eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.5هزار دنبال‌کننده
71 عکس
275 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂روضه بسیار جانسوز_ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام _ ویژه شب جمعه _صابر خراسانی و حسین سیب سرخی🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• دیدم به دست ساربان انگشترت رفت دیدم که دستی سمت گوش دخترت رفت دیدم به روی نیزه حتی حنجرت رفت یک نیزه پشت خیمه پیش اصغرت رفت *هر کسی یه سری رو به نیزه زد،رباب دَرِ خیمه فقط آه می کشید،خدارو شکر علی اصغر رو حسین پشت خیمه ها خاک کرد،اما یک دفعه دیدن یه جماعتی با بیل و کلنگ دارن میان سمت خیمه ها...* يكي با نيزه اش از پشت ميزد يكي با چكمه و با مُشت ميزد خودم ديدم سنانِ دائمُ الخَمر حسينم را به قصد كشت ميزد *مادر رسید قتلگاه،تا حالا به مادر پشت نمی کردی پسرم...* خواهر بمیرد که دگر یاری نداری تنها شدی و هیچ غمخواری نداری دور و برت حتی عزاداری نداری زینب اسارت می رود کاری نداری؟ جان برادر صبر هم اندازه دارد زینب برای چند غم اندازه دارد وقتی مسیر ما سر بازار افتاد بر روی گل های تو رنگ خار افتاد از ترس قلب دخترت از کار افتاد زینب دوباره یاد آن دیوار افتاد تازه در آن کوچه حسن با مادرم بود اینجا ولی تنها سنان دور و برم بود راستی گفتم سنان زیر گلویت یادم آمد "صلَّی اللهُ عَلَی العُریان، صلَّی اللهُ عَلَی العطشان، صلی اللهُ عَلَی مُرَمَّلٌ بالدِّماء" این عبای پیمبر است حسین نگذار اینقدر کشیده شود بوسه گاه نبی خداحافظ حیف اگر این گلو بریده شود پيروهن ، تن ، بدن ، برادر ِمن يوسفم خرج چند گرگ شده اين كه وضع گلو بريدن نيست رگ رگت كوچك و بزرگ شده خاک صحرا از خون تو رنگینه مادرت داره می بینه دشمن با خنده رو تنت می شینه مادرت داره می بینه خنجر از حنجر تو داره کینه مادرت داره می بینه دشمن موهاتو توی دست می گیره خواهرت داره می بینه خنجر با رگ های گلوت درگیره خواهرت داره می بینه می بینه زهرا تو رو زیر دست و پا گم شد تو گودال صدات بین خنده ها حسین..... 🔴بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه در ایران ┈┈••✾••✾••┈┈ باب الحرم باب الکرم https://eitaa.com/babolharam در این امر بزرگ مبلغ ما باشید ┈┈••✾••✾••┈┈ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ باب الحرم باب الکرم https://eitaa.com/babolharam در این امر بزرگ مبلغ ما باشید
ماجرای شفای دو کودک نابینا ویژۀ میلاد سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ صابر خراسانی •┈┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈┈• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam •┈┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈┈• خادم حرم امام رضا میگه:داشتم تو صحن ها قدم میزدم و مسئولیتم رو انجام میدادم،که دیدم بیسیم داره صدا میکنه:برید سمت صحن انقلاب،پشت پنجره فولاد خبریِ.... میگه:خودم رو رسوندم صحن انقلاب،دیدم ازدحام جمعیت،لحظه به لحظه مردم دارن زیادتر میشن و سلام و صلوات...با چند تا دیگه از خُدام مردم رو شکافتیم،جلو رفتیم،دیدم یه مرد شهرستانی یه بچه ی سه چهار ساله بغلش، داره گریه میکنه،بچه هم داره گریه میکنه،لباس بچه رو تیکه پاره کردن،رسیدم بهش گفتم: چه خَبرِ؟حاجی چی شده؟گفت:بچه ام نابینا بود،کورِ مادرزاد،داره میبینه،میگه:اینجا حرم امام رضاست،چقدر حرم امام رضا قشنگِ... گفتم:حاجی فقط سریع،خیلی جمعیت زیاد شده،کارمون سخت میشه....برگشت سمت گنبد،دیدم داره به امام رضا یه چیزایی میگه،صورتش غرق اشک شد...گفتم: حاجی بیا بریم،چی میگی به امام رضا؟گفت:حاجی بچه هام دوقلو هستند،جفتشون نابینا بودن،ما دو سه روزِ اومدیم مشهد،امروز به زنم گفتم:صبح اینو می برم،بعد از ظهر اونو می برم،من الان با چه رویی برگردم مسافرخونه،به اون بچه ام چی بگم؟ بگم:امام رضا تو رو دوست نداشت؟ میگه:رسیدم توی دفتر، کاراشو انجام دادیم،یه ماشین دادم به یکی از خدام، گفتم:ببریمش محلِ اسکانش..گفتم:آدرس رو بلدی؟گفت:آره کارت مسافرخونه توی جیبمِ... پیچیدیم توی فرعی دیدیم تو کوچه ازدحامِ جمعیتِ،از ماشین پیاده شد،خادم میگه منم دنبالش دویدم،از مردم پرسیدم چه خبرِ اینجا؟ گفتن:نمی دونیم،میگن:امام رضا یه بچه ی چهار ساله ی نابینارو توی مسافرخونه شفا داده... همش رو گفتم، بگم که:یا امام رضا! ما همه با هم اومدیم،میوه هم که میخری،میگن:درهم،سوا نکن...آقاجان! مارو با هم بخر،بد و خوب رو با هم....آقا! بهم بر میخوره،میگم:منو دوست نداشتی... ____________ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
نماهنگ سفره موسی بن جعفر (ع).mp3
4.41M
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش یا باب الحوائج را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور می آمد بهر شفای کودک منظور می آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب میبینم 🎙 🎙 #️⃣ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolkaram https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c