گفتن: زهرا! با ما حرف نمیزنی؟ فاطمه رو کرد به امیرالمؤمنین، گفت: علی! من با شما صحبت میکنم اینا بشنوند، من با اینا تا عُمر دارم حرف نمیزنم، من روز قیامت با اینا حرف دارم... فقط بگو: مگه نشنیدن پیغمبر فرمود: هرکسی فاطمه رو اذیت کنه من رو اذیت کرده، هر کی من رو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده... گفتن: شنیدیم... زهرا رو به آسمون کرد، گفت: الحمدالله، خودشون به زبون آوُردن، خدا شاهد باش اینا زهرا رو اذیت کردن...
حالا من گریزِ روضه ام رو بزنم، یه دختر سه ساله هم اومد رو بروی سَرِ عمو عباسش، نگاه کرد، گفت: عمو! ببین اینا من رو زدن...*
من به عُمرم سَرِ بازار نرفته بودم
شوقِ یک بوسه ی تو، راهیِ بازارم کرد
ما پرده نشینانِ حرم را چه به بازار؟
از دست اباالفضل عمویم گِله دارم
سنگینِ مُشتشون
موی من مونده لای انگشتشون
همه میزدن
من و زجر پشتشون
مثلاً صورتم نیلی نیست
شامِ شبم سیلی نیست
زجر دنبالِ منه
از همه فراری ام این حالِ منه
آغوشِ گرمت مالِ منه
میگم اینجارو نه
دوست دارم این بازار و این بازار و نه
اینجا سَرِ عمه ام شکست
سرت از نی افتاد و شد دست به دست
زن و بچه ات بین وحشی های مست
از قافله جا مانده ام تقصیرِ خواب است
اما این لعنتی باور ندارد احتمالاً
این گونه که سیلی به من زد زجر گفتم
این بی حیا دختر ندارد احتمالاً
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_محمدرضا_بذری
#مرگ_بر_اسرائیل
بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c