#خاطره
طبق معمول این هفته دانشگاه کلاس داشتم و باید از شهرستان برای کلاسها میرفتم مشهد...
تو یه روز سه تا کلاس فشرده پشت سرهم!!🤦♀
البته تا رسیدم دانشگاه بچه ها گفتن یکی از کلاس ها کنسل شده،
قیافه من:😁😁
قیافه بچه ها:😎
البته دانشجو تنبلی نیستم ولی خدایی سه تا کلاس پشت سرهم تو یه روز یکمی فشرده است😢.
هیچی دیگه دوتا از کلاس ها که تموم شد با چند تا از بچه ها رفتیم کافه...☕️
قیافه فروشنده تا مارو دید اینطوری😮 شد،
فک کنم تا حالا ندیده بود چند تا دانشجو با این تیپ و قیافه(محجب و چادری) اومده باشن کافه اش🙂!
اون لحظه که نگاه فروشنده رو،رو خودمون اینطوری دیدم یهو به فکر فرورفتم...🤔واقعا چرا اغلب مواقع تو کافه ها و محیط های این مدلی خانم های محجب و چادری دیده نمیشن!!؟
که یکمی جو فضا رو عوض کنن و...
شایدم تو کافه ها شراب🍷سرو میشه😐😂و ما خبر نداریم🤨!
بعد از اینکه قهوه مون رو خوردیم وکلی از استاد ها غیبت کردیم و...😁😂
(البته بیشتر داشتیم از اینکه سرنمره میانترم اذیت میکنن و...حرف میزدیم😉)
از بچه ها خداحافظی کردم و ازشون جدا شدم...
طبق معمول چون مسیرخونه از دانشگاه یکمی دور بود مجبور شدم اسنپ بگیرم،
منتظر اسنپ بودم که یهو یه خانم، بدون روسری و شال خیلی ریلکس از کنارم رد شد....🚶♀
خدایی اگه میدونست از کناره یکی از شاگردهای #استادتقوی رد میشه انقدر ریلکس رد نمیشد😂،
سریع خودمو بهشون رسوندم و گفتم:
سلام عزیزم🙂،چرا هیچ پوششی رو سرتون نیست!!،حجاب قانونه،لطفا سرتون کنین،ممنون.
تا جمله ام تموم شد همون لحظه اسنپ رسید و منم بدون اینکه نگاه کنم اون خانم ترتیب اثر داده یا نه،سوار اسنپ شدم،
راننده اسنپ یه خانم جوونِ حدودا ۳۰ یا ۳۵ ساله بود،
تو ماشین داشتم با گوشیم کار میکردم که یهو یه آهنگ خیلییی خفن با صدای خانم از اونایی که میشنوی نمیتونی تعادلتو حفظ کنی😂🙄 پخش شد.
یه لحظه تو فکر رفتم ببینم چطوری تذکر بدم که اوکی باشه،
یهو به سمت راننده با یه لبخند نگاه کردم و گفتم:عزیزم میشه موزیک رو عوض کنین😊.
راننده با تعجب بهم نگاه کرد گفت:
چرا!؟خوشتون نمیاد؟
گفتم:آخه آهنگ های بهتری هم هستن برای شنیدن☺️،در ضمن صدای خانم اونم با این لحن و آواز مشکل داره.
راننده هم که قشنگ مشخص بود توجیه نشده و خیلی اهل این فاز موزیک ها بود یه نگاه متعجبی به من کرد و موزیکو عوض کرد،منم ازش تشکر کردم❤️
و دوباره با گوشیم مشغول شدم...
چون مسیر دانشگاه تا خونه یکمی طولانی بود ضعف کرده بودم،
از تو کیفم بسته تنقلاتمو😋باز کردمو قبل از اینکه شروع کنم،با محبت به راننده نگاه کردم(خیلی عشقولانه😍😂)
و تعارف کردم که برداره،اولش قبول نکرد اما بعد از یکمی اصرار و...برداشت.
در حال میل کردن خوراکی ها بودیم که دوباره از اون موزیک های خفن پخش شد،اینبار راننده بدون اینکه من تذکر بدم تو رودروایسی تعارف زیادی که کرده بودم و تذکر قبلیم،خودش آهنگو عوض کرد😜،
حالا بدشانسی بعد از اینکه راننده اون موزیکو عوض کرد، پشت سرهم از اون مدل موزیک های خفن پخش میشد😐😂،
راننده هم که دیگه خودش راه افتاده بود😉
تند تند عوض میکرد تا برسیم به یه موزیک مناسب تر،واقعا خیلی سخت بود جلوی خنده مو بگیرم😂اما خداروشکر تونستم خودمو کنترل کنم که ابهت تذکرم حفظ شه😌.
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈 #خاطره
بزنید.
#بی_تفاوت_نباشیم
╔═💎💫═══╗
@bahhhr
╚═══💫💎═╝