#شعر_مهدوی
🌹⚘یاصاحب الزمان😔
زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن
تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن
چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
در آسمان و زمین محترم، حلالم کن
نه مقبلم نه کمیتم نه محتشم اما
به سوز شاعری محتشم حلالم کن
همه امید من این چشم های دریایی است
میان گریه شبی باز هم حلالم کن
تو از سلاله زهرای مهربان هستی
به حق فاطمه بی حرم حلالم کن
مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان
تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن
به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش
تو را به حق دو دست قلم حلالم کن
#شعر_مهدوی
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا.