🔸رفاقتیازجنسنور
#قسمتِدهم
_دلنوشته حاج حسین کاجی در فراق شهید عباس عاصمی مسول تفحص شهدا واطلاعات لشکر۱۷علی ابن ابیطالب(ع)
"فکه را به یاد داری؟ منطقهای رملی و پر از مین و موانع که جنازة شهیدان «محمودوند، پازوکی و غلامی» را در خود نهفته بود و تو معتقد بودی که اول باید منطقه، شناسایی شود و نیروها کاملاً توجیه شده و بعد وارد عمل شوند. حفظ جان نیروها از پیدا شدن شهدا برایت مهمتر بود. گاهی برای توجیه یک منطقه آلوده، ساعتها به بررسی میپرداختی. آن روز را به یاد داری که «حاج محمود احمدیتبار» را به فکه آوردی؛ چون در «والفجر مقدماتی» محور شناسایی اطلاعات بود؟ تا غروب با او حرف زدی، پرسیدی و جواب شنیدی؛ درحالیکه حاج محمود فردا، ساعت ده صبح زائر بیتاللهالحرام بود. کارت که تمام شد، با توسل به شهدا او را به فرودگاه بردی تا به پروازش برسد.
بگذار حرف دلم را بزنم. برادر! تو گمنامترین مسئول تفحص در بین لشکرها بودی. سالها مسئول تفحص لشکر 17 علیبن ابیطالب(ع) بودی، ولی حاضر نشدی حتی در یک برنامه صحبت کنی، گزارش بدهی و خودت را مسئول معرفی کنی. تو عراقیها را هم به شک انداخته بودی؛ چون همیشه با لباس خاکی، گریسی و روغنی در حال کار روی بیل مکانیکی بودی یا در حال بیل و کلنگ زدن. تو خودت را کمترین فرد گروه حساب میکردی.
چه کسی میداند پیدا شدن تعداد زیادی از شهدا در منطقه طلاییه، مدیون همت، تلاش، صبر و اراده توست؟ نزدیک به چهل روز بود که در آن گرمای طاقتفرسا کار میکردی و از شهید خبری نبود. بعضیها تیکه میانداختند که کارت بیهوده است، ولی تو میخندیدی و میگفتی، کارِ برای خدا انشاءالله بیهوده نمیشود. "
ادامهدارد..
#داستانک
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
♦️♦️♦️♦️♦️
🌷کانال با حاج حسین کاجی👇
@bahajhosseinkaji