هدایت شده از ؛کاتوره
موقع رفتنی ام از جلو مغازش رد شدیم یه دور سر تا پامونو دید زد، مخصوصا هستی رو .
دوتا خیابون جلوترم رفتیم وقتی برگشتیم یه لحظه دیدیم هنوز داره ما رو نگا میکنه
منتغیه منتغیه
هدایت شده از ؛کاتوره
آخرشم رفتیم پارک و آبجیم دو تا دوست پیدا کرد تا باهاشون سرسره بازی و تاب و الاکلنگ بازی کنه
اسماشونم هستی و یگانه بود .
وقتی هردو طرف برای رفاقتمون تلاش میکنیم و سعی میکنیم ناراحتیهارو از بین ببریم3>
درست وسط امتحانا مامانم یادش افتاده که عه باید یه سری چیزای خونه رو تغییر بده .
عالیه .
داوش فندک داری؟
الان من که درسمو خوندم دعا کنم تعطیل شیم ؟ فقط بخاطر ناحله دعا میکنم .
کار به تعطیلی ندارم ؛
این معرفتشُ که به رخم کشیده میشه چکار کنم؟ :))))))))))