بریدا.pdf
حجم:
978.9K
📕 بریدا
✍🏻 #پائولو_کوئلیو
📖بریدا
📝معرفی کتاب
بریدا،داستان کم و بیش واقعی زندگی دختری ایرلندی است که شاگرد جادوگری است و پائولو کوئلیو او را در یکی از سفرهای خود ملاقات کرده است.
این کتاب در ۱۹۹۰ و بعد از موفقیت کیمیاگر در برزیل به چاپ رسید.
مدیران مدارس
https://Telegram.me/Amoozgarghalesard
https://eitaa.com/bahramkiani54
داستان کوتاه
من با خدا غذا خوردم.
پسركی بود كه می خواست خدا را ملاقات كند،او می دانست تا رسیدن به خدا باید راه دور و درازی بپیماید.به همین دلیل چمدانی برداشت و درون آن را پر از ساندویچ و نوشابه كرد و بی آنكه به كسی چیزی بگوید،سفر را شروع كرد.چند كوچه آن طرف تر به یك پارک رسید،پیرمردی را دید كه در حال دانه دادن به پرندگان بود.پیش او رفت و روی نیمكت نشست.
پیرمرد گرسنه به نظر می رسید،پسرک هم احساس گرسنگی می كرد.پس چمدانش را باز كرد و یک ساندویچ و یك نوشابه به پیرمرد تعارف كرد.
پیرمرد غذا را گرفت و لبخندی به كودک زد. پسرک شاد شد و باهم شروع به خوردن كردند.
آنها تمام بعدازظهر را به پرندگان غذا دادند و شادی كردند،بی آنكه كلمه ای باهم حرف بزنند.
وقتی هوا تاریک شد،پسرک فهمید كه باید به خانه بازگردد،چند قدمی دور نشده بود كه برگشت و خود را در آغوش پیرمرد انداخت،پیرمرد با محبت او را بوسید و لبخندی به او هدیه داد.وقتی پسرک به خانه برگشت،مادرش با نگرانی از او پرسید:تا این وقت شب كجا بودی؟
پسرک در حالی كه خیلی خوشحال به نظر می رسید،جواب داد:پیش خدا.
پیرمرد هم به خانه اش رفت.همسر پیرش با تعجب پرسید:چرا اینقدر خوشحالی؟
پیرمرد جواب داد:امروز بهترین روز عمرم بود،من امروز در پارک با خدا غذا خوردم!
#پائولو_کوئلیو
مدیران مدارس
https://Telegram.me/Amoozgarghalesard
https://eitaa.com/bahramkiani54