#شهید_سیدرضا_پورموسوی در بیستم بهمنماه 1345 شمسی در شهر دزفول به دنیا آمد. کودکیاش در جلسات قرآن و نوجوانیاش در آموزشها و اردوهای بسیج نوجوانان گذشت. سیدرضا در همان ایام نوجوانی شیدای امام عصر(عج) میشود و برای وصال یار، طی طریق میکند.
با شروع جنگ تحمیلی به جبهه میرود. ابتدا بهعنوان امدادگر و بعد از آن تا زمان شهادت در عملیات والفجر 10 در ارتفاع ریشن به تاریخ سوم فروردین 1367، همزمان با سالروز تولد حضرت عباس، دیدهبان لشکر هفت ولیعصر(عج) بود و در نهایت به آرزوی خود یعنی شهادت میرسد. او نهایتاً در سوم فروردین ماه 1367 در عملیات والفجر 10 در سن 22 سالگی آسمانی میشود.
#ختم_قرآن_هدیه_به_شهدا
#ختم_قرآن_هفتگی_کانال_باغ_دعا
#باغ_دعا_۱ 🦋
http://eitaa.com/joinchat/2492203295C6bf98f8f49
خلاصه کتاب زلال
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد
یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها
خوش به حال همه آن هایی که تشنه دیدن و زیارت امام زمان شان بودند و هستند که گفته اند: اگر مشتاق دیدن امام زمان هستید راهی جبهه ها شوید. سیدرضا نیز در همین جبهه ها نائل به دیدن صاحب عصر شد و شاید ۵ سال بعد به درجه رفیع شهادت رسید. زلال روایت و حکایت یک ملاقات آسمانی است، ملاقات #شهید_سیدرضا_پورموسوی با امام زمان (عج).
پشت جلد کتاب زلال اینگونه نوشته شده است:
سید رضا آنقدر معمولی بود که میشد حتی ندیدش! ظاهری معمولی، خانواده ای معمولی، شهری معمولی و حتی درس خواندنی معمولی! اما سیدرضا در ۱۷ سالگی متفاوت ترین اتفاق زندگی اش را به چشم می بیند، دیدار با امام زمان (عج) آن هم در میان خاکریزهای جنگ ایران و عراق! اما این آخر ماجرا نیست، ابتدای اتفاقاتی است که زندگی اش را زیر و رو می کند. قرار است بیشتر از این ها آزمایش شود. او که تصور می کند، این دیدار به هدف خود رسیده است، متوجه می شود؛ مراتبی بیشتر از این در پیش دارد.
زلال روایتش را از کودکی شهید پورموسوی آغاز کرده و به شهادت او پایان می دهد.
#ختم_قرآن_هدیه_به_شهدا
#باغ_دعا_۱ 🦋
http://eitaa.com/joinchat/2492203295C6bf98f8f49