eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
16.9هزار ویدیو
84 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️🌞☁️ 🛑 داستان پیامبر! 🌸پیامبر اکرم قبل از بعثت با اینکه در محیط بت پرستی بود ولی به بت ها تعظیم نکرد و پیوسته خدای یگانه را می پرستید. 🍀 او در طول سال یک ماه را به غار حرا می رفت و با خدای یکتا راز و نیاز می نمود تا این که در المرجب و هنگامی که چهل سال داشت در غار حراء به پیامبری رسید. ❤️یک روز که پیامبر در غار حراء مشغول عبادت بود، جبرئیل آمد و گفت؛ ای محمّد بخوان! پیامبر در جواب فرمود:چه بخوانم؟ جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد. بار دیگر جبرئیل گفت؛ بخوان! پیامبر صلی الله علیه و آله همان جواب را تکرار کرد و باز نیز جبرئیل او را در آغوش گرفت.در بار سوم گفت: «إقرأ باسم ربک الذی خلق» این جمله را گفت و از دیده پیامبر صلی الله علیه و آله پنهان شد. ❤️رسول خدا که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ حضرت خدیجه آمد و فرمود: مرا بپوشان و جامه ای بر روی من بینداز تا استراحت کنم. 🍀بعد از آنکه کمی استراحت کرد، ماجرا را برای خدیجه همسرش تعریف نمود. همسر با وفای پیامبر با شنیدن این سخنان رو به پیامبر کرد و گفت: بشارت باد تو را و دل خوش دار و ثابت قدم باش، سوگند به کسی که جان خدیجه در دست اوست، من ایمان و باور راسخ دارم که تو پیامبر این امت هستی... 📕منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 69؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 555 و 556.1 - الغدیر، ج 3، ص 237؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 557 @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🛑 داستان پیامبر! 🌸پیامبر اکرم قبل از بعثت با اینکه در محیط بت پرستی بود ولی به بت ها تعظیم نکرد و پیوسته خدای یگانه را می پرستید. 🍀 او در طول سال یک ماه را به غار حرا می رفت و با خدای یکتا راز و نیاز می نمود تا این که در المرجب و هنگامی که چهل سال داشت در غار حراء به پیامبری رسید. ❤️یک روز که پیامبر در غار حراء مشغول عبادت بود، جبرئیل آمد و گفت؛ ای محمّد بخوان! پیامبر در جواب فرمود:چه بخوانم؟ جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد. بار دیگر جبرئیل گفت؛ بخوان! پیامبر صلی الله علیه و آله همان جواب را تکرار کرد و باز نیز جبرئیل او را در آغوش گرفت.در بار سوم گفت: «إقرأ باسم ربک الذی خلق» این جمله را گفت و از دیده پیامبر صلی الله علیه و آله پنهان شد. ❤️رسول خدا که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ حضرت خدیجه آمد و فرمود: مرا بپوشان و جامه ای بر روی من بینداز تا استراحت کنم. 🍀بعد از آنکه کمی استراحت کرد، ماجرا را برای خدیجه همسرش تعریف نمود. همسر با وفای پیامبر با شنیدن این سخنان رو به پیامبر کرد و گفت: بشارت باد تو را و دل خوش دار و ثابت قدم باش، سوگند به کسی که جان خدیجه در دست اوست، من ایمان و باور راسخ دارم که تو پیامبر این امت هستی... 📕منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 69؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 555 و 556.1 - الغدیر، ج 3، ص 237؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 557 @bachehaeyaseman