🔹معضل بهائیت در قوانین مدنی و جزایی
بهائیت از جریانهای مدعی عصر حاضر است که ادعاهای بسیاری در حوزه ديانت دارد؛ از جمله به روز و اقتضاي زمان بودن!! ولی در مقام عمل فقیر است. به عبارت دیگر، بهائیت فقیری است که با ادعاهای بسیار و جنجال و هیاهو به دنبال پنهان کردن فقر ذاتی خود است.
برای روشن شدن حقیقت، مطلب را در قالب چند مثال مطرح میکنیم تا موضوع به سادگی روشن شود.
هنگامیکه سخن از اصول و تعالیم دین میشود، بهائیت از تعالیم دوازدهگانه خود سخن میگوید؛ ولی مشکل اینجاست که این تعالیم، چند شعار کلی است که قابل تأویل و تفسیر است و وارد جزئیات نمیشود؛ مثلاً شعار «تساوی حقوق زن و مرد»، گنگ و کلی است که بهائیت با تبلیغات بسیار، آن را به خود نسبت داده و از ابداعات خود میشمارد؛ ولی حقپژوهان میدانند که موارد بسیاری در بهائیت وجود دارد که زن نه تنها مساوي و برابر با مرد نیست، بلکه به کلی از حقوق خود محروم است و بهائیان یا سکوت کردهاند یا به توجیه پرداختهاند؛ جای خالی زن در تشکیلات بیت العدل و جانشيني سران بهائيت از جمله عبدالبها و ... یکی از این موارد است.
جالبتر آن که در موارد بسیاری زنان بهائی نیز با یکدیگر برابر نیستند، چه رسد زن با مرد؛ تفاوت مهریه زن شهری با زن روستایی را میتوان از جمله این نابرابریها شمرد.
هنگامیکه وارد بحث احکام میشویم، کلیات بیان میشود؛ ولی خبری از جزئیات (فروعات) نیست؛ برای نمونه در بحث ازدواج، کلیات را بیان میکنند؛ ولی جزئیات (همچون ازدواج با محارم، نفقه زن و فرزندان پس از طلاق و مجازات سرقت، توهین و ...) را مسکوت میگذراند؛ مثلاً ميگويد: «اگر كسي خانه شما را به عمد آتش زد، خودش را بسوزانيد!»(۱) ميزان سوزاندن چقدر است؟
بنابراین بهائیت تنها یک جریان شعارپرداز و مدعی است که حرفهای به ظاهر جدید و زیبا میزند؛ ولی در حقیقت شعارهای ناپختهای را ارائه میدهد که در بسیاری از موارد بازگو کردن ادعاهای پیشینیان است، آن هم در حد کلیات، زیرا در حقیقت در عرصه حقوق جزایی و مدنی حرفی برای گفتن و قانونی برای ارائه ندارد.
جالب است كه در برابر این همه فقر، دست پيش ميگيرد و مطالبهگری ميكند؛ به این معنا که پیوسته بر دیگران ایراد میگیرند و سعی بر خردهگیری، اشکالتراشی و شبههپراکنی نسبت به آموزهها و احکام دیگران دارند؛ ولی هیچ آموزه یا حکم جایگزینی ارائه نمیکنند که امکان اجرا داشته باشد.
این گونه خردهگیری و اشکالتراشی را باید چنین پاسخ داد که با حلوا، حلوا گفتن، دهان شیرین نمیشود، شما چه پیشنهادی کابردی و قابل اجرایی دارید؟ آن هم به صورت کامل و با جزئیات وگرنه با کلیگویی که نمیتوان نیازهای جامعه را پاسخ گفت!!
البته بايد توجه داشت كه شايد اين كليگويي بيدليل هم نبوده است، زيرا اگر براي توهين و تهمت حكمي دهند و وارد جزئيات شوند، وقتي خودشان به ديگران توهين ميكنند يا نسبت ناروا ميدهند، خودشان نيز مستحق آن حكم خواهند شد، از اينرو براي خود دردسر نميخرند؛ از سويي به تجربه براي سران بهائيت ثابت شده است كه هر جا زيادهگويي كردهاند، چالشها و معضلاتي را درست كرده و تناقضات بسياري گفتهاند؛ همچنين اگر در احكام جنسي وارد جزئيات شوند و همه بايد و نبايدها را بگويند، از ميزان گرايش به بهائيت كاسته ميشود و ...
به اميد روزي كه حقجويان و باطلستيزان با ترك تقليد كوركورانه و برداشتن عينك تعصب جاهلانه، با چشم خود ببينند و حقيقت را از باطل بازشناسند…
📗۱. اقدس، ص ۱۸.
👤دکتر محمدعلی#پرهیزگار
#بهائیت_و_تناقض
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
با توجه به اينكه وى در سال ١٢٣۵ه ق متولد شده است، هنگام بازگشت از كربلا، على محمد شيرازى حدود ٢١ ساله بوده و از اين رو يكى از اصحاب جوان و متعصب شيخيه، بشمار مىرفته است. و با توجه به اينكه حملۀ «نجيب پاشا» به كربلا در سال ١٢۵٨ه .ق. و مرگ سيد كاظم در سال ١٢۵٩ ه ق، بوده است، معلوم مىشود كه:
١ - على محمد شيرازى در شرائطى از اوضاع كربلا بسر مىبرده و در درس سيد شركت مىكرده است كه كربلا محيطى پرآشوب و سيد و مريدانش در نهايت اختلاف با علماء و اوج كشاكش با مردم شيعۀ عراق و ايران بودهاند.
٢ - سن على محمد شيرازى در آن هنگام بيش از ٢١ سال نبوده (متولد ١٢٣۵ ه .ق.) و اين مقدار سن مقتضى حالتى عصبى، و در عين حال حساس و متعصب در برابر رد حملات شديد حوزههاى دينى، به رويۀ سيد و مريدانش بوده است.
با توجه به اين مقدمات و دسترسى به شناخت كلى از علايق خاص على محمد شيرازى به شيخيه، لازم است كه به دو نكتۀ اساسى توجه نمائيم:
اولاً: اگر چه بيشتر گروندگان اوليه على محمد شيرازى از تلامذۀ سيدكاظم بودند و خود او هم د ركتاب: «بيان فارسى» ٢ به آن تصريح مىكند، با اين همه بيشتر معارضه كنندگان و مخالفان جدى او نيز، از تلامذه شيخ احمد و سيدكاظم به شمار مىروند.
به استثناى حاج محمد كريم خان و شيخيۀ كرمان مرحوم «ميرزا شفيع، ملا محمد
حمزۀ شريعتمدار كبير مازندرانى، و ملاحسين گوهر، ملا مرتضى علم الهدى، و ملا محمد تقى مامقانى و...» كه هر يك از اجلّۀ تلامذۀ سيدكاظم بودند، با بابيۀ على محمد شيرازى با شدت نيرو، و به قدرت لسان و قلم، مخالفت و مبارزه كردند و اين مىرساند كه اگر چه رويۀ شيخ و سيد نويد بخش ظهور چنين پديده هائى بود، ولى به هيچ وجه من الوجوه نمىتوان شيخ احمد يا سيد كاظم را، به زعم بهائيان مؤيد افكار على محمد شيرازى در ادعاى بابيت و قائميت و بعدها نسخ شريعت مقدسۀ اسلام و ظهور دعوى جديد دانست. شيخ احمد احسائى، و سيد كاظم رشتى در جميع تأليفات و وصايا و آثارشان، به خاتميت و انقطاع سلسلۀ نبوت و رسالت به حضرت رسول محمد بن عبداللّٰه صلى الله عليه و آله و عدم نسخ شريعت محمدى و تعاليم قرآن الى يوم القيامه، و قائميت حضرت ابوالقاسم حجة بن الحسن عسكرى، يازدهمين فرزند على بن ابىطالب عليهما السلام و انتظار ظهور آن حضرت پس از آنكه زمين را جور و ستم فرا گرفته و عدل گسترى و دادگرى را روى زمين مىگستراند و او نمىميرد تا آنگاه كه بت پرستى را از جهان براندازد و بهرحال تمام آنچه را كه شيعۀ اماميه از طريق حديث در اصل امامت و غيبت و ظهور امام منظور داشته، معتقد و مسلم مؤمن و كتباً اعتراف كردهاند و از اين لحاظ هيچ نكتۀ مبهمى وجود ندارد كه شيخيه به استثناى دعاوى على محمد شيرازى، معترف به اين اصول مسلم بوده و منكر آن را منكر ضرورى دين خوانده و او از نظر شيخيه مرتد و مستوجب كيفر است.
📗١) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسطعبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كردهاند.
📗٢) . بيان فارسى باب اول از واحد دوم كتاب: ولى ظاهراً چنانچه از صفحه ٧٨ (باب سادس عشر از واحدثانى) بر مىآيد: از مريدان صبح ازل بوده است.
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۴_۱۶۵
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه غائب است؟
👤استاد #قرائتی
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
💀@bahaiyat💀
💢سیرت ایرانیها از زبان شوقی افندی
👈اولین ولیامر بهائیت جناب شوقی افندی، در توصیف مردم ایرانزمین؛ تعصب، نادانی، غفلت و ستم ایشان را شهرهی آفاق دانسته و گفته است: «این امر مبارک در کشوری تولد یافت که مردمش به داشتن تعصب مفرط و جهل و غفلت و ظلم و ستم مشهور آفاقند و فجایعی متوجّهش شد که در اینجا لازم نیست حتی به اختصار ذکری از آن نمایم». وی در ادامه با خونخوار خواندن ایرانیان مدعی شده است: «و نیز لازم نیست به ستایش قدر و منزلت و استقامت نفوس مقدّسی پردازم که در مقابل آن مردم خونخوار ایستادگی نمودند». شوقی افندی همچنین، با ظالم و بیرحم خواندن مردم ایران گفته است: «و لازم نیست بگویم که آن مظالم وصفناپذیر چه تنفری در دیگران که از صحنهی بیرحمیها به دور بودند ایجاد کرد».[۱] اما در نقد و بررسی این ادعای شوقی افندی، لازم میدانیم تا سه نکته را متذکر شویم:
1⃣اول: مخاطب بند بند این فحشنامهی پیشوای بهائی، نه علمای شیعه و یا حاکمین و مأمورین حکومتی ایران، بلکه تمامی مردم ایرانزمین هستند!
2⃣دوم: شوقی افندی در متن جسارتآمیز خود، کمترین اشارهای به جنگطلبی و شورش اسلافش در کشور نکرد و سخنی از جنایات کمنظیر بابیان در حق مردم ایرانزمین به میان نیاورد.[۲]
3⃣سوم: چگونه میتوان ادعای نیک اندیشی و ظلم پذیری پیشوایان بهائی را پذیرفت و در عین حال، فحشنامههای آنان را نادیده گرفت؟! مگر عبدالبهاء در وصف بهائیان نگفته است که: «زخم به جگرگاه خورند دست قاتل ببوسند»؟[۳]؛ پس چرا در عمل، تا جایی که قدرت داشتند مرتکب جنایت شده و هرگاه که در موضع ضعف بودند، دهان کثیفشان را بر علیه مخالفینشان میچرخاندند؟!
📚پینوشت:
📗[۱]. هوشمند فتح اعظم، نظم جهانی بهائی (منتخب توقیعات مبارکه شوقی افندی)،
📗[۲]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: فتنههای بابيان در ايران
📗[۳]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱م، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۲۳_۱۲۴.
#شوقی_افندی
#ایران
💀@bahaiyat💀
🕸خصوصیات رهبران بهائی
یکی از خصوصیات و نشانه های ضعف، زبونی و ترس، وابستگی و دلخوشی به بیگانگان است. کسانی که از جان خود بیمناک هستند و اتکایی به مردم خویش ندارند، برای یافتن تکیه گاه به بیگانگان متوجه می شوند. نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان، نشانه های متعددی از این گونه افراد را فراروی ما قرار می دهد روشنفکر مآبان از دوره مشروطه به بعد، همین گونه بودند. چنانچه محمدرضا پهلوی طاغوتی این گونه بود و در سایر کشورها نیز سران کودتایی و از ملت بریده و منفعت طلب، چنین بوده و هستند.
سران فرق بهائیت که خود را خدا می دانستند!! به مخلوق خدا دل می بستند و به حمایت آنان و نشان و تشویق آنان دلشاد و سرمست و امیدوار می شدند!! به حمایتهای روسیه تزاری، انگلیس، آمریکا و صهیونیسم از فرقه بابیت و بهائیت در جای خود اشاره خواهیم کرد، در این جا از این منظر به موضوع می نگریم که شخصیت رهبران این فرق، شخصیت متزلزل و بی هویت بود که استحکام و هویت خود را از بیگانه تمنا می کرد، در عین آن که لاف خدایی می زدند!! البته اینان برای پناهنده شدن به دامان بیگانگان اهدافی داشتند و آنان از پناه گرفتن این منحرفان و بیچارگان هدفی در سر می پروراندند که در جایی با هم هماهنگ می شود. در سندی سفیر شوروی دالگورکی به وزیر خارجه لسلرود در ۱۰ ژوئن ۱۸۵۰ برابر با ۲۰ خرداد ۱۲۲۹ شمسی می نویسد: «خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام مخالفت و مبارزه شدید شروع کرده و آنان را متهم به انحراف از اصول دین و عدم مراعات قوانین قرآن می نمایند و عقاید فاناتیزم[۱] پیروان این فرقه روز به روز نفوذ بیشتری در مردم پیدا می کند. »[۲] در سند دیگری همین سفیر به سناوین در سپتامبر ۱۸۵۲ برابر ۲۶ شهریور ۱۲۳۱ شمسی می نویسد:
«بابیان آن چه من از اظهارات امام جمعه درک کردم با اصول اسلام مخالف بوده و آنها را رد می کنند و ضمناً در سیاست مدعی شاه مملکت می باشند. آنان در صدد تأسیس دیانت جدیدی هستند و طرفدار تقسیم اموال به طور تساوی بوده و می توان اهداف و مقاصد سیاسی و اجتماعی آنان را تشبیه به کمونیستهای اروپا کرد[۳].» وقتی ارزیابی بیگانگان در نقش این فرقه چنین است، طبیعی است که از آنها حمایت می کنند. وقتی به بهائیان اجازه داده شد تا در عشق آباد، معیدی به نام مشرق الاذکار به وجود آورند، هدف آنان را چنین می یابیم:
«مأمورین سیاسی روسیه از چنین اقدامی نظر داشتند تا کانون بهائیان را خارج از ایران و تحت حمایت اهداف روس به وجود آورند، از آنجا به عنوان تهدید و تحریکی برای نفوذ فکر اسلامی و عقیده شیعی در ایران بهره گیرند. و از این رو بود که میرزا ابوالفضل گلپایگانی به بهائیان عشق آباد دستور می دهد: جمیع دوستان به دعای دوام عمر دولت و ازدیاد خشت و شوکت اعلیحضرت امپراطور اعظم الكساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزند[۴]!» چنانچه میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) بعد از ترور نافرجام ناصر الدین شاه، توسط مأمور سفارت روس از زندان نجات یافت و لوحی برای نیکلاویج الکساندر دوم به این شرح صادر کرد:
«یکی از سفیران تو مرا هنگامی که در زندان تهران زیر غل و زنجیر بودم یاری و همراهی کرد و به این خاطر خداوند برای تو مقامی معین فرمود که جز خودش هیچ کس رفعت آن را نمی داند[۵]». در گزارشی که سفیر انگلیس در ۲۱ ژوئن ۱۸۵۰ (همزمان با گزارش سفیر روس!) به لرد پالمرستون وزیر خارجه انگلیس نوشته است. راز برخی سختگیریها و شورشهای فرقه بابیه روشن می شود. این شورشها، برای ماندگاری این فرقه ها، طرح ریزی شده بود. او می نویسد: … اگر اصول عقاید این واعظ که چیز تازه ای در بر ندارد، به حال خودش گذاشته شود، بدون شک بی اهمیت بودنش آشکار شده و رو به زوال خواهد گذاشت. فقط زجر و عقوبت است که می تواند آنان را از افول و خفت رهایی بخشد و بدبختانه این جدید المذهب ها همگی از پیروان دین اسلام هستند که در عقوبت مسلمانِ مرتد آئینی غیر قابل انعطاف است[۶] دعا به جان پاشاهای عثمانی و شاهان و ژنرالهای انگلیس، کار دیگری بود که رئیس فرقه بهائیت آن را انجام داد و از پیروانش خواست تا آنان را دعا کنند به سبب حمایت آنان از جان او و پناه دادن به بهائیان رانده شده از ایران. بنا به اعتراف خودشان سفیران انگلیس، فرانسه و بعضی دول خارجه از آنان خواستند تا تابعیت و حمایت دولتهای آنان را بپذیرند[۷]. در زمانی که به انگلیس در جنگ با عثمانی کمک رسانی کرده و مورد غضب عثمانی قرار گرفتند و احتمال خطر جانی برای عبدالبهاء می رفت، تحت حمایت صریح و جدی سرکرده قشون انگلیس قرار گرفت که ماجرای آن قبلاً بیان شده است اعطای لقب (سر) و نشان نایت هود نتیجه خدمات بهائیت به استعمار انگلیس بویژه در اشغال فلسطین و ایجاد رژیم صهیونیستی اسرائیلی است.
📗موسسه فرهنگی قدر ولایت، دست های شیطانی(بررسی عملکرد فرقه ضّاله بهائیت در ایران)، چاپ دوم ۱۳۸۹
📗[۱] –متعصب، تعصب به آداب ورسوم داشتن
📗[۲] –پرونده شماره ۱۳۳ تهران ۱۸۵۰، صفحه ۳۸۳، شماره ۴۸، نقل از تاریخ جامع بهائیت، صفحه ۲۷۶
📗[۳] – پرونده، ۱۵۸ تهران ۱۸۵۲، صفحه ۶۰۸ شماره ۶۶ نهضت بابیت در ایران، ایوانف.
📗[۴] – مصابیح هدایت، عزیز الله سلیمانی، جلد ۲، صفحه ۲۸۲
📗[۵] – بهائیت در ایران صفحه ۱۴۸
📗[۶] – بایگانی عمومی انگلیس ۱۵۰-۰٫۶۰٫F برگ ۱۱۰-۱۱۳، نقل از تاریخ جامع بهائیت صفحات ۳۲۸ و ۳۲۹
📗[۷] – كواهب الدرية، عبدالحسین آواره و قرن بدیع، شوقی افندی
#رهبران_بهائیت
💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕸بهائیت از دو زاویه(۱۷)
پایان
#بهائیت_از_دو_زاویه
💀@bahaiyat💀
▪️چیرگی بر ریز و درشت▪️
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📜عَنْ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعْنَى اَللَّهِ قَالَ: اِسْتَوْلَى عَلَى مَا دَقَّ وَ جَلَّ.
📄 حسن بن راشد گويد: از امام كاظم عليه السّلام معناى «اللّه» را پرسيدم.
فرمودند: چيرگى و استيلاى او بر هر ريز و درشت است.
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📚 توحید صدوق ج ۱، ص ۲۳۰
#حدیث_روز
💀@bahaiyat💀
✡️ ادوارد براون در خدمت بابیان ازلی
1️⃣ نخستین آشنایی ادوارد براون با بابیان، زمانی بود که در کتابخانه دانشگاه کمبریج با کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطى»، تألیف کنت دو گوبینو، مواجه شد.
2️⃣ بخشی از آن کتاب که دربارهٔ تاریخ بابیان است، توجه براون را به خود جلب کرد. وی در سال ۱۳۰۵ق به ایران آمد تا بابیان را از نزدیک ببیند. مسافرت او یک سال طول کشید و گزارش آن در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» آورده شد.
3️⃣ براون در مسافرت به ایران ۲۷سال داشت. در سال ۱۳۰۷ق به فاماگوستا و عکا رفت تا با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاءالله دیدار کند. رابطهٔ براون با بهائیان با فراز و نشیب روبهرو شد اما ارتباطش با بابیان (ازلیان) همواره دوستانه بود.
4️⃣ این شرقشناس انگلیسی، که باید یک «بابیپژوه» نیز نامیده شود، پس از بازگشت به انگلستان، به چاپ و انتشار آثار بابی و بهائی، و نیز نگارش مقالات و آثاری در این موضوع پرداخت. ازجمله کتاب «تاریخ جدید» اثر میرزا حسین همدانی را به انگلیسی برگرداند.
5️⃣ براون، زمانیکه به کار بر روی کتاب «تاریخ جدید» مشغول بود، دانست که این کتاب از روی تاریخی قدیمیتر نگاشته شده است. آگاهی از وجود آن تاریخ، وی را به تکاپو برای یافتنش کشاند. سرانجام نسخهای از نقطةالکاف را در کتابخانه ملّی پاریس یافت.
6️⃣ وی پس از تفحّص در کتاب،را دانست بهائیان در نگارش تاریخ جدید، هر آنچه در بزرگداشت مقام صبح ازل در «نقطة الکاف» بوده، حذف کردهاند. براون این موضوع را بهتفصیل در مقدمهٔ «نقطة الکاف» آورد و موارد تحریف را نیز بهطور دقیق شرح داد.
✍️ نویسنده: سیدمقداد نبوی رضوی
#بهائیت
#ادوارد_براون
💀@bahaiyat💀
ما را از ماه رجب انداختی!
جعفردايى خدمتگزار آقاجان:
روزی آقاجان (آیت الله کوهستانی) از من خواست سری به آسياب آبى ايشان بزنيم.
با هم حركت كرديم و پس از رسيدن و استراحتى كوتاه، آقا آسيابان را خواست و به او گفت: «چند روز قبل آرد چه كسی را به منزل ما فرستادی؟»
آسيابان گفت: «شخصی که ظاهراً متمكن و بهايىمسلک بود، گندم خوبى داشت و آردش بسيار سفيد بود و من مزدی آن را برای شما فرستادم»
تا اين جمله را گفت، آقاجان چهرهاش تغيير كرد و با عصبانيت فرمود: «مؤمن! ما را از فضيلت ماه رجب محروم كردی!»
آقاجان، مدتی قلبش اقبال و رغبت چندانى به عبادت نداشت و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی برد
در فكر و انديشه بود كه اين نقطه تاريک را بيابد: ابتدا از خانواده پرسيد که از كسی آرد قرض گرفته يا از آرد وَقفی استفاده كردهاند يا کسی نان و غذايی به منزل آورده است؟ وقتى از منزل مطمئن شد
سراغ آسيابان را گرفت و متوجه شد كه اين عدم رغبت، از آردی است كه آسيابان برای او فرستاده بود.
📚 برقله پارسایی، ص ۱۱۳
🕍 مشهد ، حرم مطهر امام رضا سلام الله علیه ، رواق دارالسیاده
#ماه_جب
👤 آیت الله #کوهستانی
💀@bahaiyat💀
✡ برخی از فعالیتهای ضداسلامی و ضدملی ادوارد براون
1⃣ حمایت از باستانگرایی و ترویج آیین زرتشت و ترسیم چهرهای نامطلوب از اسلام بهمنظور تشدید تضاد میان اسلام و زرتشت. وی در یزد، اول به سراغ موبدان زرتشتی رفت و حمایت همهجانبهٔ خود را از آنان اعلام کرد و سعی نمود تلاشهای مانکجی هاتریا را تکمیل نماید؛
2⃣ براون علاوه بر بهاییت با فرقههای اسماعیلیه، شیخیه و دراویش نیز در ارتباط بوده و تقویت آنان در مقابل مذهب رسمی کشور یعنی شیعه اثنیعشری و نوشتن کتب و مقاله در دفاع از این فرقهها نیز جزو مأموریت او بوده است؛
3⃣ سرقت و قاچاق نسخههای خطی بهخصوص کتب عتیقه و گرانقیمت به منظور تضعیف بنیهی فرهنگی و اسلامی کشور و قاچاق اشیای عتیقه به خارج از کشور؛
4⃣ انجام فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی مخرّب در دوران مشروطه جهت انحراف نهضت مشروطه از اسلام و فرهنگ ملی که خلاصهٔ عملکرد وی را در این دورهٔ حساس، میتوان در ۵ قسمت خلاصه نمود:
🔸الف) حمایت مادی و معنوی از ماسونها و مشروطهخواهان طرفدار انگلیس؛
🔸ب) حمایت از رهبران فراری مشروطه به غرب در استبداد صغیر و تشکیل جمعیت ایران در انگلستان؛
🔸ج) ترور شخصیت مشروطهخواهان شرعطلب و اسلامخواه و کمک به ترور و حذف فیزیکی آنان؛
🔸د) تلاش فرهنگی و مطبوعاتی در راستای منحرف کردن نهضت، نظیر نوشتن کتاب «انقلاب ایران» و مقالات جهتدار در نشریهٔ «جمعیت آسیایی» و «کمبریج»؛
🔸ﻫ) تحریک «سردار اسعد» برای ورود به ایران و راه انداختن ایل بختیاری بر ضد «محمدعلی شاه»، البته براون با واسطهٔ دوست صمیمی خود «ابوالحسن خان پیرنیا» (معاضد السطنه) و جمعیت ایران، سردار اسعد فراماسونر را مأمور فتح تهران و مقابله با محمدعلی شاه نمود.
5⃣ برقراری رابطه با افراد فرهیخته و فرهنگی -که وابسته به جریان شوم فراماسونری بوده و یا با اهداف انگلیس در ایران هماهنگ بودهاند- بهمنظور زمینهسازی فرهنگی و اجتماعی سلطهٔ امپریالیستی انگلستان؛
✍ سیدحبیبالله #تدینی
#ادوارد_براون
#بهائیت
💀@bahaiyat💀
✡ ادوارد براون؛ خادم یا خائن؟!
1⃣ بهطور معمول «ادوارد گرانویل براون» را بهعنوان دانشمند ایرانشناس و ایراندوست میشناسند که خدمات گسترده و عمیقی به زبان و ادبیات فارسی نموده و در دوران مشروطیت حامی مشروطهخواهان بوده و کتابهای «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یکسال در میان ایرانیان» را نوشته است.
2⃣ ولی آیا تا به حال از خود سؤال کردهاید چگونه کسی که رشتهٔ تخصصیاش پزشکی است، قبل از ورود به ایران و حتی در طول تحصیل در دانشگاه کمبریج تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکند و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی است و در دانشگاه کمبریج هم رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی است؟!!
3⃣ آیا میتوان پذیرفت یک چهرهٔ معروف فراماسونر که از طرف دولتی تفرقهافکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده است، هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته باشد؟!!
4⃣ ادوارد براون در تألیفاتش، اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است: ١. مطالعه در مورد امراض موجود در ایران؛ ٢. سیاحت و گردش؛ ٣. تکمیل زبان فارسی. ولی رفتار او خلاف اهداف یاد شده میباشد، زیرا براون قبل از ورود به ایران زبان فارسی را مثل زبان مادری مسلّط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی میکرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد، مگر بهصورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است.
5⃣ بهعلاوه براون برخلاف توریستها و جهانگردان، اوقات خود را با شاهزادهها و حاکمان شهرها و چهرههای معروف فراماسونر در خانههای مجلّل حاکمان شیراز، یزد و کرمان میگذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسونها، بابیها و بهاییها گذرانده و از سفرهٔ حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابیها و بهاییها و حتی قبور آنان را میگرفته است و کمتر با مردم عادی رابطه داشته است. از اینرو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیز دیگری است.
✍ سیدحبیبالله #تدینی
#ادوارد_براون
#بهائیت
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
ثانياً: اگر چه ذكر مسئلۀ سوابق تحصيلى و اكتسابات على محمد شيرازى به منظور ارتباط شيخيه با دعواى بابيه عنوان گرديد، معذالك دو نكتۀ بس ظريف در اين مسئله، در رابطه با عقايد بهائيان مورد توجه است، كه دقت بر آن حائز اهميت است.
نكته اول: مدارك مذكور در خصوص درس خواندگى، بخوبى نشان مىدهد كه اهم مراجع رسمى بهائيان به طى مدارج تحصيلى على محمد شيرازى اذعان و تصريح كردهاند ومسلم از اينلحاظ و به گفتۀ مرحوم عبدالحسين آيتى در كتاب: «كشف الحيل» (١):
«لاريب فيه و خود بهائيان هم تا اين درجه اعتراف دارند.» (۲)با اين همه على محمد شيرازى در كتاب: «صحيفۀ عدليه» ضمن وصف حالات و مقامات خود مىنويسد: «در اعجمين نشو و نما نمود و در اين آثار حقه نزد احدى تعليم نگرفته بل «امى صرف» بوده...» (۳)و «عباس افندى» در كتاب: «خطابات مباركه» جزماً مىنويسد: «جميع مظاهر الهيه چنين بودهاند، حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت مسيح و حضرت محمد و حضرت باب و حضرت بهاءاللّٰه در هيچ مدرسهاى داخل نشدند» (۴) و در كتاب: «مفاوضات» مىنگارد: «در ميان طائفۀ شيعيان عموماً مسلم است كه حضرت ابداً در هيچ مدرسهاى تحصيل نفرمودهاند. و نزد كسى اكتساب علوم نكردهاند و جميع اهل شيرازگواهى مىدهند. با وجود اين به منتهاى فضل بغتتاً در ميان خلق ظاهر شدهاند.» (۵)فاضل مازندرانى كه به چنين تناقضى صريح بين آثار على محمد شيرازى خصوصاً وبهائيان عموماً توجه كرده است، سعى در تعبير و تأويل جملات نموده و در شرح كلمه «امى» عذر بدتر از گناهى آورده، و اذعان مىدارد: «چون تلمذ سيد باب، به صغر سن در مكتب شيراز، نزد معلمى كامل، به وضع و مقدار در خورآن ايام «مسلم» در تاريخ و حضور چندى در محضر درس حاجى سيد كاظم رشتى به كربلاء در ايام شباب نيز «مصرح» در «كلمات خودشان» است و آثار خطى به غايت زيبايشان در دسترس عموم مىباشد؛ مرادشان از «اميت» اين است كه تحصيلات علميه به ترتيب و تدرج، از مقدمات به درجات عاليه، به نوعى كه معمول و متداول ايام بود، مانند شيخ احسائى و سيد رشتى و علماء اصحابشان و غيرهم از علما ننمودند و اين را «به تشبيه» و «تقريب» به حال جد امجد اعلاى خود اميت گفتند». (۶)
📗١) . عبدالحسين آيتى، از مبلغان برجسته بهائيان بود و تحت نظر و علائق خاص عباس افندى كتاب: كواكبالدريه را در شرح تاريخ باب و بهاء نگاشت. ولى بعداً از بهائيت روى برگرداند و مسلمان شد، و كتابى به نام كشف الحيل بر رد بهائيت نگاشت كه از اهم آثار رديه بهائيت بشمار مىرود.
📗۲) . كتاب: كشف الحيل، ج١، ص١٨
📗۳) . صحيفه عدليه، ص٩
📗۴) . خطابات مباركه، ص٧
📗۵) . مفاوضات، ص١٩
📗۶) . ج١، صص١٩١ - ١٩٣
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۵_۱۶۶
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
۲. حروف حی (نخستین یاران باب)
اشاره
باب، هجده نفر نخستین را که در آغاز ادعای بابیت به وی پیوستند، حروف حی نامید. نکته مهم این است که بیشتر حروف حی از طلبه ها بودند، ولی تحصیلات بالایی نداشتند و در منابع بابی و بهایی سخنانی از آنها نقل شده است که از معلومات اندک آنها حکایت دارد.
سید علی محمد شیرازی در جاهای گوناگون از حروف حی تعریف کرده و مقاماتی تصورنکردنی به آنها نسبت داده است، تا حدی که برخی از آنها افزون بر انکار این مقامات، از باب فاصله گرفتند. اشراق خاوری مبلّغ مشهور بهایی در کتاب امر و خلق از قول بهاءالله آورده است:
ملا حسن بجستانی از حروف حی بیان در عراق حاضر و در امر نقطه اولی، شبهاتی بر او وارد [کرده است]. از جمله اعتراضاتی که بر نقطه اولی نموده آنکه آن حضرت در جمیع کتب منزله، حروف حی را به اوصاف لا تحصی وصف نموده اند و من از آن نفوس محسوبم و به نفس خود عارف و مشاهده می نمایم که ابداً قابل این اوصاف نبوده و نیستم... . (۱)
🕸اسامی حروف حی
۱. ملاحسین بشرویه ای: وی نخستین کسی است که به باب پیوسته و لقب
«اول من آمن» را از باب گرفته است. همچنین مهم ترین نقش را در میان پیروان و طرفداران سید باب ایفا کرده است. بهاءالله در مورد او می گوید: «لولاه ما استوی الله علی عرش الصمدانیه و ما علی کرسی الوحدانیه؛ اگر ملا حسین بشرویه-ای نبود، خدا بر کرسی وحدانیت و بر عرش بی نیازی مستقر و تثبیت نمی شد». (۲)
وی فرماندهی نبرد میان بابیان و مسلمانان را در قلعه طبرسی مازندران بر عهده داشت.
۲. میرزا محمد حسن بشرویه ای: برادر کوچک ملا حسین که بیشتر اوقات همراه برادر بود. وی در قلعه طبرسی به قتل رسید.
۳. میرزا محمد باقر بشرویه ای: وی خواهرزاده ملا حسین بوده که ارادتی بسزا به دایی خویش داشته و در تمام سفرها با وی همراه بوده است و در قلعه طبرسی کشته شد.
۴. ملا علی بسطامی؛
۵. ملا خدابخش قوچانی؛
۶. ملا حسن بجستانی: وی به دلیل تمجید های بی جای باب، از بابیت روی گردان شد.
۷. سید حسین یزدی؛
۸. میرزا محمد روضه خوان یزدی؛
۹. سعید هندی: وی برای تبلیغ به هند رفت، ولی دیگر بازنگشت و خبری از او نشد.
۱۰. ملا محمود خویی؛
۱۱. ملا جلیل ارومی؛
۱۲. ملا ابدال مراغه ای؛
۱۳. ملا باقر تبریزی؛
۱۴. ملا یوسف اردبیلی؛
۱۵. میرزا هادی قزوینی؛
۱۶. میرزا محمدعلی قزوینی؛
۱۷. ملا محمدعلی بارفروشی: ملقب به «قدوس» بود و از مهم ترین یاران سید باب به شمار می رفت. وی در سفری که باب به قصد سفر حج به بوشهر انجام داد، با او همراه بود و در ماجرای بدشت که اسلام را در آن نسخ کردند، همراه با بهاءالله، قرّه العین و بسیاری دیگر (حدود هشتاد نفر) حضور داشت. وی در واقعه مازندران بعد از مرگ ملاحسین بشرویه ای در قلعه طبرسی، فرماندهی قلعه را بر عهده گرفت.
۱۸. طاهره قرّه العین قزوینی: این زن در تاریخ بابی گری و بهایی گری نقش مهم و فعالی ایفا کرد. در اجتماع بدشت که نقطه جدایی بابیان از مسلمانان بود، «بدون حجاب، با آرایش و زینت» به مجلس وارد شد و خطاب به حاضران گفت: «امروز روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد» (۳)و به طور رسمی اسلام را باطل و پایان راه مسلمانی را اعلام کرد.
ادامه دارد...
📗۱- عبدالحمید اشراق خاوری، رساله امر و خلق، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ص۵۵۳.
📗۲- ایقان، ص ۱۴۸، بند ۲۴۸ نسخه الکترونیک سایت جامع آثار بهایی.
📗۳- نک: مطالع الانوار، صص ۲۷۱ - ۲۷۳.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۳۶_۳۸
#تحلیل_نقد_بهائیت
#حروف_حی
💀@bahaiyat💀
▪️مرا نشناخته...▪️
ــــــــــــــــــــ
📜قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ:
مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلاَمِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِي وَ مَا عَلَى دِينِي مَنِ اِسْتَعْمَلَ اَلْقِيَاسَ فِي دِينِي.
📄 خداوند متعال فرمود:
به من ايمان نياورده است هركس كه كلام مرا به رأى خود تفسير و بيان كند و مرا نشناخته هركس مرا به آفريدگانم تشبيه نمايد و بر دين من نيست هركس قياس را در دين من به كار ببرد.
ــــــــــــــــــــ
📚 توحید صدوق ج ۱، ص ۶۸
#حدیث_روز
💀@bahaiyat💀
🕸بهائیان «ارتش پهلوی» را میانبری برای کسب قدرت می دانستند
به گزارش خبرنگار مفاز، شاداب عسکری، پژوهشگر تاریخ معاصر در سمینار تخصصی نقد فرقه ضاله بهائیت با موضوع «شبکه نظامی سازمان بهائیت در حکومت پهلوی» مطرح کرد:
🔹بهائیان می دانستند امکان و شراطی که حکومت را در دست بگیرند نداشتند لذا به دنبال کسب قدرت و افزایش میزان تاثیرگیری و سهم گیری از نظام بودند.
🔹بهائیان در دوره شاهنشاهی پهلوی هویت خود را آشکار نمی کردند.
🔹بهائیان به اهمیت جایگاه ارتش به عنوان مهم ترین ارکان قدرت در نظام پهلوی باور داشتند و می دانستند یکی از اصلی ترین راه رسیدن به مشاغل بالای کشور پیوستن به ارتش است.
🔹عناصر تشکیلات بهائیت چون می دانستند توان به دست گیری حکومت را نخواهند داشت در پی آن بودند که به صورت نرم قدرت را به دست گیرند.
👤دکتر شاداب#عسکری
#بهائیت_پهلوی
💀@bahaiyat💀
🕸بهائیان «ارتش پهلوی» را میانبری برای کسب قدرت می دانستند
شاداب عسکری، پژوهشگر تاریخ معاصر در سمینار تخصصی نقد فرقه ضاله بهائیت با موضوع «شبکه نظامی سازمان بهائیت در حکومت پهلوی» اظهارکرد: براساس آموزها و ایدئولوژی تبلیغی بهائی نظامی گری در بهائیت جایگاهی ندارد.
وی با اشاره به اینکه حسینعلی نوری در بحث نظامی گری پیروان خود را از جنگ نهی کرده است، افزود: در کتاب انوار هدایت بهائیان که مطالعه می کنیم پاسخی فریبانه داده شده و آمده است که نظامی گری بهائیان به منظور گذراندن دوره های آموزشی شغل حرفه ای بلا منانع است به شرطی که درگیر جنگ نشوند؛ که چیزی غیر ممکن است و خلاف آنچه هست که ما در عمل در شیوه های تبلیغی بهائیان مشاهده می کنیم.
پژوهشگر تاریخ معاصر خاطرنشان کرد: بهائیان نظامی در حکومت شاهنشاهی پهلوی در تمام رسته ها حضور پررنگی داشته و مخالفی با این عملکرد صورت نمی پذیرفته است.
وی به مطالعه رفتار بهائیت اشاره و با بیان اینکه رهبران سازمان بهائیت چگونه می توانستند بر خلاف مواضعی که گذاشته شده بود، در عمل رفتار کنند و چه اهدافی را دنبال می کردند؟ گفت: آنها با معنای سازمان ایدئولوژیک بودن، هدفشان فتح سرزمین ها بود چراکه می دانستند امکان و شرایکی که حکومت را در دست بگیرند نداشتند لذا به دنبال کسب قدرت و افزایش میزان تاثیرگیری و سهم گیری از نظام بودند. بهائیان در دوره شاهنشاهی پهلوی هویت خود را آشکار نمی کردند. راه رسیدن بهائیت به مشاغل بالای کشور پیوستن به ارتش بود.
ادامه دارد...
👤دکتر شاداب#عسکری
#بهائیت_پهلوی
💀@bahaiyat💀