📕🔗 #داستان_واقعی_کتاب_من_زنده_ام
برگرفته از نامه معصومه آباد به خانوادهاش که در اسارت به دست عراقیها به نگارش درآورده است.
#من_زنده_ام
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋
کاش دنیا بداند مجید عامری بیمار نبود؛ او تمام رمضان را روزه گرفته
بود اما دو روز بعد به اسهال مبتلا شد اما نه بر اثر این بیماری بلکه بر اثر
ضربات شلاق به شهادت رسید.
بدون آنکه سازمانهای بشر دوستانه سر
بچرخانند و بپرسند آنجا چه خبر است؟
کاش دنیا بداند در مهر سال 1359 نه در جبهه بلکه در شهر هزار و
یک شب بغداد، در مقابل نعره افسر عراقی که به بهانه ی اینکه بداند چه
کسی حرس خمینی (پاسدار) است، میخواست پنجاه نفر را به رگبار ببندد،
علیرضا الهیاری خود را از صف بیرون کشدید و گفت: نکشید اينها
هیچکدام حرس خمینی (پاسدار) نیستند. فقط من حرس خمینی (پاسدار)
هستم و لحظاتی بعد علیرضا ایستاده به زمین افتاد.
کاش دنیا بداند جمال ابراهيم پور بعد از چهل و پنج روز دست و پنجه
نرم کردن با مرگ به بیمارستان صالح الدین برده شد و هیچوقت برنگشت و
اسرای بعدی که به آن بیمارستان رفتند به چشم خود دیدند که جمال روی
تختش نوشته بود: من را اینجا به قتل رساندند.
کاش دنیا سید جلیل حسینی را بشناسد، سیمای ملکوتی او را ببیند و از
دوستش سید یونس علی حسنی مرثیه سرای اردوگاه موصل که او را غسل و
کفن کرد بپرسد که او در آخرین لحظه چه گفت.
کاش دنیا بداند گوشت تن رضا رضایی از شدت شکنجه ها چندان
شکافته بود که کابلهای بعثیها به استخوانهای او میپیچید اما عطش شان
فرو نمینشست. بر زخمهایش نمک ریختند و باز راضی نشدند و تن
شرحه شرحه ی او را روی خرده شیشه ها غلتاندند و دست آخر او را به برق
وصل کردند.
کاش دنیا جسد رضا را میدید و به سازمان های بشردوستانه
هبوط انسانیت را نشان میداد.
#ادامه_دارد...
#در_راه_فتح_قله_ایم
#بحار۶۱
https://eitaa.com/bahman22_57