هدایت شده از Shia Irany
🍂🍁 #قسمت_پایانی روضه و توسل _ ویژۀ شَهادت باب الحوائج آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_حاج میثم مطیعی🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
____
↶توجه↷:
جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
____
*مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا روایت کرده:
روش موسی بن جعفر این بود خصوصا زندان های آخر که بیش از ده سال زندان آقای ما طول کشید...بعد از طلوع آفتاب به سجده میرفتند و چندین ساعت در سجده میماندند.
هارون ملعون عادت داشت بعضی اوقات به پشت بامی که به زندان مشرف بود میرفت.یه روزی از دور نگاه کرد، گفت:این لباسی که من هر روز میبینم چیه؟
گفت:این لباس نیست..."انما هو موسی بن جعفر..."
قربونت برم...غل و زنجیر جامعه با اون بدن نازنینت چه کرده بود آقا...؟!
هارون ملعون هم این رو میدونست.
" اَلفضلُ ما شَهِدتَ بِهِ الاَعداء..."
گفت:"اَما هذا مِن رُهبانِ بنی هاشم" موسی بن جعفر از زهاد و عبادبنی هاشمه....*
آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش
از طعنه های دشمن نادان چه میکشید؟!
بین کویر، حضرت باران چه میکشید؟!
در بند ظلم و کینۀ قومی ستمگری
تنها پناه عالم امکان چه میکشید؟!
خورشید عشق و رحمت و نور و سخا و جود
در بین این قبیلۀ عصیان چه میکشید؟!
با پیکرش چه کرده تبِ تازیانه ها
با حال خسته گوشۀ زندان چه میکشید؟!
*مردم یه وقت در زندان باز شد؛"فَحُمِلَ علی نعش و نودی عَلی؛هذا نعش امام الرفضه...
روی یه تخته پاره...چهارتا غلام زیر این تخته رو گرفتند،بدنش رو آوردند بیرون...اول جسارت کردند...اهانت کردند....خبر به گوش سلیمان بن ابی جعفر عموی هارون الرشید رسید..شیخ صدوق نقل میکنه:دستور داد برید این بدن رو بگیرید...بدن آقای ما رو از اون نامردا گرفتند...بلند صدا زدند:"اَلا و مَن اَرادَ اَن یَری طَیّبَِ بنَ طیب فَلیَخرُج..." همه جمع شدند...چه تشییع جنازه ای شد...سلیمان بن ابی جعفر روایت میگه"مَشی فی جِنازتِه متَصَلِّبا..."
پابرهنه کرد...عمامه از سر برداشت...گریبان چاک کرد...دلا بسوزه برای غریب کربلا...*
شکرِ خدا که دختر مظلومه اش ندید
بابایِ بی شکیب و پریشان چه میکشید
اما! دلم گرفته ز اندوهِ دیگری
طفل سه ساله گوشه ی ویران چه میکشید؟!
با دیدنِ سرِ پدرش در میان تشت
هنگام بوسه بر لب عطشان چه میکشید....
*بی بی جونم یا حضرت معصومه! سر از بدن بابات جدا نکرده بودند...شما رو روی خار مغیلان نکشونده بودن...چوب خیزران به لب و دندان....آی حسین....*
وقتی که دید چشم کبودش در آن میان
خونین شده تلاوت قرآن....
*بابا ما از کودکی اینطور دیدیم هر کی قرآن خوند شما تشویقش کردید...احسنت و طیب الله گفتید...مگه قرآن نمیخونی؟!
این مردم چرا به لب و دندانت سنگ میزنند؟!
از سویدای دل اگه میخوای اربعینت رو از موسی بن جعفر بگیری از سویدای دل صدا بزن:یا حسین....*
✍شاعر:یوسف رحیمی
🔴بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه در ایران
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
https://eitaa.com/babolharam
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
🔴بابُ الحَرَم درسروش↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
🔴بابُ الحَرَم در تلگرام↶
@babolharam_mihanblog_com
➠ @MGomnam
باب الحرم در ایتا
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
4_5924847233815020267.mp3
1.69M
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
🍂🍁سینه زنی شور _ ویژۀ شَهادت باب الحوائج آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_کربلایی حسین سیب سرخی🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
____
↶توجه↷:
جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
____
غریب آقام...آقام... غریب آقام...آقام...آقام
{کجایی مادرم؟
تو لحظه های آخرم
در انتظارتم؛که برسی بالاسرم
بیا بیا ببین؛این نفسای خستمو
میون این قفس؛بال و پر شکستمو
(رسیده آسمون؛صدای ناله های من۲
خلصنی یاربِ؛دعای این شبای من
برس به داد من؛خدا خدا خدای من)۳
غریب آقام...آقام...
غریب آقام...آقام...آقام}۲
_________________
بیا بیا ببین
چیزی نمونده از تنم
زنجیر و سلسله
به دست و پا وگردنم
از تازیونه ی یه ظالمِ یهودیه
که رویِ پیکرم پُرِ جایِ کبودیه
میخنده دشمنم به اشکِ چشمایِ ترم۲
از طعنه هاش داره میسوزه قلبِ مضطرم
دلم آتیش گرفت از ناسزا به مادرم
غریب آقام...آقام... غریب آقام...آقام...آقام
(رسیده آسمون؛صدای ناله های من۲
خلصنی یاربِ؛دعای این شبای من
برس به داد من؛خدا خدا خدای من)۳
غریب آقام...آقام...
غریب آقام...آقام...آقام}۲
_________________
به یاد کربلا دوباره نیمه جون شدم
برا غم حسین دوباره روضه خون شدم
بین دو نهر آب با لب تشنه وایِ من
میون قتلگاه به زیر دشنه وایِ من
بریدن از قفا سر غریب مادرو
به زیر مرکبا تن عزیز حیدرو
سرش به نیزه رفت
جلو چشای خواهرو
حسین آقام...آقام...حسین آقام آقام آقام
_________________
(درسته عاشقم ولی پر از شکایتم
میشه بازم بگی کی روا میشه حاجتم
نگفتی که باید با این فراق کنار بیام
آقا تو رو خدا یه بار دیگه بذار بیام
به این شکسته دل،آقا نما عنایتی
منت بذار سرم؛تو که سحاب رحمتی
منو ببر حرم تو یه شب زیارتی
حسین آقام...آقام...
حسین آقام آقام آقام)۲
🔴بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه در ایران
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
https://eitaa.com/babolharam
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#سینه_زنی
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
🔴بابُ الحَرَم درسروش↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
🔴بابُ الحَرَم در تلگرام↶
@babolharam_mihanblog_com
➠ @MGomnam
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
4_5927099033628706096.mp3
2.88M
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
🍂🍁سینه زنی زمینه _ ویژۀ شَهادت باب الحوائج آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_سید مهدی میرداماد🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
________
↶توجه↷:
جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
________
رو خاکِ زندون دست و پا میزدی
با گریه رضا رو صدا میزدی
آقا برا غمت میسوزم
غریب و تشنه ای هنوزم
میسوزه از پا تا سرت تو لحظه هایِ آخرت
آقا چقدر لاغر شدی شبیه زهرا مادرت
وای ...
یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر
زمین میخوری لحظۀ واپسین
میگی بمیرم مادرم خورد زمین
میگی که مادرم جوون بود
جوون ولی قدش کمون بود ...
چقدر تو روضه خوندی,که صدات گرفته این شبا
چی میبینی که هی میگی نزن مادر و بی حیا
وای ...
یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر
چه عاشقونه شیعه ها اومدن
به تابوتت شاخه گل میزدن
ولی امون ز نعل تازه
با نیزه تشییع جنازه ...
یه مادری تو قتلگاه دلش از این غم سوخته بود
میدید که غارت میکنن پیراهنی که دوخته بود
🔴بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه در ایران
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
https://eitaa.com/babolharam
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
4_5931483503748186639.mp3
2.85M
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
🍂🍁روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شَهادت باب الحوائج آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_سید مهدی میرداماد🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
________
↶توجه↷:
جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
________
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزیِ ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش یا باب الحوائج را
هر کس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سر در خانه
پر میشد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری قدر وسع همسر خانه
مادر پدرها مان همین که کم می آوردند
یک سفرۀ موسی ابن جعفر نذر می کردند
عصر سه شنبه خانۀ ما رو به را میشد
یک سفره می افتاد و دردِ ما دوا میشد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد
آجیل هایِ سفره هم مشکل گشا میشد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفرۀ موسی ابن جعفر بود
گاهی میانِ روضۀ ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور می آمد
بهر شفایِ کودک منظور می آمد
یک روز در بین دعا ما بین آمینم
بر خواست از جا گفت دارم خوب میبینم
آنکه توسل یادِ چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه میزد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانیِ بغداد مادر بود
حتی نفس در سینۀ او گیر می افتاد
هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد
در خلوتِ او غیر زندان بان نیامد
این بار یوسف زنده از زندان نیامد
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد
از آه او در خانۀ زنجیر شیون ماند
بر رویِ آهن تا همیشه جایِ گردن ماند
وقتی جنازه رو ، رو تختۀ در آوردن داد می زدن میگفت این آقا به مرگِ طبیعی از دنیا رفته ... شیعه ها اومدن دورِ بدن ... سه روزی این بدنُ رو جسرِ بغداد نگه داشتن میگفتن به مرگِ طبیعی از دنیا رفته ... ای نامرد مردم ...
چهارده سال شکنجه ش دادن،گفتن به مرگِ طبیعی از دنیا رفته ... اومد کنارِ بدن گفت امام مرده و زنده نداره ، از خوده امام می پرسم ، میگن از امام سوال کردن آقا شما به مرگ طبیعی از دنیا رفتید یا شما رو به شهادت رسوندن ؟ روایت میگه سه مرتبه از جنازه صدا بلند شد قتلاً قتلاً قتلا ... یعنی منو کشتن .... ای داد ...
روضه بخونم تو هم تو روضه سهیم باش با دخترش هم ناله شو ... یا صاحب الزمان یه جمله بگم و التماس دعا ...
چهارده سال شکنجه و زندان و سیاه چال و ناسزا و همۀ اینا ... اما مولاجان ، آقاجان یه نفر شما رو آزار داد یه سندی ابن شاهک (لعنه الله) کار رو به جایی رسوند لحنِ امام رو عوض کرد ... آقاجان شما اوایل زندان خدا رو شکر میکردی میگفتی خدایا شکر یه گوشۀ خلوت بهم دادی باهات مناجات کنم اما این یه نفر یهودیِ نامرد کاری با شما کرد جون به لبت رسید و این آخریا هی می گفت دیگه بَسَمه ....
گفتی خلاصم کن .... یه نفر شما رو آزار داد ... یه نفر باعثِ قتل شما شد ... یه نفر شما رو تازیانه زد ... یه نفر شما رو شکنجه داد ... اما کربلا دوره حسینُ حلقه زدن ... یه عده با شمشیر ... یه عده با نیزه ... یه عده با سنگ ... پیره مردا با عصا و چوب به بدنِ حسین زدن ....
امام باقر فرمود با پنج حربه جد ما رو کشتن ...(خاک بر دهانِ من ...) با شمشیر ،نیزه، چوب و سنگ ... میدونی پنجمین حربه چی بود؟ ؟... امام باقر فرمود با زخم زبان و جسارت ... نشست رو سینۀ حسین .....
🔴بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه در ایران
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
https://eitaa.com/babolharam
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
4_5931483503748186661.mp3
6.81M
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
🍂🍁روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شَهادت باب الحوائج آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_حاج مهدی رسولی🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
________
↶توجه↷:
جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
________
مردی که نام دیگر او "آفتاب" است
بین غل و زنجیر هم عالی جناب است
* بریم کاظمین....*
_________________
تو كاظمین آقا، حاجتمو داده
انگار دلم امشب، پنجره فولاده
چه حرمی ،چه گنبدی
حس می كنی، تو مشهدی
زهرا می گه ،خوش اومدی
كرمش، كرم امام رضاست
حرمش ،حرم امام رضاست
آقامون پدرِ امام رضاست
_________________
مردی که نام دیگر او "آفتاب" است
بین غل و زنجیر هم عالی جناب است
حبل المتین ماست یک تار عبایش
این مرد از نسل شریف بوتراب است
پیداست از باب الحوائج بودن او
هر کس از او چیزی بخواهد مستجاب است
با یک سؤالش بشر حافی زیر و رو شد
هر کس به پای او بیفتد کامیاب است
*چقدر آدم ها رو عوض کرد، اومد دید داره از خونه صدای لهو و لعب میآد،صدا زد: دید کنیزی اومد دم در،صدا زد: کنیز! ببینم صاحب این خونه آزاده یا بنده است؟ گفت: نه آقا آزاده..این خونه و زندگی هم مال اونه،منم کنیزشم...گفت: معلومِ که آزاده،بنده بود که این جوری نمی شد...
کنیز برگشت،بُشر یه نگاهی بهش کرد، چرا معطل کردی؟کجا بودی؟ گفت: ارباب این جوری شد،یه آقایی بیرون ازم سئوال کرد، صاحب این خونه آزاده یا بنده است؟.... تو چی گفتی؟ گفتم: آزاده....اون چی گفت؟... گفت: معلومِ که آزاده،بنده بود که این جوری نمی شد...تا اینو گفت،یهو بُشر بلند شد،میگن:پابرهنه اومد تو کوچه،پشت سر آقا دوید، انتهای کوچه رسید به موسی بن جعفر،خودش رو انداخت رو قدمهاش،گفت: موسی بن جعفر! اومدم بهت بگم،نه بنده ام....آقا منم بنده ی خدا کن آقا.....*
چیز کمی که نیست ... آقا چارده سال
زیر شکنجه ، کنج زندان در عذاب است
نامرد ، زندان بان ، یهودی زاده ی شُوم
دست و سر و پاهای آقا را چرا بست ؟!
*یه مجلسی گذاشت هارون ، گفت: لباس تازه به موسی بن جعفر بپوشونید،آوردن آقارو تو مجلس،میوه و غذا جلوی آقا گذاشتن، همه اش نقشه بود، یه عده رو هم از بزرگان جمع کردن،خواست بهشون بگه:موسی بن جعفر احترام داره کی میگه زندان افتاده؟
همه جمع شدن،نگاه می کردن، موسی بن جعفر هم نشسته،یهو آقا شروع کرد حرف زدن،گفت: همه دروغِ...زد بهم نقشه ی اون نانجیب رو
برگردوند آقا رو زندان،این سندیِ ملعون،این زندان بان یهودی،دَرِ زندون رو بست،شلاق و تازیانه را برداشت،گفت:چرا این کارو کردی؟ شروع کرد،اینقدر با این تازیانه به سر و صورت موسی بن جعفر زد.... "اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ"*
زخمی که در زیر گلوی او شکفته
یادآور زخم و غم طفل رباب است
با این غل و زنجیر و لب های تَرَک دار
تنها به یاد زینب و بزم شراب است
✍شاعر: علی اکبر لطیفیان
*آقامون رو شهید کردن،از زندان بیرون آوردن،چهارتا حمال،بعضی ها میگن:روی نردبانی،بعضی ها میگن:روی لنگه ی در این بدنِ مبارک رو آوردن، یه عده هم افتاده بودن داشتن استشهاد جمع می کردن،می گفتند: بیایید بنویسید آقاتون به مرگ طبیعی از دنیا رفته،داشتن استشهاد جمع می کردن.....
می دونی دلت رو میخوام کجا ببرم؟ میخوام بگم:بالای بدن دوتا آقا،دوتا امام، استشهاد جمع کردن،یکی موسی بن جعفرِ،اما یکی هم میدونید چه جوری بود؟ همه ریختن تو گودی ِ قتلگاه..دونه دونه دارن میگن چیکار کردیم، بنویس جایزه ی من اینجوریه....من نیزه زدم، من شمشیر زدم.....
🔴بابُ الْحَرَم
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
https://eitaa.com/babolharam
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_مهدی_رسولی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
4_5931797508807197534.mp3
3.04M
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
📋 روضه تشییع امام موسی ابن جعفر (ع)
#متن_روضه / #روضه_امام_کاظم (ع)
#گریز_به_روضه_شام
#گریز_به_روضه_امام_حسن (ع)
#گریز_به_روضه_گودال
ویژه #شهادت_امام_کاظم (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه مرتبه همه دیدن درِ زندان باز شد، غریبانه چهار تا غلام زیر یه تخته رو گرفتن دارن میارن. یهنفر اومد داد زد گفت این آقا اگه قریشیئه چرا چهارنفر حمال دارن میبرنش؟ اگه قریشی نیست چرا بین قریشیها دارن میبرنش؟ یهو منادی داد زد گفت این بدن،بدن آقا موسیابنجعفره...
بذار از قبلش برات بگم....
آدم سالهای سال یه گوشهای شکنجه بشه، تو زندان باشه، جای درستی نداشته باشه بدنش اذیت میشه. اون نانجیبا اینقدر آقامون رو شکنجه دادن که هیچ، اونی که آدمو بیچاره میکنه اینه:
زن بدکاره رو آوردن تو زندان موسیابنجعفر. میگه دیدم آقا سر به سجده گذاشته، هی داره میگه: خدا من عبد ضعیف توأم، خدا من عبد فقیر توأم، منو نجاتم بده؛
(زنه عوض شد، آوردنش آقا رو اذیت کنه خودش تغییر پیدا کرد.)
یهو همه دیدن زنه به سجده افتاد گفت آقا ببخشید، غلط کردم.....
بچهها، امشب بیاید ماهم به پاهای آقامون بیفیتم بگیم آقا غلط کردیم...
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذیت نکند پیرهنش را
اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساقِ بهم ریخته کِتمانشدنی نیست
دیدند روی تختهی در ، تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را؟
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد...
(ببینم دلت کجا میره.)
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
تو شهر شام هم همچین که این خونواده رو آوردن، همه شروع کردن هلهله کردن؛ یکی داره بد میگه، یکی داره ناسزا میگه، یکی داره فحش میده٬ یکی داره سنگ میزنه....
حسین....
یکی میگفت خارجیان
به ما سنگ زدن، سنگ زدن، سنگ زدن
گفت بچههای علیان
به ما سنگ زدن، سنگ زدن ،سنگ زدن
تنگ شده دلم، ای داداش
قربون صدات، ای داداش
زینب گفتنات، ای داداش
خواهرت فدات، ای داداش
تا فهمیدن این آقا موسیابنجعفره، اون مَرده رفت همه رو جمع کرد؛ گفت زشته٬ بدن امام ماست. ما شیعهی این آقاییم. مگه شیعهها مردن بدن آقاشون رو غلاما بخوان ببرن...
اومدن اینقدر گل آوردن، تا حدی گل رو این بدن ریختن که وقتی میخواستن این بدن رو بردارن گلا رو کنار زدن تا بدنش مشخص بشه...
یه آقایی رو هم من سراغ دارم، همچین که میخواستن بدن رو بردارن دیدن بدن تکون نمیخوره. این تیرا از تابوت زده بیرون، به بدن آقا امام حسن اثابت کرده....
یهجای دیگه رو هم من سراغ دارم، گُلا رو زینب کنار زد، اما چه گلی؟!؟!
گل شمشیر، گل نیزه، گل سنگ، گل چوب...؛
همه دیدن خم شد، صورتش رو گذاشت رو رگهای بریدهی آقا اباعبدالله....
حسین....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
هدایت شده از Shia Irany
4_345554935284237114.mp3
9.56M
باب الحرم
https://eitaa.com/babolharam
در این امر بزرگ مبلغ ما باشید