eitaa logo
فرقه های بابیت و بهائیت
18.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی فرقه های ضاله بعنوان ادیان ابراهیمی از سوی پایگاه اطلاع‌ رسانی داخلی 🔹پایگاه اطلاع‌ رسانی تابناک با انتشار مطلبی بعنوان «دین‌های ابراهیمی یا ادیان سامی»، بابیت و بهائیت را همراه اسلام، مسیحیت و یهود، از جمله ادیان ابراهیمی معرفی کرده است. 🔸انتشار چنین مطلبی از پایگاه اطلاع رسانی که خویش را مقید به انتشار مطالب بر مبنای اصول و ارزش های اسلام و قوانین جمهوری اسلامی معرفی می کند جای بسی تعجب است. ♦️بابیت و بهائیت بر اساس تعاریف پژوهشگران حوزه دین و معنویت در ردیف فرقه‌ها یا جنبش‌های نوپدید دینی قرار گرفته و ریشه، تاریخ شکل‌گیری، افکار و عملکرد مؤسسین، آموزه‌های آن و... به‌ خوبی نشان می‌دهد که به‌ هیچ‌ عنوان نمی‌توان آن را یک دین نامید. 💀@bahaiyat💀
فرقه های بابیت و بهائیت
⛔️⛔️هذیان های یک روشنفکرنما ⚠️بررسی پریشانگویی های صدیقه وسمقی، سمپات بهائیت 👈امروزه برخی از افراد که دارای سوابق دانشگاهی یا پژوهشی هستند می کوشند تا به عنوان روشنفکر شناخته شوند و برای شان اصلا اهمیتی ندارد آنچه می گویند، به عبارت دقیق تر، می بافند، تا چه حد به حقیقت نزدیک است. ▫️بهتر است نام این طیف را روشنفکرنمایان بگذاریم که از سر عقده های حقارت به چنین طریقی کشیده شده اند تا جایی که برای مطرح شدن هر امر کذبی را بر زبان جاری می کنند. اگرچه سایر افرادی که امروزه به عنوان روشنفکر شناخته می شوند هم چندان منطبق با اصول دینی و اخلاقی سخن نمی گویند، با این حال اغلب در مسیر فعالیت خویش مبادی اخلاق حرفه هستند و برای حفظ آبرو بدیهیات را انکار نمی کنند. 🔸این دسته از روشنفکران می کوشند تا قرائتی از دین و اخلاق ارائه دهند که به زعم خودشان با داده های علوم تجربی و عقلانیت منطبق است و اگرچه این شیوه استنتاج برای فهم احکام دینی کارآمد نیست با این حال متدولوژی آن ها ولو غلط، امری مشخص است. ➕در این یادداشت نمی خواهیم به نقد متدولوژی روشنفکران در تحلیل گزاره های الهیاتی بپردازیم بلکه موضوع قابل توجه، ظهور روشنفکر نمایانی است که با تظاهر به اندیشه ورزی، عاری از خرد به اظهار نظرهایی می پردازند که هیچ دلیل و بینه ای برای آن ندارند. 🔘هدف این طیف، جدای از عوام فریبی و مطرح شدن در رسانه ها این است که مشتی دین ستیز و زندیق به تمجید از آنان بپردازند و تمجیدشان کنند. الله متعال در قرآن کریم می فرماید: وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ. و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‌شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: «در حقيقت، تنها هدايت خداست كه هدايت [واقعى‌] است.» و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.(سوره بقره، آیه ۱۲۰) ❗️ صدیقه وسمقی ازجمله روشنفکرنمایان است که ابتدا برای مطرح شدن دست به دامن مهره های بهائی شد و برای جلب رضایت آنان قرائتی از احکام اسلامی ارائه کرد که برای هیچ مسلمان عاقل و آگاه به قرآن کریم قابل پذیرش نبود. خانم وسمقی در کمال جهل و نادانی از معارف قرآن کریم، خویش را زبان گویای اسلام معرفی می نماید و سعی دارد با انکار دستورات خداوند، شرایط را برای ترویج فرقه ضاله بهائیت محیا نماید. ▪️وی که تا پیش از این، با نفاق، خود را اهل مراعات احکام اسلامی نشان می داد، امروزه طاهرة قره العین را الگوی خود دانسته و حجاب از سر برداشته است. (طاهره همان زنی است که با داشتن همسر و فرزند، همراه مردان بابی که علیه اسلام قیام کرده بودند راهی بدشت شد و در آنجا با زینت و آرایش فراوان در میان نامحرمان حاضر گردید) 🔸ظاهرا خانم وسمقی نیز مانند بابیان سلف به این نتیجه رسیده است که دوره احکامی چون حجاب و رعایت حدود اخلاقی اسلام به سر آمده و در عصر حاضر بهتر است با ابتذال مدارا کنیم. ایشان گویی در خصوص سنت الهی در قرآن چیزی نمی دانند چنانچه الله متعال می فرماید: سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا، سنّت الهى از پيش همين بوده، و در سنّت الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت.(سوره فتح، ایه ۲۳) ▫️خانم وسمقی در کمال جسارت مدعی شده که از اساس، دستور به حجاب در اسلام وجود ندارد و گویی تا کنون ندیده است که الله متعال در قرآن می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا. ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.(سوره احزاب، آیه ۵۹)
🔰🔰همچنین در سوره نور، آیه ۳۱ می فرماید: وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‌کیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان‌]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید! 👈در آیات فوق با صراحت دستور به رعایت حجاب آمده و گویی خانم وسمقی چنان شیفته هم صحبتی با بهائیان شده که فراموش کرده مسلمانان به کتابی تحت عنوان قرآن اعتقاد دارند!!! حقیقت آن است که از گذشته تا به حال، روشنفکران ایرانی با فرقه ضاله بهائیت بر سر مهر نبوده اند و از آنجا که به ابعاد ضدانسانی آن اگاه بودند، برای حفظ آبرو هم که شده به نقد آن می پرداختند. از ملکوم خان گرفته تا کسروی، رائین و عبدالکریم سروش جملگی بر این امر اتفاق نظر داشته اند که بهائیت فاقد جنبه های یک آئین است.(اگرچه بماند که فرزند آقای سروش که تحت نام پدر خود را مطرح کرده و اخیرا نیز به سطح یک مشاور روانشناسی تنزل پیدا کرده، از مواضع خانم وسمقی استقبال نموده است) ⭕️تشکیلات فرقه ضاله بهائیت برای جبران این خلاء یعنی نداشتن سمپات و حامی از میان طیف روشنفکر به این شیوه روی آورد که افرادی با تحصیلات دانشگاهی را شناسایی نماید و آن ها را درحالی که در سطوح دسته چندم روشنفکری نیز نیستند به عنوان یک متفکر معرفی کند تا با این هویت سازی کاذب، وانمود نماید از میان اهل تفکر هم افرادی هستند که آن ها را تائید کنند. 💀@bahaiyat💀
ط) اعدام نوشتن توبه نامه، پایان ماجرا نبود. باب تا روزی که زنده بود، بر مقام های دروغین خود می افزود و از سوی دیگر، طرفدارانش نیز با حمایت بیگانگان - که در جای خود درباره آنها بحث خواهد شد - آشوب هایی در گوشه و کنار مملکت به راه انداختند که تحمل آن برای دولتمردان ممکن نبود. شوق ریاست و روان بیمار سید علی محمد باب، او را تا آنجا کشاند که. دیگر راهی برای بازگشت از آن منجلاب برایش باقی نماند و با وجود فتوای علما به احتمال خبط دماغ (نداشتن تعادل روانی) و نارضایتی از اعدام وی، میرزا تقی خان امیرکبیر ناچار دستور اعدام را صادر کرد و سرانجام به دستور صدر اعظم مقتدر و میهن دوست ایران، برای جلوگیری از ادامه آشوب هایی که پیروان و دوستداران باب به پا کردند، سید علی محمد باب در روز بیست و هشتم شعبان ۱۲۶۶ ه- .ق مطابق اول تموز در میدان صاحب الزمان تبریز به دار آویخته و تیرباران شد. (۱) بنا بر نوشته عبدالحسین آواره در کتاب کواکب الدریه، سلیمان خان افشار جنازه باب را از خندق دزدید و نخست آن را به کارخانه حریربافی حاج احمد میلانی بابی برد. سپس از آنجا به تهران و حدود شصت سال بعد به حیفا در اسرائیل انتقال یافت و در محل مخصوصی به نام «مقام اعلی» دفن شد. عبدالحسین نوایی در بررسی این نوشته و ادعای بابیان می نویسد: وقتی که انسان با مراجعه به کتب ایشان جزئیات امر را مطالعه کند، فکر می کند که از جسدی مشبک و پاره پاره بعد از این چند سال چه می ماند و از آن گذشته، جسد مومیایی نشده چطور نمی پوسد و بوی نمی گیرد، در صورتی که جسد انسانی پس از یک روز متعفن می شود، به حدی که از تحمل آدمی خارج می گردد. هرگز بدین مطالب، عقل سلیم تسلیم نمی شود و آنچه نقل شد، صرفاً برای نشان دادن کلیه عقاید مختلف است، والّا طبیعی ترین مطلب همان است که در طی سه روز افتادن در خندق، جانوران چیزی از آن باقی نگذاشته اند. (۲) استخوان های سید علی محمد باب که بهاییان آن را «رمس اطهر» یا «عرش حضرت اعلی» می-نامند، پس از شصت سال نگه داری پنهانی در محل های گوناگون، سرانجام در سال ۱۹۰۹ میلادی در زمان ریاست عبدالبهاء بر این فرقه، در این محل به خاک سپرده شد و امروز مهم ترین مکان زیارتی بهاییان است و برای دستگاه رهبری بهاییت، اهمیتی فوق العاده دارد. 📗۱)- ابوالقاسم افنان، چهار رساله تاریخی درباره قره العین، ص ۴۳. 📗۲)- فتنه باب، اعتضادالسلطنه، به سعی و توضیحات؛ عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک، ۱۳۵۱، ص ۱۴۶؛ سید محمدباقر نجفی، بهاییان، به نقل از: فتنه باب، ص ۱۴۶. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۳۴_۳۶ 💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت الف: اتكاء به شيخيه بعد خبر فوت دانشمند جليل دوست و «معلم من»، (سيد كاظم) رسيد. پيش از رسيدن اين خبر، خوابم را به برخى از مردم خبر دادم پس درود فرستد خدا بر او به جودش). و در توقيعى كه «فاضل مازندرانى در كتاب «اسرار الاثار» نقل كرده است، على محمد شيرازى تصريح مى‌كند: «و اما رأيت من آيات معلمى...» (١) (و اما آنچه از آثار و كتابهاى معلمم «سيد كاظم» ديدم...) تا آنجا كه به نقل از كتاب: «ظهور الحق» على محمد شيرازى پيش از دعوى با بيت، و پس از شنيدن خبر مرگ سيد كاظم، به يكى از دوستانش نوشته است: «از قضيۀ عروج سيد جليل اعلى اللّٰه مقامه كه اشاره فرموده بوديد، جميع اركان وجود قميص حزن پوشانيده. اف على عيش الدهر بعده. آه ثم آه من صعوده إلى الملأ الأعلى، لم ير الدهر في أنفس الشيعة نفس مثله قط...». (٢) البته ديگر مآخذ غيربابى، مانند كتب شيخيه، به اين مسئله كه على محمد شيرازى، تا زمان حيات سيد كاظم، جزء شاگردان سيد و از اصحاب شيخيه بوده است، شك و ترديدى روا نداشته‌اند و آنچه كه مورد نقد و ايرادات «حاج محمد كريم خان كرمانى» در كتاب: «ازهاق الباطل» و رسالۀ: «در رد باب مرتاب».. مى‌باشد، مربوط به جانشينى سيد پس از فوت اوست و مرحوم «ميرزا محمد تنكابنى» ضمن شرح خاطرات خود، تصريح مى‌كند كه: «در همان زمان كه مؤلف كتاب در عتبات مشرف بودم و چند وقتى به درس حاجى سيد كاظم تلمذ مى‌نمودم. مير على محمد هم به درس او مى‌آمد و قلم و دواتى همراه داشت و هر چه سيد كاظم مى‌گفت از رطب و يا بس او در همان مجلس درس مى‌نوشت....» (٣) در هر صورت على محمد شيرازى، تا قبل از فوت سيد كاظم، در كربلا بوده و تا «سيوطى» (۴) و «حاشيۀ ملا عبداللّٰه» (۵) نيز بيشتر درس نخوانده كه بنا به تصريح «ميرزا ابوالفضل گلپايگانى»، و نقل «شوقى افندى» در كتاب: «مطالع الانوار» (۶) در آغاز ربيع الاول سال ١٢۵٧ از كربلاء و نجف به شيراز برگشته است. 📗١) . ج١، ص٣۵، ذيل كلمه آيه. 📗٢) . ص٢۶٣ 📗٣) . قصص العلماء، ص۵٩ 📗۴) . بهجة المرضية فى شرح الألفية 📗۵) . حاشيه تهذيب المنطق، ملا سعد الدين تفتازانى، كه ملا عبداللّٰه يزدى بر آن حاشيه‌اى نگاشته، و به كتاب، حاشيه ملا عبداللّٰه مشهور است. 📗۶) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسط‌عبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كرده‌اند. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۳_۱۶۴ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️پرستش حقیقی▪️ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📜عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ عَبَدَ اَللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى بِإِيقَاعِ اَلْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ اَلَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلاَنِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَقّاً 📄 امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه خدا را از روى خيال خود پرستد كافر است، كسى كه تنها نام خدا را بدون صاحب نام پرستد كافر است كسى كه نام و صاحب نام را با هم پرستد مشرک است، كسى كه صاحب نام را پرستد و با صفاتى كه خود را به آن ستوده، نامها را هم بر آن تطبيق كند و دل بدان محكم سازد و در نهان و آشكارش به زبان آورد ایشان اصحاب حقيقى امير المؤمنين عليه السّلام می‌باشند. ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📚 کافی شریف ج ۱، ص ۸۷ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹معضل بهائیت در قوانین مدنی و جزایی بهائیت از جریان‌های مدعی عصر حاضر است که ادعاهای بسیاری در حوزه ديانت دارد؛ از جمله به روز و اقتضاي زمان بودن!! ولی در مقام عمل فقیر است. به عبارت دیگر، بهائیت فقیری است که با ادعاهای بسیار و جنجال و هیاهو به دنبال پنهان کردن فقر ذاتی خود است. برای روشن شدن حقیقت، مطلب را در قالب چند مثال مطرح می‌کنیم تا موضوع به سادگی روشن شود. هنگامی‌که سخن از اصول و تعالیم دین می‌شود، بهائیت از تعالیم دوازده‌گانه خود سخن می‌‌گوید؛ ولی مشکل اینجاست که این تعالیم، چند شعار کلی است که قابل تأویل و تفسیر است و وارد جزئیات نمی‌شود؛ مثلاً شعار «تساوی حقوق زن و مرد»، گنگ و کلی است که بهائیت با تبلیغات بسیار، آن را به خود نسبت داده و از ابداعات خود می‌شمارد؛ ولی حق‌پژوهان می‌دانند که موارد بسیاری در بهائیت وجود دارد که زن نه تنها مساوي و برابر با مرد نیست، بلکه به کلی از حقوق خود محروم است و بهائیان یا سکوت کرده‌اند یا به توجیه پرداخته‌اند؛ جای خالی زن در تشکیلات بیت العدل و جانشيني سران بهائيت از جمله عبدالبها و ... یکی از این موارد است. جالب‌تر آن که در موارد بسیاری زنان بهائی نیز با یکدیگر برابر نیستند، چه رسد زن با مرد؛ تفاوت مهریه زن شهری با زن روستایی را می‌توان از جمله این نابرابری‌ها شمرد. هنگامی‌که وارد بحث احکام می‌شویم، کلیات بیان می‌شود؛ ولی خبری از جزئیات (فروعات) نیست؛ برای نمونه در بحث ازدواج، کلیات را بیان می‌کنند؛ ولی جزئیات (همچون ازدواج با محارم، نفقه زن و فرزندان پس از طلاق و مجازات سرقت، توهین و ...) را مسکوت می‌گذراند؛ مثلاً مي‌گويد: «اگر كسي خانه شما را به عمد آتش زد، خودش را بسوزانيد!»(۱) ميزان سوزاندن چقدر است؟ بنابراین بهائیت تنها یک جریان شعارپرداز و مدعی است که حرف‌های به ظاهر جدید و زیبا می‌زند؛ ولی در حقیقت شعارهای ناپخته‌‌ای را ارائه می‌دهد که در بسیاری از موارد بازگو کردن ادعاهای پیشینیان است، آن هم در حد کلیات، زیرا در حقیقت در عرصه حقوق جزایی و مدنی حرفی برای گفتن و قانونی برای ارائه ندارد. جالب است كه در برابر این همه فقر، دست پيش مي‌گيرد و مطالبه‌گری مي‌كند؛ به این معنا که پیوسته بر دیگران ایراد می‌گیرند و سعی بر خرده‌گیری، اشکال‌تراشی و شبهه‌پراکنی نسبت به آموزه‌ها و احکام دیگران دارند؛ ولی هیچ آموزه یا حکم جایگزینی ارائه نمی‌کنند که امکان اجرا داشته باشد. این گونه خرده‌گیری و اشکال‌تراشی را باید چنین پاسخ داد که با حلوا، حلوا گفتن، دهان شیرین نمی‌شود، شما چه پیشنهادی کابردی و قابل اجرایی دارید؟ آن هم به صورت کامل و با جزئیات وگرنه با کلی‌گویی که نمی‌توان نیازهای جامعه را پاسخ گفت!! البته بايد توجه داشت كه شايد اين كلي‌گويي بي‌دليل هم نبوده است، زيرا اگر براي توهين و تهمت حكمي دهند و وارد جزئيات شوند، وقتي خودشان به ديگران توهين مي‌كنند يا نسبت ناروا مي‌دهند، خودشان نيز مستحق آن حكم خواهند شد، از اين‌رو براي خود دردسر نمي‌خرند؛ از سويي به تجربه براي سران بهائيت ثابت شده است كه هر جا زياده‌گويي كرده‌اند، چالش‌ها و معضلاتي را درست كرده و تناقضات بسياري گفته‌اند؛ همچنين اگر در احكام جنسي وارد جزئيات شوند و همه بايد و نبايدها را بگويند، از ميزان گرايش به بهائيت كاسته مي‌شود و ... به اميد روزي كه حق‌جويان و باطل‌ستيزان با ترك تقليد كوركورانه و برداشتن عينك تعصب جاهلانه، با چشم خود ببينند و حقيقت را از باطل بازشناسند… 📗۱. اقدس، ص ۱۸. 👤دکتر محمدعلی 💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت الف: اتكاء به شيخيه با توجه به اينكه وى در سال ١٢٣۵ه‍ ق متولد شده است، هنگام بازگشت از كربلا، على محمد شيرازى حدود ٢١ ساله بوده و از اين رو يكى از اصحاب جوان و متعصب شيخيه، بشمار مى‌رفته است. و با توجه به اينكه حملۀ «نجيب پاشا» به كربلا در سال ١٢۵٨ه‍ .ق. و مرگ سيد كاظم در سال ١٢۵٩ ه‍ ق، بوده است، معلوم مى‌شود كه: ١ - على محمد شيرازى در شرائطى از اوضاع كربلا بسر مى‌برده و در درس سيد شركت مى‌كرده است كه كربلا محيطى پرآشوب و سيد و مريدانش در نهايت اختلاف با علماء و اوج كشاكش با مردم شيعۀ عراق و ايران بوده‌اند. ٢ - سن على محمد شيرازى در آن هنگام بيش از ٢١ سال نبوده (متولد ١٢٣۵ ه‍ .ق.) و اين مقدار سن مقتضى حالتى عصبى، و در عين حال حساس و متعصب در برابر رد حملات شديد حوزه‌هاى دينى، به رويۀ سيد و مريدانش بوده است. با توجه به اين مقدمات و دسترسى به شناخت كلى از علايق خاص على محمد شيرازى به شيخيه، لازم است كه به دو نكتۀ اساسى توجه نمائيم: اولاً: اگر چه بيشتر گروندگان اوليه على محمد شيرازى از تلامذۀ سيدكاظم بودند و خود او هم د ركتاب: «بيان فارسى» ٢ به آن تصريح مى‌كند، با اين همه بيشتر معارضه كنندگان و مخالفان جدى او نيز، از تلامذه شيخ احمد و سيدكاظم به شمار مى‌روند. به استثناى حاج محمد كريم خان و شيخيۀ كرمان مرحوم «ميرزا شفيع، ملا محمد حمزۀ شريعتمدار كبير مازندرانى، و ملاحسين گوهر، ملا مرتضى علم الهدى، و ملا محمد تقى مامقانى و...» كه هر يك از اجلّۀ تلامذۀ سيدكاظم بودند، با بابيۀ على محمد شيرازى با شدت نيرو، و به قدرت لسان و قلم، مخالفت و مبارزه كردند و اين مى‌رساند كه اگر چه رويۀ شيخ و سيد نويد بخش ظهور چنين پديده هائى بود، ولى به هيچ وجه من الوجوه نمى‌توان شيخ احمد يا سيد كاظم را، به زعم بهائيان مؤيد افكار على محمد شيرازى در ادعاى بابيت و قائميت و بعدها نسخ شريعت مقدسۀ اسلام و ظهور دعوى جديد دانست. شيخ احمد احسائى، و سيد كاظم رشتى در جميع تأليفات و وصايا و آثارشان، به خاتميت و انقطاع سلسلۀ نبوت و رسالت به حضرت رسول محمد بن عبداللّٰه صلى الله عليه و آله و عدم نسخ شريعت محمدى و تعاليم قرآن الى يوم القيامه، و قائميت حضرت ابوالقاسم حجة بن الحسن عسكرى، يازدهمين فرزند على بن ابى‌طالب عليهما السلام و انتظار ظهور آن حضرت پس از آنكه زمين را جور و ستم فرا گرفته و عدل گسترى و دادگرى را روى زمين مى‌گستراند و او نمى‌ميرد تا آنگاه كه بت پرستى را از جهان براندازد و بهرحال تمام آنچه را كه شيعۀ اماميه از طريق حديث در اصل امامت و غيبت و ظهور امام منظور داشته، معتقد و مسلم مؤمن و كتباً اعتراف كرده‌اند و از اين لحاظ هيچ نكتۀ مبهمى وجود ندارد كه شيخيه به استثناى دعاوى على محمد شيرازى، معترف به اين اصول مسلم بوده و منكر آن را منكر ضرورى دين خوانده و او از نظر شيخيه مرتد و مستوجب كيفر است. 📗١) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسط‌عبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كرده‌اند. 📗٢) . بيان فارسى باب اول از واحد دوم كتاب: ولى ظاهراً چنانچه از صفحه ٧٨ (باب سادس عشر از واحدثانى) بر مى‌آيد: از مريدان صبح ازل بوده است. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۴_۱۶۵ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه غائب است؟ 👤استاد عجل الله تعالی فرجه الشریف 💀@bahaiyat💀
💢سیرت ایرانی‌ها از زبان شوقی افندی 👈اولین ولی‌امر بهائیت جناب شوقی افندی، در توصیف مردم ایران‌زمین؛ تعصب، نادانی، غفلت و ستم ایشان را شهره‌ی آفاق دانسته و گفته است: «این امر مبارک در کشوری تولد یافت که مردمش به داشتن تعصب مفرط و جهل و غفلت و ظلم و ستم مشهور آفاقند و فجایعی متوجّهش شد که در اینجا لازم نیست حتی به اختصار ذکری از آن نمایم». وی در ادامه با خون‌خوار خواندن ایرانیان مدعی شده است: «و نیز لازم نیست به ستایش قدر و منزلت و استقامت نفوس مقدّسی پردازم که در مقابل آن مردم خون‌خوار ایستادگی نمودند». شوقی افندی همچنین، با ظالم و بی‌رحم خواندن مردم ایران گفته است: «و لازم نیست بگویم که آن مظالم وصف‌ناپذیر چه تنفری در دیگران که از صحنه‌ی بی‌رحمی‌ها به دور بودند ایجاد کرد».[۱] اما در نقد و بررسی این ادعای شوقی افندی، لازم می‌دانیم تا سه نکته را متذکر شویم: 1⃣اول: مخاطب بند بند این فحش‌نامه‌ی پیشوای بهائی، نه علمای شیعه و یا حاکمین و مأمورین حکومتی ایران، بلکه تمامی مردم ایران‌زمین هستند! 2⃣دوم: شوقی افندی در متن جسارت‌آمیز خود، کمترین اشاره‌ای به جنگ‌طلبی و شورش اسلافش در کشور نکرد و سخنی از جنایات کم‌نظیر بابیان در حق مردم ایران‌زمین به میان نیاورد.[۲] 3⃣سوم: چگونه می‌توان ادعای نیک اندیشی و ظلم پذیری پیشوایان بهائی را پذیرفت و در عین حال، فحش‌نامه‌های آنان را نادیده گرفت؟! مگر عبدالبهاء در وصف بهائیان نگفته است که: «زخم به جگرگاه خورند دست قاتل ببوسند»؟[۳]؛ پس چرا در عمل، تا جایی که قدرت داشتند مرتکب جنایت شده و هرگاه که در موضع ضعف بودند، دهان کثیف‌شان را بر علیه مخالفین‌شان می‌چرخاندند؟! 📚پی‌نوشت: 📗[۱]. هوشمند فتح اعظم، نظم جهانی بهائی (منتخب توقیعات مبارکه شوقی افندی)، 📗[۲]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: فتنه‌های بابيان در ايران 📗[۳]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، ۱۹۲۱م، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۲۳_۱۲۴. 💀@bahaiyat💀
🕸خصوصیات رهبران بهائی یکی از خصوصیات و نشانه های ضعف، زبونی و ترس، وابستگی و دلخوشی به بیگانگان است. کسانی که از جان خود بیمناک هستند و اتکایی به مردم خویش ندارند، برای یافتن تکیه گاه به بیگانگان متوجه می شوند. نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان، نشانه های متعددی از این گونه افراد را فراروی ما قرار می دهد روشنفکر مآبان از دوره مشروطه به بعد، همین گونه بودند. چنانچه محمدرضا پهلوی طاغوتی این گونه بود و در سایر کشورها نیز سران کودتایی و از ملت بریده و منفعت طلب، چنین بوده و هستند. سران فرق بهائیت که خود را خدا می دانستند!! به مخلوق خدا دل می بستند و به حمایت آنان و نشان و تشویق آنان دلشاد و سرمست و امیدوار می شدند!! به حمایتهای روسیه تزاری، انگلیس، آمریکا و صهیونیسم از فرقه بابیت و بهائیت در جای خود اشاره خواهیم کرد، در این جا از این منظر به موضوع می نگریم که شخصیت رهبران این فرق، شخصیت متزلزل و بی هویت بود که استحکام و هویت خود را از بیگانه تمنا می کرد، در عین آن که لاف خدایی می زدند!! البته اینان برای پناهنده شدن به دامان بیگانگان اهدافی داشتند و آنان از پناه گرفتن این منحرفان و بیچارگان هدفی در سر می پروراندند که در جایی با هم هماهنگ می شود. در سندی سفیر شوروی دالگورکی به وزیر خارجه لسلرود در ۱۰ ژوئن ۱۸۵۰ برابر با ۲۰ خرداد ۱۲۲۹ شمسی می نویسد: «خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام مخالفت و مبارزه شدید شروع کرده و آنان را متهم به انحراف از اصول دین و عدم مراعات قوانین قرآن می نمایند و عقاید فاناتیزم[۱] پیروان این فرقه روز به روز نفوذ بیشتری در مردم پیدا می کند. »[۲] در سند دیگری همین سفیر به سناوین در سپتامبر ۱۸۵۲ برابر ۲۶ شهریور ۱۲۳۱ شمسی می نویسد: «بابیان آن چه من از اظهارات امام جمعه درک کردم با اصول اسلام مخالف بوده و آنها را رد می کنند و ضمناً در سیاست مدعی شاه مملکت می باشند. آنان در صدد تأسیس دیانت جدیدی هستند و طرفدار تقسیم اموال به طور تساوی بوده و می توان اهداف و مقاصد سیاسی و اجتماعی آنان را تشبیه به کمونیستهای اروپا کرد[۳].» وقتی ارزیابی بیگانگان در نقش این فرقه چنین است، طبیعی است که از آنها حمایت می کنند. وقتی به بهائیان اجازه داده شد تا در عشق آباد، معیدی به نام مشرق الاذکار به وجود آورند، هدف آنان را چنین می یابیم:  «مأمورین سیاسی روسیه از چنین اقدامی نظر داشتند تا کانون بهائیان را خارج از ایران و تحت حمایت اهداف روس به وجود آورند، از آنجا به عنوان تهدید و تحریکی برای نفوذ فکر اسلامی و عقیده شیعی در ایران بهره گیرند. و از این رو بود که میرزا ابوالفضل گلپایگانی به بهائیان عشق آباد دستور می دهد: جمیع دوستان به دعای دوام عمر دولت و ازدیاد خشت و شوکت اعلیحضرت امپراطور اعظم الكساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزند[۴]!» چنانچه میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) بعد از ترور نافرجام ناصر الدین شاه، توسط مأمور سفارت روس از زندان نجات یافت و لوحی برای نیکلاویج الکساندر دوم به این شرح صادر کرد: «یکی از سفیران تو مرا هنگامی که در زندان تهران زیر غل و زنجیر بودم یاری و همراهی کرد و به این خاطر خداوند برای تو مقامی معین فرمود که جز خودش هیچ کس رفعت آن را نمی داند[۵]». در گزارشی که سفیر انگلیس در ۲۱ ژوئن ۱۸۵۰ (همزمان با گزارش سفیر روس!) به لرد پالمرستون وزیر خارجه انگلیس نوشته است. راز برخی سختگیریها و شورشهای فرقه بابیه روشن می شود. این شورشها، برای ماندگاری این فرقه ها، طرح ریزی شده بود. او می نویسد: … اگر اصول عقاید این واعظ که چیز تازه ای در بر ندارد، به حال خودش گذاشته شود، بدون شک بی اهمیت بودنش آشکار شده و رو به زوال خواهد گذاشت. فقط زجر و عقوبت است که می تواند آنان را از افول و خفت رهایی بخشد و بدبختانه این جدید المذهب ها همگی از پیروان دین اسلام هستند که در عقوبت مسلمانِ مرتد آئینی غیر قابل انعطاف است[۶] دعا به جان پاشاهای عثمانی و شاهان و ژنرالهای انگلیس، کار دیگری بود که رئیس فرقه بهائیت آن را انجام داد و از پیروانش خواست تا آنان را دعا کنند به سبب حمایت آنان از جان او و پناه دادن به بهائیان رانده شده از ایران. بنا به اعتراف خودشان سفیران انگلیس، فرانسه و بعضی دول خارجه از آنان خواستند تا تابعیت و حمایت دولتهای آنان را بپذیرند[۷]. در زمانی که به انگلیس در جنگ با عثمانی کمک رسانی کرده و مورد غضب عثمانی قرار گرفتند و احتمال خطر جانی برای عبدالبهاء می رفت، تحت حمایت صریح و جدی سرکرده قشون انگلیس قرار گرفت که ماجرای آن قبلاً بیان شده است اعطای لقب (سر) و نشان نایت هود نتیجه خدمات بهائیت به استعمار انگلیس بویژه در اشغال فلسطین و ایجاد رژیم صهیونیستی اسرائیلی است. 📗موسسه فرهنگی قدر ولایت، دست های شیطانی(بررسی عملکرد فرقه ضّاله بهائیت در ایران)، چاپ دوم ۱۳۸۹
📗[۱] –متعصب، تعصب به آداب ورسوم داشتن 📗[۲] –پرونده شماره ۱۳۳ تهران ۱۸۵۰، صفحه ۳۸۳، شماره ۴۸، نقل از تاریخ جامع بهائیت، صفحه ۲۷۶ 📗[۳] – پرونده، ۱۵۸ تهران ۱۸۵۲، صفحه ۶۰۸ شماره ۶۶ نهضت بابیت در ایران، ایوانف. 📗[۴] – مصابیح هدایت، عزیز الله سلیمانی، جلد ۲، صفحه ۲۸۲ 📗[۵] – بهائیت در ایران صفحه ۱۴۸ 📗[۶] – بایگانی عمومی انگلیس ۱۵۰-۰٫۶۰٫F برگ ۱۱۰-۱۱۳، نقل از تاریخ جامع بهائیت صفحات ۳۲۸ و ۳۲۹ 📗[۷] – كواهب الدرية، عبدالحسین آواره و قرن بدیع، شوقی افندی 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️چیرگی بر ریز و درشت▪️ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📜عَنْ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعْنَى اَللَّهِ قَالَ: اِسْتَوْلَى عَلَى مَا دَقَّ وَ جَلَّ. 📄 حسن بن راشد گويد: از امام كاظم عليه السّلام معناى «اللّه» را پرسيدم. فرمودند: چيرگى و استيلاى او بر هر ريز و درشت است. ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📚 توحید صدوق ج ۱، ص ۲۳۰ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✡️ ادوارد براون در خدمت بابیان ازلی 1️⃣ نخستین آشنایی ادوارد براون با بابیان، زمانی بود که در کتابخانه دانشگاه کمبریج با کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطى»، تألیف کنت دو گوبینو، مواجه شد. 2️⃣ بخشی از آن کتاب که دربارهٔ تاریخ بابیان است، توجه براون را به خود جلب کرد. وی در سال ۱۳۰۵ق به ایران آمد تا بابیان را از نزدیک ببیند. مسافرت او یک سال طول کشید و گزارش آن در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» آورده شد. 3️⃣ براون در مسافرت به ایران ۲۷سال داشت. در سال ۱۳۰۷ق به فاماگوستا و عکا رفت تا با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاءالله دیدار کند. رابطهٔ براون با بهائیان با فراز و نشیب روبه‌رو شد اما ارتباطش با بابیان (ازلیان) همواره دوستانه بود. 4️⃣ این شرق‌شناس انگلیسی، که باید یک «بابی‌پژوه» نیز نامیده شود، پس از بازگشت به انگلستان، به چاپ و انتشار آثار بابی و بهائی، و نیز نگارش مقالات و آثاری در این موضوع پرداخت. ازجمله کتاب «تاریخ جدید» اثر میرزا حسین همدانی را به انگلیسی برگرداند. 5️⃣ براون، زمانی‌که به کار بر روی کتاب «تاریخ جدید» مشغول بود، دانست که این کتاب از روی تاریخی قدیمی‌تر نگاشته شده است. آگاهی از وجود آن تاریخ، وی را به تکاپو برای یافتنش کشاند. سرانجام نسخه‌ای از نقطةالکاف را در کتابخانه ملّی پاریس یافت. 6️⃣ وی پس از تفحّص در کتاب،را دانست بهائیان در نگارش تاریخ جدید، هر آنچه در بزرگداشت مقام صبح ازل در «نقطة الکاف» بوده، حذف کرده‌اند. براون این موضوع را به‌تفصیل در مقدمهٔ «نقطة الکاف» آورد و موارد تحریف را نیز به‌طور دقیق شرح داد. ✍️ نویسنده: سیدمقداد نبوی رضوی 💀@bahaiyat💀