردن و دعا کردن...حارث رفت سراغ محمد، ابراهیم پاشو گرفت، گفت: نه اول من، رفت سراغ ابراهیم،محمد پاشو گرفت، نوشتن تا تیغ به حلقوم محمد کشید، گفت بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، سر محمد رو جدا کرد انداخت توی توبره، همه مورخین نوشتن تا اومد سر ابراهیم رو جدا کنه رفت سراغ تن بی سر داداشش نوشتم خودشو تو خون برادرش میغلتوند میگفت:میخواهم با خون برادرم مقابل پیامبر خدا قرار بگیرم اينقدر این آقازادهها پا به زمین کوبیده بودن زیر پاهاشون گود شده بود...بزارید از دختر مسلم حمیده هم بگم، همه بچههای مسلم بن عقیل فدای امام حسین شدند، تعداد بچههاشو از دو سه تا بیشتر نوشتن تا چهارده تا هم نقل شده ولی میگن همه بچههاش فدای امام حسین شدن تو مسیر کربلا وقتی خبر مسلم ابن عقیل رو آوردن ابی عبدالله فرمود بگین حمیده بیاد.دیدن داره دست میکشه رو سر حمیده، گفت: آقا یه جوری نوازشم میکنی انگار من یتیم شدم ابی عبدالله فرمودند: عمه زینب، مادرت، من جای پدرت..یه گریز بزنیم، وقتی ابی عبدالله داشت میرفت سمت میدان دیدن اسب حرکت نمیکنه دیدن خانومی پاهای اسبو گرفته سکینه خانم بود گفت بابا اول از اسب بیا پایین، چی شده؟ گفت: بابا! یادته خبر شهادت مسلم رو آوردن شما حمیده رو نوازش کردی، این دختر دیگه فهمیده بود یتیم شده، گفت: بابا منم میدونم یتیم میشم منم نوازش کن...
حالا سرنوشت این حمیده رو بگم دور تا دور خیمهها رو امام حسین دستور داده بودن خندق حفر کنند تعداد سپاه دشمن زیاد بود اینا نتونن بیان فقط یه راه بزارن وقتی به خیمهها حمله کردن آتیش زدن امام سجاد علیه السلام فرمودند: "علیکن بالفرار" بگین فرار کنن برای حمیده نوشتن همین اسبها از همین یک راه وارد محوطه خیمه شدند، اسبها، اسب سوارها باید از این راه فرار میکردند تا گرفتار آتیش نشن، ولی حمیده زیر دست و پای اسبها جان داد، خواست فرار کنه گرفتار شد، ولی بعضیا تونستن فرار کنن راوی میگه دیدم دامنش آتیش گرفته راوی میگه فرار کرد دید من پشت سرشم ترسید هی میدوید به زمین میخورد بلند میشد دوباره ادامه میداد تا بهش رسیدم دو تا دستشو بالا گرفت گفت آقا منو نزن من بابا ندارم یتیم هستم گفتم نترس اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم من رهگذرم چیزی میخوای؟ گفت: آقا من خیلی تشنهام، آب نخوردم... ظرف آبی رو به دستش دادم هی نگاه میکرد هی گریه میکرد، نگاه به آب مینداخت صورتش خاکی بود اشکها از میان صورت خاکیش میریخت، گفت آخه بابام لباش خشکیده بودمیخوام ببینم به بابام آخر آب دادن ای حسین...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_طفلان_مسلم
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
روضه - حاج محمدرضا بذری(4).mp3
38.39M
|⇦•به اشک روضه..
#روضه و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رقیهـ (س) ثابت کرد از حسینــ (ع) صمیمانه تمنا کنی، حسینــ به خرابه هم می اید....
حسینــ جان به خرابه ی وجود من هم سر بزن...ـ ـ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•دست من مثل دست عمو....
#سینه_زنی و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
می آیم، از خیمه با دیدگان گریان
تا آرام، بگیرم در آغوشت عموجان
منم یار ثارالله ابن الحسن عبدالله
آمدم در گودال غوغا شد های و هو شد
دیدی که دست من مثل دست عمو شد
منم یار ثارالله ابن الحسن عبدالله
بر پاماند، این بیرق بر دوش این نوجوان
عبدالله در گودال کارش شده کارستان
منم یار ثارالله ابن الحسن عبدالله
این نسل حسینیست که پرچمهاشان بالاست
فردای این نهضت در دست نوجوان هاست
ماییم یار ثارالله چون قاسم و عبدالله
#شاعر: میلاد عرفان پور
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
Shab05Moharram1402[03].mp3
16.14M
|⇦•دست من مثل دست عمو.. .....
#سینه_زنی و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بردن نام #حسین اذن خدا میطلبد
نظر مرحمت #فاطمه را ميطلبد
بردن نام حسین ديده ی تر می خواهد
سينه ای سوخته از سوز جگر می خواهد
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله💔
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•چقد شلوغه قتلگاه..
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دارم چی میبینم خدا
چقدر شلوغه قتلگاه
چه جوری خورده به تنت
این همه سنگ و نیزه، آه؟
«عمو جون، عموجون...»
سنگایی که رو سینَته
راه نفس رو بسته بود
کی قبل از اون که من بیام
روی تنت نشسته بود؟
«عمو جون عمو جون..»
کاشکی دوباره چشم تو وا شه
با هم میریم تا خیمهها، باشه؟
اگه که شمر از رو تنت پاشه
آخه ببین چی سرت آوردن
سنگا همه ش به صورتت خوردن
عبا و عمامه اتو کی بردن؟!
«فدای زخمای تو یامظلوم...»
*"فَاَخَذَه و ضَمَّهُ إِلیه"وقتی دست به پوست آویزان شد...صدا زد: "یا عَمّاه! "عمو!برخی از مقاتل نوشتند:"فَنادیَ الغلام! یا اُمّاه! "مادر...مادر..."فَاَخَذَه و ضَمَّهُ إلیه"خودش تو گودی قتلگاه افتاده بود؛ نوجوان رو به سینه چسبانید..*
فک نمیکردم این جوری
حُرمت تو شکسته شه
هرکی رسید بالا سرت
انقده زد که خسته شه...
«الهی بمیرم...»
یه پیروهن پاره عمو
برای تو مونده فقط...
هرکی اومد تو قتلگاه
یه چیزی دزدیده ازت...
الهی بمیرم...
*هیچ کی ناامید برنگشت...*
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست،حتی سر
*باشه،انگشتر عموم مال تو...
ولی انگشتش رو نبر....*
حالا به فکرِ نعلایِ تازه ان
ولی هنوز چشای تو بازه ان
*آخه راوی میگه:"بِطرفِِ خَفی..."با گوشه ی چشم،خیمه هاشو می پایید...*
حالا به فکرِ نعلایِ تازَن
ولی هنوز چشای تو بازَن
یه عده سمت خیمه میتازن
مردی میون قافله نیستش
تو خیمه جای هلهله نیستش
حرم که جایِ حرمله نیستش...
«فدای زخمای تو یا مظلوم...
سیدنا الغریب حسن جانم...»
*حالا امام حسن چی میگه؟*
سیدنا الغریب حسین جانم...
نغمه پرداز: مهدی زنگنه
شاعر: محمد رسولی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
Shab05Moharram1402[01].mp3
31.96M
|⇦•چقد شلوغه قتلگاه.....
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حضرت آیتالله خامنهای: یزید میخواست امام حسین علیهالسّلام را مجبور کند به جای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند! امام حسین فرمود «مثلی لا یبایع مثله»؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین علیهالسّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. ۱۳۸۱/۱/۹
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•حسن فدایی حسین..
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*شب پنجم محرم هم رسید...حسن جان! شاید دیگه محرم داداشت رو نبینم...همه سال منتظرم این شبا بیاد براش گریه کنم...
یک سال را به خاطر یک ماه زنده ایم...*
حسن فدایی حسین، حسین فدایی حسن
یه نور ولی دو ماجرا، یه روح ولی دو تا بدن
«حسن جان، حسین جان»
یکی کنار مادرش، رو خاک سرد کوچه ها
*مادر بلند شو...بلند شو...بلند شو...
مادر! حسنت تنهاست...بلند شو...*
یکی کنار مادرش، رو خاک سرد کوچه ها
یکی کنار خواهرش، رو خاک گرم کربلا
«حسن جان، حسین جان»
هر دو شهید سورهی کوثر
پیر شدن از مصیبت مادر
یاد برادری که شد پرپر
به خونه اشون هجوم که آوردن
باباشونو کشون کشون بردن
مادر که افتاد، بچهها مُردن
*مادرش فرمود:پشت در یه اتفاقی افتاد...
"فَسَقَطتُ لِوَجهی...من با صورت به زمین خوردم...*
«سیدنَالغریب حسن جانم...
سیدنَاالغریب حسین جانم...»
#شاعر: سیدمهدی سرخان
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
Shab05Moharram1402[02].mp3
13.16M
|⇦•حسن فدایی حسین..
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حسن فدایی حسین، حسین فدایی حسن
یه نور ولی دو ماجرا، یه روح ولی دو تا بدن
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•دوست دارم یاورت باشم..
#قسمت_اول #روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السلام علی المهدی و علی آبائه السلام اللهم کل لولیک...
آمدم تا رشتهام را بر درت محکم کنی
زندگیم را با ذکر دائمت توأم کنی
با تضرع زیر لب دارم صدایت میزنم
تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی
*پیامبر صلی الله میفرمودند: یتیم کسی نیست که پدر از دست داده اونی است که امام از دست داده...*
با تضرع زیر لب دارم صدایت میزنم
تا که قدری از حجاب بینمان را کم کنی
شرمسار و سر به زیرم که سبب شد
باز هم گریه بر معصیتهایم کنی
یابن الحسن خستم از خدعههای نفس از طول عمل
آمدم یابن الحسن دیگر مرا آدم کنی
*آقا جان! منو مال خودت کن، کاری کن شبانه روز یاد تو باشم، بزرگان میفرمودند: دو دقیقه بعد از نماز صبح با امام زمان حرف بزن، کارهای روزمره ی خودت رو اصلاً به آقا بگو، کم کم آقا میشه رفیقت روت نمیشه گناه کنی، چون میخوای برای رفیقت تعریف کنی...
مولای من صاحب من خیرخواه من سایه ی بالا سرم
میشود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی
دوری از کرب و بلا دارد مرا دق میدهد
کربلایی کن مرا تا فارغ از این غم ها کنی
دوست دارم یاورت باشم به اشک بر حسین
ساعتی که گریه بر آن ماتم اعظم کنی
*قربون آقایی که شب و روز گریه میکنه فرمودند اگه اشکم خشک بشه خون گریه میکنم...*
جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب
گوشه مقتل نظر بر جسم درهم کنی
* امشب شب یتیم نوازی است، قبل از اون میخوام از امام حسن چند جمله بخونم، اینقدر این دوتا برادر امام حسن و امام حسین به هم علاقمندند، پیامبر خدا میفرمایند: تمام چشمها فردای قیامت گریانند، الا چشمی که بر حسن گریه کرده باشه...
امشب خیلی گریه کن، امام حسین خیلی احترام امام حسن رو نگه میداشت همیشه محضر آقا سکوت میکرد، امام حسن هم اینقدر احترام میکرد، ابن عباس میگه یه بار به امام حسن گفتم یه جوری به حسین احترام میکنید گویا حسین از تو بزرگتره؟ حضرت فرمود: من در هیبت حسین هیبت بابام امیرالمومنین رو میبینم، خیلی این دو احترام هم را داشتند، از نور هم مُستفیض میشدند، لذا وقتی امام حسن جان داد، آقا فرمود: غارت زده اونی نیست که مالش رو به غارت بردن، غارت زده منم که برادری مثل تو رو به خاک سپردم، دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم، عطر استفاده نمیکنم... ابی عبدالله دیگه خضاب نکرد، تو گودال محاصن آقا را به خونش خضاب کردن، امشب روضه آقازاده ی امام حسنِ...*
وای اگر سوختهای ناله ی شبگیر کند
کودکی را غم یک حادثه ای پیر کند
من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچه غم فاطمه را گم کردم
بغضها راه گلو را همه شب سد کردند
همه حتی در و دیوار به من بد کردند
کسانی که سر سفره من میماندند
نانشان دادم و هر روز مُذِلَّم خواندن
کینه مخفیشان را علنی میکردند
دوستان نیز به من بد دهنی میکردند
نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود
نگو از همسرم بگو قاتل من قنفذ بود
شرر این قوم به من بیشتر از زهر زدند
صد نفر مادر ما را وسط شهر زدند
*امشب شب مدینه رفتنه، همه با هم بریم گودال، هم در و دیوار تو کوچههای مدینه...*
غنچه ی یاس علی داغ زدن داشت مگر
یک زن حامله شلاق داشت مگر
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop